یافتن پست: #سکوت

*elnaz* *
*elnaz* *
زن بودن این است
 خودتو به هر دری بزنی…
 هر حرفی میزنی…
 گاهی سکوت میکنی…
 قدم میزنی…
 چشمهاتو میبیندی…
 بهونه میگیری…
 قهر میکنی…
 آشتی میکنی…
 تا عشقت بفهمه که امروز براش…
 دلـتـنـگ شدی…
2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 01:37
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

سکوت من هیچگاه نشانه ی رضایتم نبود !

من اگر راضی باشم   با شادی میخندم !


دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 01:28
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
گاهی می توان
 برای عزیز خود
 چند سطر “سکوت”
 به عنوان یادگاری نوشت،
 تا در خلوت خود
 ………این سکوت تو را
 هر طور که خواست معنی کند………!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 01:24
+5
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

سکوت و صبوریم را به حساب ضعف و بی کسی ام نگذار ...


دلم به چیز هایی پایبند است که تو یادت نمی آید !


دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 01:01
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سکوتـــــــ پشت گوشی تلفن سنگین ترین سکوتهاستــــــــــ.

نه از دستـــــــــــ ها کاری ساخته است ؛

نه از چشــــم ها...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 15:05
+2
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


برای من دوست داشتن آخرین دلیل دانایی است اما هوا همیشه آفتابی نیست عشق همیشه علامت رستگاری نیست و من گاهی اوقات مجبورم به آرامش عمیق سنگ حسادت کنم چقدر خیالش آسوده است چقدر تحمل سکوتش طولانی ست چقدر


دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 12:19
+3
xroyal54
xroyal54
در CARLO
همیشه سکوت کردن نشانه ی تایید حرفای شما نیست، شاید قطع امید کرده از سطح شعورت
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 03:43
+6
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

مطمئن باش تو مال هرکی که باشی از دنیای من بیرون نمیشی


با صدای سکوت دوستت دارم تا دنیا دنیاست


دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 00:12
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

نه با ارزش ... خدایا به من توفیق تلاش در شکست صبر در نومیدی رفتن بی همراه کار بی پاداش فداکاری در سکوت دین بی دنیا عظمت بی نام خدمت بی نان ایمان بی ریا خوبی بی نمود عشق بی هوس تنهایی در انبوه جمعیت و دوست داشتن بی انکه دوست بداند روزی کن

دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 22:28
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

شاعر سکوت کرد به آخر رسیده بود

از قله های عشق به بستر رسیده بود

 از خود گریخت رفت به هر ﮐس که سر کشید

 تنها به یک نبودن دیگر رسیده بود 

برگشت خاطرات خودش را مرور کرد

 دوران تلخ شاعریش سر رسیده بود

 هی سعی کرده بود شروعی دوباره رااز هر چه بد که بود به بدتر رسیده بود

 جرأت نداشت باز کند پوچ محض را

 تنها دویده بود و به یک در رسیده بود 

تعبیر عکس داد سرانجام مرد را

 خواب کلاغ که به کبوتر رسیده بود

 از دشمنان صراحت شمشیر زهر دار 

از دوستان صداقت خنجر رسیده بود

 از زن که علت همه ی هیچ مرد بود

 تنها عذاب و رنج مکرر رسیده بود

 شاعر هنوز آنور دنیا ادامه داشت

 هر چند زن به مصرع آخر رسیده بود

دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 11:45
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ