یافتن پست: #غم

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani



در این خانه ی متروکه ی ویران را کسی دیگر نمی کوبد

کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم

و من چون شمع می سوزم

و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند

و من گریان و نالانم

و من تنهای تنهایم

درون کلبه ی خاموش خویش اما

کسی حال من غمگین نمی پرسد

و من دریای پر اشکم که طوفانی به دل دارم

درون سینه پر جوش خویش ، اما

کسی حال من تنها نمی پرسد

و من چون تک درخت زرد پاییزم

که هر دم با نسیمی می شود برگی جدا از او

و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند




دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 16:24
+2
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

تو از منی و من از تو چرا که درد یکیست

که آنچه با من و تو روزگار کرد یکیست

عجیب نیست که من با تو نیز تنهایم

که در مقابل آیینه زوج و فرد یکیست

چه فرق می کند اکنون،بهار یا پاییز

برای ما که کویریم سبز و زرد یکیست

من و تو دشمن تقدیر یک دگر هستیم

ولی چه سود، که تسلیم با نبرد یکیست

دلم به دور تو سیاره ای است سرگردان

که شیوه من و این چرخ هرزه گرد یکیست

خدا یکی تو یکی پس از آستان غمت

نمی روم که بدانندحرف مرد یکیست


دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 14:56
+3
ملچ مولوچ
ملچ مولوچ
بهاره با ننش در رختخواب
درد دل مي کرد با چشمي پر آب{-31-}

گفت:ننه حالم اصلا خوب نيست
زندگي از بهر من مطلوب نيست

گو چه خاکي را بريزم بر سرم؟
روي دستت باد کردم مادرم!

سن من از بيست وسه افزون شد
دل ميان سينه غرق خون شد

هيچ کس مجنون اين ليلا نشد
شوهري از بهر من پيدا نشد

غم ميان سينه شد انباشته
بوي ترشي خانه را برداشته!

ننش چون حرف دخترش را شنفت
خنده بر لب آمدش آهسته گفت:{-11-}

دخترم بخت تو هم وا مي شود
غنچه ي عشقت شکوفا مي شود

غصه ها را از وجودت دور کن
اين همه شوهر يکي را تور کن!

گفت دختر ننه جون من!
اي رفيق مهربان و خوب من!

گفته ام با دوستانم بارها
من بدم مي آيد از اين کارها

در خيابان يا ميان کوچه ها
سر به زير و با وقارم هر کجا

کي نگاهي مي کنم بر يک پسر
مغز يابو خورده ام يا مغز خر!؟

غير از آن روزي که گشتم همسفر
با رامين و احسان و مهدي وايضا صفر

با چهارتاشان رفته بودم سينما
بگذريم از مابقي ماجرا!

يک سري هم صحبت ممد شدم
او خرم کرد آخرش عاشق شدم{-41-}

يکي دو ماهي يار من بود و پريد
قلب من از عشق او خيري نديد

اقاحامد هم
يک زماني عاشق من شد،بله{-33-} {-18-}

ولي بعد امير يار من عرفان بود
البته وسواسي وحساس بود

بعد ازآن وسواسي پر ادعا
شد رفيقم خان داداش تيام{-26-}

بعد او هم عاشق ميلاد شدم{-14-}
بعد ميلاد عاشق مجي شدم

بعد مجي عاشق شاهين شدم
بعد شاهين عاشق مجيد شدم

ننش آمد ميان حرف او
گفت: ساکت شو دگر اي فتنه جو!{-5-}

گرچه من هم در زمان دختري
روز و شب بودم به فکر شوهري

ليک جز آن که تو را باشد پدربزرگ
دل نمي دادم به هرکس اينقدر

خاک عالم بر سرت ،خيلي بدي
واقعا که پوز ننه را زدي
{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}
آخرین ویرایش توسط malachmoloch در [1392/04/23 - 23:52]
2 دیدگاه  •   •   •  1392/04/22 - 20:20
+9
-1
saman
saman
در CARLO

دنبال یه دخدر خوب ، سر به زیر ، با حیا ، با شخصیت ، چشم و دل پاک و اهل خونواده میگردم...



نه برای ازدواجااااا...



خدا به سر شاهده میخوام ببینم چه شکلیه اصن!



:|

10 دیدگاه  •   •   •  1392/04/22 - 13:20
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
من آهنگ غریب روزگارم
غمی در انتهای سینه دارم
تمام هستی ام یک قلب پاک است
که آنرا زیر پایت می گذارم
شبی غمگین شبی باران و سرد
مرا در غربت فردا رها کرد
دلم در حسرت دیدار او ماند
مرا چشم انتظار کوچه ها کرد
به من می گفت تنهایی غریب است
ببین با غربتش با من چه ها کرد
تمام هستیم بود و ندانست
که در قلبم چه آشوبی به پا کرد
دیدگاه  •   •   •  1392/04/22 - 10:56
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
سر بزار روی شونه هام , تا بگم آروم از غصه هام
تا بگم چی امد به سرم ، رفت چرا نازنین دلبرم
عیش و شراب و مستی ، کار ما بود
عشق و خدا و هستی ، یار ما بود
اما شد، رنگ زمستون , نو بهار ما
بزم مهر و جنون در دل به پا بود
سینه لبریزه از شور ، از وفا بود
اما غم ، آمد به قلبم ، ای خدا چرا؟
سوختم ، سوختم من از غم ، دل او پی یار دیگری بود
که عمر رویای من به سر رسید
باختم ، باختم من به او ، همه ی عمرٍ دلدادگی رو
که غربت به خانه ام سرک کشید
دیدگاه  •   •   •  1392/04/21 - 10:56
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
اي ماشين با مرام، نشو نامرد با ما
*
عشق يعني
بهش بگي دوسش نداري ؛
و بعد بري يه گوشه و حسابي گريه کني
*
محبت از درخت آموز که سايه از سر هيزم شکن هم برنميدارد
*
درياي غم ساحل ندارد
*
بابا تو ديگه کي هستي
*
قربون دل غريب پرستت
*
داداش، جون من يواش
*
خوش غيرت
*
بي تو هرگز ............ باتو ؟؟؟؟ عمرا
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 22:49
+3
saqar
saqar
ﭼﺮﺍ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﭼﻮﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ
ﺑﺎﯾﺪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺑﺎﺷﯽ؟ ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﺎﺷﯽ؟ !
ﻋﺰﯾﺰ ﻣﻦ !
... ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﺧﺘﺮﯼ !
ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮ ﺗﻮ ﮐﻼﺱ ﺑﺬﺍﺭﯼ ! ﺗﻮ ﻧﺎﺯ ﮐﻨﯽ !
... ﺍﻭﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯿﺠﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﺗﻮﺭﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﮐﻨﻪ !
ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯿﺨﻮﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﺍﺷﮑﺘﻮ ﺩﺭآﺭﻩ !
ﺍﺻﻼ ﺑﺮﺍي ﭼﯽ ﺑﻪ ﯾﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻣﺬﮐﺮ ﺍﺟﺎﺯﻩ ميدﯼ ﺷﺎﺩﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺘﻮ ﺍﺯﺕ ﺑﮕﯿﺮﻩ؟ !
ﺍﯾﻦ ﺍﺳﻤﺶ ﻋﺸﻖ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ !
ﺧﻮﺩﺗﻮ ﮔﻮﻝ ﻧﺰﻥ !
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﻮء،
ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻪ ﻏﻤﺘﻮ ﺑﺒﯿﻨﻪ !
ﭼﻪ ﺑﺮﺳﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻋﺎﻣﻞ ﻏﻤﺖ ﺑﺎﺷﻪ!!
ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎﺵ !
ﺩﺧﺘﺮﻭﻧﻪ ﻧﺎﺯ ﮐﻦ !
ﺩﺧﺘﺮﻭﻧﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ !
ﺩﺧﺘﺮﻭﻧﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻦ !
ﺩﺧﺘﺮﻭﻧﻪ ﺍﺳﺘﺪﻻﻝ ﮐﻦ !
ﺩﺧﺘﺮﻭﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ !
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 18:38
+5
xroyal54
xroyal54
غم قفس به کنار...
انچه عقاب راپیر میکند پرواز کلاغ های بی سر وپاست...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 18:02
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
این مردهای غمگین نازنین
این نوشته از وبلاگ خانمی به نام الهام برداشت شده، به نظرم خیلی جالبه و از یک خانم بعید!
یک وقت هایی فکر میکنم مرد بودن چقدر می تواند غمگین باشد. هیچ کس از دنیای مردانه ...نمی گوید. هیچ کس از حقوق مردان دفاع نمیکند. هیچ انجمنی با پسوند «... مردان» خاص نمیشود. مرد ها نمادی مثل رنگ صورتی ندارند. این روزها همه یک بلند گو دست گرفته اند و از حقوق و دردها و دنیای زنان می گویند. در حالی که حق و درد و دنیای هر زنی یکی از همین مردها است. یکی از همین مردهایی که دوستمان دارند. وقتی میخواهند حرف خاصی بزنند هول می شوند. حتی همان مرد هایی که دوستمان داشتند ولی رفتند...
یکی از همین مرد های همیشه خسته. از همین هایی که از 18 سالگی دویدن را شروع میکنند. و مدام باید عقب باشند. مدام باید حرص رسیدن به چیزی را بخورند. سربازی، کار، در آمد، تحصیل... همه از مرد ها همه توقعی دارند. باید تحصیل کرده باشند. پولدار، خوشتیپ، قد بلند، خوش اخلاق، قوی... و خدا نکند یکی از اینها نباشند
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 17:46
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ