یافتن پست: #زن

melika
melika
اگر مي خواهي با من ازدواج كني، اين چيزها را بايد انجام دهي:
بايد يادبگيري چطوري سوپ مرغ عالي درست كني
بايد جورابهايم را وصله كني
بايد نازم را بكشي



بايد خوب ياد بگيري چطوري پشتم را بخاراني

بايد كفشهايم را برق بياندازي
وقتي من استراحت مي كنم حياط را جارو كني
وقتي برف و تگرگ مي آيد جلو در را پارو كني
وقتي حرف مي زنم ساكت باشي
وقتي ... هي ... كجا داري مي ري؟

دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 18:52
+6
melika
melika
پوست من گندمگون است

سفید و زرد و صورتی است
چشم هایم سبز و آبی و خاکستری است
شب ها نارنجی هم می شود
موهایم بور و بلوطی و خرمایی است
وقتی خیس است به نقره ای هم می زند
اما
در قلبم رنگ هایی است
که هیچ کس تا کنون نساخته است .

دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 18:36
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بعضى از آدما خیلى بیشعورن…

به بیشعورى این جمله:
خیلى حوصلم سر رفته بود، دیگه به تو زنگ زدم
دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 18:14
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

این روزها آدم ها چقدر درد دارند
درد پول
درد دوری
درد تنهایی
درد عشق
درد جدایی
درد خیانت
درد .....
این دردها چرا تمام نمی شوند
این روزها چقدر
یادمان میرود که زندگی کنیم

یاد کودکی بی دردمان بخیر ...

دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 18:09
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
زندگی دانشجویی






دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 16:32
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آهای پسرا شلوارتونو بکشین بالا ، اون مارک شورت رو هم اگه خیلی واجبه بزنید به سینتون … والا به خدا !!! حالا هی کلیپس کلیپس کنین !
دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 16:14
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بچه ها کم کم داریم به آخر امتحانا نزدیک میشیم!!
کم کم به فکر جا و مکان خود بعد از گرفتن کارنامه ها باشید که تو این زمستونی و سرما بیرون نمونید :-Dستاد یادآوری داغ دل دانش آموزا
7 دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 16:05
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
روی زمــیــنــی زنـدگـی مـی کــنــیــم که خــودش رو ” جــــو ” گرفته !

دیگه تــکـلـیـفــ آدمـــاش مــعــلـومه ….!
دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 16:00
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من هنوز به امید اینکه یه پیر مرد پولدار بدون وارث تو خیابون ببینتم ازم خوشش بیاد ومنو به فرزندی قبول کنه و یه ماه بعد بمیره دارم زندگی میکنم!!
دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 15:57
+3
behrooz
behrooz


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

حسنی نگو جوون بگو
علاف و چش چرون بگو

موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه
نه سیما جون، نه رعنا جون

نه نازی و پریسا جون
هیچ کس باهاش رفیق نبود

تنها توی کافی شاپ
نگاه می کرد به بشقاب !

باباش می گفت: حسنی می ری به سربازی ؟
نه نمی رم نه نمی رم

به دخترا دل می بازی ؟!
نه نمی دم نه نمی دم

گل پری جون با زانتیا
ویبره می رفت تو کوچه ها

گلیه چرا ویبره میری ؟
دارم میرم به سلمونی
که شب برم به مهمونی

گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین
یه کمی به من سواری می دی ؟!

نه که نمی دم
چرا نمی دی ؟
واسه اینکه من قشنگم، درس خونم و زرنگم
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

در واشد و پریچه
با ناز اومد توو کوچه

پری کوچولو، تپل مپولو، میای با من بریم بیرون ؟
مامان پری، از اون بالا

نگاه می کرد تو و کوچه را
داد زد و گفت : اوی ! بی حیا

برو خونه تون تو را بخدا
دختر ریزه میزه
حسابی فرز و تیزه
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

نازی اومد از استخر
تو پوپکی یا نازی ؟

من نازی جوانم
میای بریم کافی شاپ ؟

نه جانم
چرا نمیای ؟
واسه اینکه من صبح تا غروب، پایین، بالا، شمال، جنوب، دنبال یک شوهر خوب
اما تو چی ؟

نه کارداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی، ابرو کوتاه، زبون دراز، واه واه واه

حسنی یهو مثه یه جت
رسید به یک کافی نت

اون شد و رفت تو چت رووم
گپید با صدتا خانووم!

هیشکی نگفت کی هستی ؟
چی کاره ای چی هستی ؟

تو دنیای مجازی
علافی کرد و بازی

خوشحال و شادمونه
رفت و رسید به خونه

باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟
اره که می خوام اره که میخوام

چاهارتا شرعن بگیرم ؟
اره که می خوام اره که میخوام

حسنی اومد موهاشو
یه خورده ابروهاشو

درست و راست و ریس کرد
رفت و تو کوچه فیس کرد

یه زن گرفت و شاد شد
زی ذی شد و دوماد شد

_  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _   _  _  _  _  _  _  _  _  _  _  _   _  _  _  _


و این هم یک روایت دیگه از حسنی قصه ها


توی ده شلمرود (که بعدا گسترش پیدا کرد و شد تهران بزرگ)
حسنی تک و تنها بود
حسنی نگو! (چون اسمش رو عوض کرده و گذاشته ساسان) بلا بگو
سوسول سوسولا بگو
موی بلند، صورت سه تیغ، ناخن دراز، واه و واه و واه!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

با فلفلی و قلقلی میرن باشگاه بدن سازی
تیپش شده شلوار جین، پاره پوره
با بلوزای اندامی

باباش می‌گفت: حسنی بیا برو حموم
حسنی می گفت: نه نمی رم. نه نمی رم!
تازه آرایشگاه بودم!
کلی خرج موهام کردم!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

کره الاغ کدخدا (که حالا شده یه زانتیا)
ویراژ می ده تو کوچه ها
پشت فرمونش یه دختره
دختر ناز کدخدا !

حسنی می گه: منم سوارم می کنی؟!
دختره می گه: نه که نمی شه، نه که نمی شه!
ماشین من با کلاسه!
اگه تو گیتار می زنی، اون وقت سوارت می کنم!

حسنی به عشق زانتیا
شایدم بخاطر دختر کدخدا
می خواد که با کلاس بشه
کلاس گیتار نمی ره (باباش اجازه نمی ده)
اما یه کاور گیتار
می گیره رو کولش می ندازه.

توی ده شلمرود، حسنی نبود، ساسان بود
با ماشین کدخدا، ویراژ میداد تو کوچه ها!
1 دیدگاه  •   •   •  1392/10/21 - 12:01
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ