یافتن پست: #زخمهای

sami
sami
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب

دید. عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند.

پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: «باید ازت

عکسبرداری بشه تا جائی از بدنت آسیب و شکستگی ندیده باشه.»

پیرمرد غمگین شد، گفت عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست.

پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.

زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم.

نمی خواهم دیر شود!

پرستاری به او گفت: خودمان به او خبر می دهیم.

پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد!

حتی مرا هم نمی شناسد!

پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز

صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟

پیرمرد با صدایی گرفته ، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است...!

دیدگاه  •   •   •  1393/07/26 - 11:08
+5
mehdi
mehdi

هی رفیق:زخمهایت را پنهان کن:اینجا مردم زیادی بانمکند...!

دیدگاه  •   •   •  1393/06/3 - 22:25
+6
-1
*elnaz* *
*elnaz* *

ای طبیب زخمهای بی علاج
ای قرار بی قراری ها بیا
کس نمی فهمد زبانِ زخم را
ای دوای زخم کاری ها بیا !


کفش های اتشینت در بغل
باز می دانم که در خوابم هنوز
تاول دستم نشان دست توست
بی قرار وگیج و بی تابم هنوز !


من درختِ شعر نابت میشوم
سایه سارِ واژه وارسته ات
فال می گیرم خیالِ خویش را
در نگاهِ بیقرار و خسته ات !


قایق دریای ذهنت می شوم
تا کران بی کران هر نورد
گو به خشم آید همه امواج ها
جان سپر می سازم از بهر نبرد



دیدگاه  •   •   •  1393/04/31 - 00:24
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

متنفرم از پسری که حتی یه بار به خواهر خودش نگفته گلم اما به یکی که نمیشناسش میگه خوبی گلم؟؟؟؟
از پسری که همه رو هرزه میدونه اما خودشو خدااا...
از دختری که تن میفروشه
ازپسری که میگی سلام میگه شمارتو بده...
از دختری که تامیگی سلام میگه کارت شارژ خ[!] واسم...
از پسری که همه خوشیشو کرده بعد یه دختر افتاب ندیده میخواد
واسه زندگیش...
از دختری که تا باباش بهش میگه بالا چشمت ابرو با بقالی سرکوچه رفیق میشه
متنفرم از عشق و عاشقی...
از این دلتنگی...
از این اعتقادای مزخرف..
از اینایی که مخاطب خاصشونو میزنن تو سر اونای که بی کسن...
از این کسایی که ادعای ادم بودن میکنن اما ادم نیستن
از پسری که شده دختر
از دختری که شده پسر
از دختری که همه پسرارو عابر بانک میبینه
از پسری که تن دخترو با تخت خوابش اشتباه میگیره...

4 دیدگاه  •   •   •  1393/01/11 - 23:33
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ
ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺩﻭﺍﻥ ﺩﻭﺍﻥ ﺳﻤﺘﻢ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺁﻗﺎ ﺁﻗﺎ ... ﭼﺴﺐ ﺯﺧﻢ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﯾﻦ؟ ﺍﺭﺯﻭﻥ
ﻣﯿﻔﺮﻭﺷﻤﺎ
ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ:
... ﺍﮔﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﭼﺴﺐ ﺯﺧﻤﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺨﺮﻡ ﻧﻪ
ﺯﺧﻤﻬﺎﯼ ﻣﻦ ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﻧﻪ ﺯﺧﻤﻬﺎﯼ ﺗﻮ
ﮐﻮﺩﮎ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺩﯾﻮﺙ ﭘﻮﻝ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺷﻌﺮ ﻓﻠﺴﻔﯽ ﺗﺤﻮﯾﻠﻢ
ﻧﺪﻩ !!!!!!!! :))))))))

دیدگاه  •   •   •  1393/01/7 - 16:16
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ است…
دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد …
دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند...
دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می طلبد …
دلم برای کسی تنگ است که دستانم دستان پر مهرش را می طلبد…
دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد…
دلم برای کسی تنگ است که گوشهایم شنیدن صدایش را حسرت می کشد …
دلم برای کسی تنگ است که چشمانم ، چشمانش را می طلبد …
دلم برای کسی تنگ است که مشامم به دنبال عطر تن اوست…
دلم برای کسی تنگ است که اشکهایم را دیده…
دلم برای کسی تنگ است که تنهاییم را چشیده…
دلم برای کسی تنگ است که سرنوشتش همانند من است…
دلم برای کسی تنگ است که دلش همانند دل من است…
دلم برای کسی تنگ است که تنهاییش تنهایی من است…
دلم برای کسی تنگ است که مرهم زخمهای کهنه است…
دلم برای کسی تنگ است که محرم اسرار است…
دلم برای کسی تنگ است که راهنمای زندگیست…
دلم برای کسی تنگ است که قلب من برای داشتنش عمرها صبر می کند…
دلم برای کسی تنگ است که دوست نام اوست…
دلم برای کسی تنگ است که دوستیش بدون (( تا )) است…
دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ دل تنگی هایم است… دلم برای کسی تنگ است

13 دیدگاه  •   •   •  1392/10/17 - 11:37
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

سلامتی همه اونایی که قبلا بودن دیگه نیستن چون الان اونی نیستن که بودن...
سلامتی همه اونایی که صداشون اروممون میکنه نگاهشون دیونه...
سلامتی رد پاهای روی قلبمون...
سلامتی همه اونایی که واسه رفتن اومده بودن...
سلامتی زخمهای بجا مونده رو دلها
سلامتی همه اونایی که ارزو بودن ولی رویا شدن...
سلامتی اونایی که هر چقدرم نامرد باشن بازم دلمون گیرشونه...
در اخر سلامتی اونایی که دلشون گیر یه بی معرفت مثل منو تو...
سلامتی دلتووووووووووون...

دیدگاه  •   •   •  1392/09/14 - 18:45
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

هنوز ایستاده ام

کمی پیر تر
کمی پخته تر

خیلی زخمی تر
خیلی مجروحتر

ولی ایستاده ام

تو که مرا ذلیل وخار میخواستی
تو که مرا نحیف وسرافکنده میخواستی

ایستاده ام
سربلند وپایدار
نه ثروتمندم
نه بدهکارم

هنوز اثار زخمهایی
که بر زندگیم زدی
هست
هنوز نمیتوانم اوج بگیرم
ولی
میتوانم راه بروم
میتوانم بخندم

تو در چه حالی
هنوز هم کینه داری
کینه هرکه از تو باعرضه تراست؟
وبه هرکه موفق است
هنوز هم حسادت میکنی ؟

دنیا هم مال تو باشد
بازهم بدبختی
باز هم گدایی
A.S
1392/09/10

دیدگاه  •   •   •  1392/09/10 - 18:10
+7
بهناز جوجو
بهناز جوجو

سلام بر تو و عاشورای بزرگی که در چشمهای کوچک تو خلاصه شده است. سلام بر تو که در خنکای لبخند حسین علیهالسلام رها بودی و پا به پای آبله، زخمهایش را به جستجو. سلام بر کوچکی گامهایت؛ به تو و خاطرات در آتش رها ماندهات. سلام بر تو که آتش، کوتا

دیدگاه  •   •   •  1392/08/16 - 00:57
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
تو که نیامده . . . میروی !
تو که میروی . . . نیامده !
.
کمی صبر گن
بگذار خوب شوم
آنوقت میتوانم
.
.
تابستانی که گذشت
"پائیزی که نیستی"
زمستانی که سرما زد
.
همه و همه را برایت تعریف کنم . . .
.
بگذار آجرهای خیال را از زمین بردارم
.
تا خوابهایم خوب شوند
زخمهایم شعر شوند
.
و من آرام چشمانم را باز کنم . . .
.
راستی شاعر نوشته های من
.
من را یادت میاید ؟
یادت من را میخواهد ؟
.
.
دروغ بگو . . .
.
.
.
"چشمانت از این فاصله پیدا نیست"


دیدگاه  •   •   •  1392/07/18 - 19:58
+3
صفحات: 1 2 3 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ