یافتن پست: #سکوت

roya
roya
در CARLO

صدای زنگ تلفن – دخترک گوشی رو بر میداره


سلام . کیه؟


سلام دختر خوشگلم منم بابایی! مامانی خونه است؟ گوشی رو بده بهش!


نمیشه!


چرا؟



 


چون با عمو حسن رفتن تو اطاق خواب طبقه بالا در رو هم رو خودشون بستن!


سکوت


بابایی ما که عمو حسن نداریم!


چرا داریم. الآن پیش مامانه.


ببین عزیزم. اینکاری که میگم بکن. برو بزن به در و بگو بابا اومده خونه!


چشم بابا


چند دقیقه بعد


بابا جون گفتم.


خوب چی شد؟


هیچی. همینکه گفتم یهو صدای جیغ مامانم اومد بعد با عجله از اطاق اومد بیرون همینطور که از پله‌ها میدوید هول شد پاش سر خورد با کله اومد پایین. نمیدونم چرا تکون نمیخوره دیگه !!؟


خوب عمو حسن چی؟


عمو حسن از پنجره پرید توی استخر. ولی پریروز آب استخر رو خودت خالی کرده بودی یک صدای بامزه ای داد نگو! هنوز همونتو خوابیده!


استخر؟ کدوم استخر؟ ببینم مگه شماره ****۰۹۱۷ نیست؟


نه!


ببخشین مثل اینکه اشتباه گرفتم


دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 11:09
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

به کسی اعتماد کن که بتواند سه چیز تو را تشخیص دهد...
اندوه پنهان شده در لبخندت را،

عشق نهان در عصبانیتت را ،

و معنای حقیقی سکوتت را

دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 01:18
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

ازآجیل سفره عید چند پسته لال مانده است
آنها که لب گشودند؛ خورده شدند

آنها که لال مانده اند؛ می شکنند
دندانساز راست می گفت: پسته لال؛ سکوت دندان شکن است!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 23:55
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

هزار و یک به توان تو عاشقت شده ام نه مست چشم سیاه تو ،
عاشقت شده ام
کمی شمایل تو قسمتی هوای خدا بنام پاک خدای تو!
عاشقت شده ام
میان پیچ و خم شب ، تنیده ام به تنت و ایستاده به پای تو ،
عاشقت شده ام
هوای تشنگی ام از دعای باران است میان شرجی نای تو ،
عاشقت شده ام
صدای پای زمین نبض توست می شنوم رسیده ای و کنار تو،
عاشقت شده ام
و شعر لکنت مردیست از تبار سکوت پر از نگفته برای تو ،
عاشقت شده ام

دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 23:46
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
با تو، باران بهاری‏ام را پایانی نیست و بی‏تو، پرنده‏ای آشیان گم‏کرده در جاده‏های پاییزم.
تو که هستی، پنجره، با بال‏هایی گشوده از آفتاب، باغچه را مرور می‏کند. با تو، نفس‏های مادرانه، تیررس اضطراب و تشویش را مجال نمی‏دهند.
آجر به آجر، ساخته می‏شوم؛ وقتی پناه دست‏های امنت، موسیقی مهربان عشق را به ترنم می‏آیند.
بی‏تو، بن‏بستی می‏شوم در هزار توی رنج‏های خویش.
بی‏تو، شکوه جهان، ویرانه‏ای است مسکوت و بی‏هیاهو.
می‏ستایمت که رونق کوچه‏های سردسیر وجودم هستی؛ آن‏چنان که آفتاب، رگ‏های سپید قطب را.
دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 15:50
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تاریکی اتاقم شکسته می شود با نوری ضعیف...

لرزشی روی میز کنار تختم!

از این صدا متنفر بودم امّا....

چشمهایم را میمالم...:

"new message"

...تا لود شود آرزو می کنم٬کاش او باشد

...سکوت می کنم

آرزوی بی جایی بود...!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/11 - 13:41
+1
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

من سکوت خویش را گم کرده ام
لاجرم دراین هیا هو گم شدم

من که خود افسانه میپرداختم

عاقبت افسانه مردم شدم ای
سکوت ای مادر فریاد ها
تو کجایی تا بگیری داد من

دیدگاه  •   •   •  1392/05/10 - 22:35
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

دلی شکسته تر از نای نی لبک دارم یواش! دست نزن! شیشه ام ترک دارد چه قدر وسوسه در چشم انتخاب من است که بر صداقت آیینه نیز شک دارم رفیق! بار غریبی به دوش من ماند ست که احتیاج به یک دوست یک کمک دارم صدا زدم که: به من در قبال سکه ی زخم چه می دهید؟ یکی گفت: من نمک دارم من و تو هردو غریبیم و آشنای سکوت خوشم به این که غمی با تو مشترک دارم

دیدگاه  •   •   •  1392/05/10 - 22:24
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
از تنهایی‌های بزرگ و بی‌ژرفا
از غم‌های عمیق و بی‌اساس.
از اندوه‌هایی که می‌فشرند
گلوگاهش را.
از رویاهای متکثر در بی‌زمانی.
از پرسش‌های ابدی بی‌جواب.
از ریسمان‌هایی که بسته می‌شوند دورِ دست‌ها.
از تلخ و شیرین تکراری نوستالژی.
چنین ساخته شد این زن
در فریاد و سکوت‌.
دیدگاه  •   •   •  1392/05/10 - 16:29
+2
roya
roya

خدا آن حس زیباییست که در تاریکی صحرا

زمانیکه هراس مرگ میدزد د سکوتت را

یکی همچون نسیم دشت میگوید

کنارت هستم ای تنها

alone_del.jpg

دیدگاه  •   •   •  1392/05/10 - 14:54
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ