reza
هرچه می خواهم که غمهای دلم
پنهـان کنم
سینه می گوید که من تنگ آمـدم
فــریاد کن!
reza
میشـه دل به هرکس داد
نمیشـه از نفس افتاد
پرنده با پر بستـه ، نمیشه از قفس آزاد
نمیشه شب به شب خوابید ، فقط کابوس وحشت دید
نمیشه در سکوت خود ، صدای گریه رو نشنید
نمیشه غرق در غم بود ، ولی از گریه رو گردوند
نمیشه تا ته آواز ، فقط از ترس فردا خوند
گلـوی ساز دلتنگی ، پر از فریاد خاموشه
دوباره سر بده هق هق ، بذار دست صدا رو شه
نمیشه دل به هر کس داد
نمیشه دل به هر کس بست
نمیشه رفت و راهی شد ، رسید اما به یک بن بست
چه رسم ناهماهنگی ، همیشه رسم تقدیره
نمیشه بود و عاشق بود ، واسه عاشق شدن دیره
سیاهه ای از آسمان
لبخند كه مي زنم پيدايم مي كني
باران مي بارد، تو از كنارم مي گذري
فرياد نمي كشم كه بازگردي
مي دانم امشب اين آسمان تاب ماه را ندارد
لبخند مي زنم،
فراموش مي كنم..
*elnaz* *
من ازاین کاش ها بیزارم…
بیزارم وقتى که مرا با خودبه رویاى قشنگت می برند…
مى برند و با برگشتنم دوباره غمى بزرگ رابه دلم می نشانند!
payam65
و امروز که اولین سالروز جدايي ماست
در این فکرم که چرا..
لحظه ای که از کنارم میگذشت
و با صدای بلند نغمه ی جدايي سر می داد
دستانش را نفشردم
و به او نگفتم....
زندگی برایم زیباست،اما با او
که شاید این جمله ی کوتاه
مرا یک قدم به او نزدیک می کرد ...
payam65
ای گل تازه که بویی ز وفا نیست ترا
خبر از سرزنش خار جفا نیست ترا
رحم بر بلبل بی برگ و نوا نیست ترا
التفاتی به اسیران بلا نیست ترا
ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست ترا
با اسیر غم خود رحم چرا نیست ترا
فارغ از عاشق غمناک نمی باید بود
جان من اینهمه بی باک نمی باید بود
***
همچو گل چند به روی همه خندان باشی
همره غیر به گلگشت گلستان باشی
هرزمان بادگری دست و گریبان باشی
زان بیندیش که از کرده پشیمان باشی
جمع با جمع نباشند و پریشان باشی
یاد حیرانی ما اری و حیران باشی
ما نباشیم که باشد که جفای تو کشد
به جفا سازد و صد جور برای تو کشد
***
شب به کاشانه اغیار نمی باید بود
غیر را شمع شب تار نمی باید بود
همه جا با همه کس یار نمی باید بود
یار اغیار دل آزار نمی باید بود
تشنه ی خون من زار نمی باید بود
تا به این مرتبه خونخوار نمی باید بود
من اگر کشته شوم باعث بد نامی تست
موجب شهرت بی باکی و خود کامی تست
***
دیگری جز تو مرا اینهمه آزار نکرد
جز تو کس در نظر خلق مرا خوار نکرد
آنچه کردی تو به من هیچ ستمکار نکرد
هیچکس سنگین
payam65
بيتاب ترين اشكم در چشم تو زنداني
چون آينه سرگردان در قاب پريشاني
زخمي كه به دل دارم از خنجر تنهائيست
محكوميت عشق است بر صفحه ي پيشاني
تبعيدي تقديـرم بيزارم از ايــن دنيا
بگذار كه بگريزم از اين همه ويراني
باران غم است و من اشك است و من و دامن
دستان تو چتر من در اين شب باراني
امروز كه مي آيي از هُرم نفسهايت
آبستن بـارانـم چــون ابــــر زمستاني
يك شاخه گل و اين شعر دارايي من اين است
تقديم به چشمانت در مصرع پاياني
payam65
اگه ميدونستي قطره بارون وقت دور شدن از ابرا چه حسي داشت، اگه ميدونستي يه بندر وقت رفتن كشتيها چه تنها ميشه ، اگه ميدونستي درخت كاج وقت پر كشيدن پرندهها چه غمگين ميشه اگه ميدونستي رفتنت چه آتيشي به جونم كشيد اون وقت اين قدر راحت نميگفتي : خداحافظ
payam65
چرا وقتی که آدم تنها میشه
غم و غصه اش قد یک دنیا میشه
میره یک گوشه پنهونمیشینه
اونجا رو مثل یه زندون میبینه
غم تنهایی اسیرت میکنه
تا بخوایبجنبی پیرت میکنه
وقتی که تنها میشم اشک تو چشام پر میزنه
غم میاد یواشیواش خونه دل در میزنه
یاد اون شب ها می افتم زیر مهتاب بهار
توی جنگل لبچشمه می نشستیم من و یار
غم تنهایی اسیرت میکنه
تا بخوای بجنبی پیرت میکنه
میگن این دنیا دیگه مثل قدیما نمی شه
دل این آدما زشت و دیگه زیبانمی شه
اون بالا باد داره زاغ ابرا رو چوب میزنه
اشک این ابرا زیاده
ولیدریا نمیشه
غم تنهایی اسیرت میکنه
تا بخوای بجنبی پیرت میکنه
payam65
در خواب ناز بودم شبی
دیدیم کسی در می زند
در را گشودم روی او
دیدم غم است در میزند
ای دوستان بی وفا
از غم بیاموزید وفا
غم با آن همه بیگانگی
هر شب به من سر می زند
من به تنگ آمده ام بگذارید هواری بزنم
1391/01/11 - 22:57دل من خفقان دارد خفقان
بگذارید هواری بزنم