یافتن پست: #زخمهای

saeed
saeed
کاش میدانستم چگونه میتوان به زخمهای پا گفت تمام مسیر طی شده اشتباه بود!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 17:41
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



به زخمهایم می نگری ... ؟!
درد ندارند دیـــــــــــــــگر ...
روزی که رفتـــــــــــــــی ،
مرگ تمام درد هایم را با خودش بـــــــــــــــرد !
مرده ها درد نـــــــــــــــمی کشند ... !
حرف آخرم این اســـــــــــــــت ...
برنگرد دیـــــــــــــــگر !!
زنده ام نـــــــــــکن ... !


دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 17:41
+2
saeed
saeed
کاش میدانستم چگونه میتوان به زخمهای پا گفت مسیر طی شده اشتباه بود!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/14 - 23:35
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پسرک نگاهم کرد و گفت آقا چسب زخم دارم ارزون میدم گفتم زخمهایم عمیقتر از این حرفاست پسرک گفت برو بابا خب عین بچه ادم بگو پول ندارم :دی
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 15:44
+1
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

بگو با چشمهای منتظر به در که  می آیی        
 تو از پشت هزاران لحظه های رفته تا امروز بگو با من          
بگو ای اشک همیشه چشمانم که می آیی          
دوباره مرهمی با رستمهای مهربان خود          
نهی بر زخمهای سینه ام ، این سینۀپرسوز بگو با من          
تو ای تنها نیاز دستهای خالی و سردم
       
 بخوان از انتهای طاقت و صبرم که من دیگر تو را در امتداد انزوای خویش گم کردم بگو با من که می آیی                            
بگو با من که می آیی ، بگو

دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 22:17
+5
saman
saman
در CARLO
پسر کوچکی با عجله لباسهایش را در آورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت.
مادرش از پنجره نگاهش می کرد و از شادی کودکش لذت میبرد.
مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی پسرش شنا می کرد.
مادر وحشتزده به سمت دریاچه دوید و با فریادش پسرش را صدا زد .
پسرش سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود.
تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد، مادر از راه رسید و
از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت.
تمساح پسر را با قدرت می کشید ولی عشق مادر...
آنقدر زیاد بود که نمی گذاشت پسر در کام تمساح رها شود.
كشاورزي که در حال عبور از آن حوالی بود ، صدای فریاد مادر را شنید،
به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را فراری داد.
پسر را سریع به بیمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبودی پیدا کند.
پاهایش با آرواره های تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روی بازوهایش جای زخم ناخنهای مادرش مانده بود.
خبرنگاری که با کودک مصاحبه می کرد از او خواست تا جای زخمهایش را به او نشان دهد
پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتی زخمها را نشان داد ،سپس با غرور بازوهایش را نشان داد و گفت ،این زخمها را دوست دارم،اینها خراشهای عشقه
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 15:39
+5
saqar
saqar
از اینکه، من، و تو، ما نمیشویم، کمی خوشحال و کمی غمگینم!
خوشحالم چون اگر ما میشدیم ولی دلهایمان یکی نمیشود نمی‌دانستم چه کنم!
اما غمگینم،
زیرا همیشه احتمال یکی شدن دلهایمان مانند نمکیست بر روی زخمهایم!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 17:38
+8
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
اطلاعیه و خبر مهم : نمایندگی انجمن پزشکی ملل متحد واحد آموزش و درمان و تحقیق درباره علل اصلی بیماریهای خبر از درمان قطعی بیماری ( آچ آی وی ) برای اولین بار در جهان داد .
پروفسور گیلبرتو پاچیلو ریاست این انجمن تایید کرد که این بیماری برای اولین بار در جهان توسط دبیر کل این انجمن ( پروفسور دکتر عبدالرضا شهرابی فراهانی ) که ریسک بالایی هم داشت به صورت کامل درمان شد و اکنون راه درمان جدیدی برای این بیماری هولناک وجود دارد .
به گزارش دبیرخانه این انجمن سرکار خانم ( ن . ک . ا ) 41 ساله اهل تهران که به مدت 20 سال از این بیماری در رنج بوده است اولین نمونه درمان شده این مورد خاص در جهان است .
این عملیات به سرپرستی پروفسور فراهانی و 2 پزشک دیگر در تاریخ ( 30 / 03 / 1392 ) مطابق با ( 20 / جولای / 2013 ) پس از یک عملیات 5 ساعته انجام شد که درصد موفقیت 90 درصد اعلام شد .
آخرین ویرایش توسط A-Sh-F در [1392/04/16 - 11:53]
6 دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 11:08
+8
*elnaz* *
*elnaz* *
چسب هایت را هم که بخرم باز نه زخمهای من میشود نه تو ... ! ! !
دیدگاه  •   •   •  1392/03/8 - 18:59
+5
امید
امید
دکتر علی شریعتی: حسین بیشتر از آب، تشنه لبیک بود اما افسوس که به جای افکارش زخم‌های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین درد او را بی‌آبی معرفی کردند.
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 17:05
+5
صفحات: 1 2 3 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ