یافتن پست: #شکسته

سحر
سحر
"اینا خود درگیری دارند خودشون خودشونو میگیرند خودشون ریش گرو میزارند خودشونو آزاد میکنند"

دیالوگ زنده یاد خسرو شکیبایی در فیلم دل شکسته.
روحش شاد . . .
2 دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 16:42
+10
sepideh
sepideh
روي قلبي نوشته بود شکستني است مواظب باشيد

ولي من روي قلبم نوشتم شکسته است راحت باشيد !
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 15:54
+2
ramin
ramin
باحاله بخونین...

آقای مجری: واسه چی در ُ باز گذاشتی؟
فامیل دور: واسه بهار.

... از در بسته دزد رد می‌شه ولی از در باز رد نمی‌شه.
وقتی یه درُ باز بذاری که دزد نمیاد توش. فکر می‌کنه یکی هست که درُ بازگذاشتی دیگه... ولی وقتی در بسته باشه، فکر می‌کنه کسی نیست ُ یه عالمه چیز خوب اون‌تو هست ُ میره سراغشون دیگه... در باز ُ کسی نمی‌زنه.. ولی در بسته رو همه می‌زنند. خود شما به خاطر این‌که بدونی توی این پسته دربسته چیه، می‌شکنیدش.
شکسته می‌شه اون در.
دل آدم هم مثل همین پسته می‌مونه.
یه سری از دل‌ها درشون بازه. می‌فهمی تو دلش چیه. ولی یه سری از دلهاهست که درش بسته‌اس.
این‌قدر بسته نگه‌اش می‌دارند که بالاخره یه روز مجبور می‌شند بشکنند و همه‌چی خراب می‌شه.

آقای مجری: در دل آدم چه‌جوری باز می‌شه؟
فامیل دور: در دل, با درد دله که باز می‌شه.
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 01:31
+9
payam65
payam65
دیروز در کنار تو احساس عشق بود

دستان کوچکت که پر از یاس عشق بود

دستان کوچکت که جنون مرا نوشت

این واژه های غرق به خون مرا نوشت

هرجا که رد پای شما هست می روم

فکری بکن به حال من از دست می روم

قلبم شکسته است و هی سرد می شوم

بگذار بشکند عوضش مرد می شوم

دستان خسته ام به شقایق نمی رسد

فریاد من به گوش خلایق نمی رسد
دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 23:59
+1
payam65
payam65
اگر گناه وزن داشت؛

هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد ؛

تو از کوله بار سنگین خویش ناله میکردی ...
و من شاید ؛ کمر شکسته ترین بودم
دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 13:04
+2
مهراوه
مهراوه
بمون ولی به خاطر غرور خسته ام برو

برو ولی به خاطر دل شکسته ام بمون

به موندن تو عاشقم به رفتن تو مبتلا

شکسته ام ولی برو بریده ام ولی بیا
دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 12:24
+4
محمد
محمد
موسم گل دوره حسن
یک دوروز است در زمانه
ای به دل آرامی به عالم فسانه - ای که ز تو مانده نکویی نشانه
خاطر عاشقان را میازار - خوش نباشد ز معشوقه آزار
گر بسوزد شمع و پروانه را با زبانه
چون شود روز شمع و شب را نبینی نشانه
می‌کنی صید - مرغ بسته
می‌زنی سنگ – بر شکسته
می‌کشی با تیغ ستم یار خسته
خسته‌دلان یکسره در خون نشسته
خویش و سوزی و بیگانه‌سازی
نیست تو آیین عاشق‌نوازی
تیر عشقت – ای که در سینه ما نشسته
رحمتی کن – با دل – عاشق زار و خسته
دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 00:05
+4
ramin
ramin
پازل دل یکی رو بهم ریختن هنر نیست ..... هر وقت با تیکه های شکسته ی دل یک نفر یک پازل دل جدید براش ساختی هنر کردی
دیدگاه  •   •   •  1391/01/12 - 01:10
+8
reza
reza
نمیدانم زندگی چیست؟؟ اگر زندگی شکستن سکوت است سالهاست که من سکوت را شکسته ام۰ اگر زندگی خروش جویبار است سالهاست که من در چشمه ی جوشان زندگی جوشیده ام اما این نکته را فراموش نمی کنم که زندگی بی وفاست زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشکانم به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم

پرسید : به خاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجود داد بزنم به خاطر تو... گفتم به خاطر هیچ کس پرسید : پس به خاطر چی زنده هستی؟ با اینکه دلم می خواست داد بزنم به خاطر دل تو... گفتم بخاطر هیچ چیز پرسیدم : تو بخاطر چی زنده هستی؟ در حالیکه اشک توی چشماش جمع شده بود گفت:بخاطر کسی که بخاطر هیچ چیز زندست
دیدگاه  •   •   •  1391/01/11 - 23:03
+3
reza
reza
شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفته اند

عشق بورز به آنها که دلت را شکسته اند

دعا کن برای آنها که نفرینت کرده اند

بهار شو و بخند که خدا هنوز آن بالاست.....
دیدگاه  •   •   •  1391/01/11 - 22:50
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ