یافتن پست: #غم

sahar
sahar
گاه یک لبخند آنقدر عمیق میشود که گریه می کنیم گاه یک نغمه آنقدر دست نیافتنی میشود که با آن زندگی می کنیم گاه یک نگاه آنچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند گاه یک عشق آنقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 15:33
+5
sasan pool
sasan pool
شخصی مادر پیرش را در زنبیلی می گذاشت و هرجا می رفت، همراه خودش میبرد. روزی حضرت عیسی او را دید، به وی فرمود: آن زن کیست گفت مادرم است. فرمود: او را شوهر بده. گفت: پیر است و قادر به حرکت نیست. پیرزن دستش را از زنبیل بیرون آورد و بر سر پسرش زد و گفت: آخه نکبت! تو بهتر می فهمی یا پیغمبر خدا؟
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 13:37
+1
رضا
رضا
صدای پچ‌پچِ غم... خواب من به هم خورده است دو ساعت است که اعصاب من به هم خورده است صدای پچ‌پچِ غم... هیس! هیس! ساکت باش سکوت، در دلِ بی‌تاب من به هم خورده است تو قابِ عکس مرا دیده‌ای، نمی‌دانی نشاطِ چهره‌ی در قابِ من به هم خورده است غم تو را نسرودم وگرنه می‌دیدی که وزن، در غزلِ ناب من به هم خورده است هجای چشم تو را وزن‌ها نمی‌فهمند دو ساعت است که اعصاب من به هم خورده است...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 12:16
+1
رضا
رضا
یه غروب بی رمق یه راه دور،یه کویر سوت و کور بازم از پشت افق راهی شده،یه مسافر صبور کوله بارخستگی رو شونه هاش،موج غربت تو صداش جاده های ساکت و بی رهگذر،تا قیامت زیرپاش سر راهش نه ولی یه انتظار،ته یه چشم بیقرار تو دلش مونده فقط یه خاطره،یه عذاب موندگار وقتی تو سینه ی شب راهی می شد،کسی گریه شو ندید کسی از پشت سکوت پیدا نشد،ضجه هاشو نشنید جاده انگارکه تمومی نداره جاده از هر قدمش غم می باره چه غریبه اون مسافرصبور که تو جاده های غم پا میذاره شاید این قصه بمیره تو سکوت یا کسی نگذره از این برهوت شاید این جاده به جایی نرسه سهم این پرنده شاید قفسه اما این غریبه ی خسته هنوزافق رفتن و روشن می بینه توی جاده های تاریک خیال هنوزم خواب رسیدن می بینه
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 11:54
+1
vahid
vahid
فال حافظ، نيت کن...! به جهنم گر غمت پايان ندارد به من چه گر سرت سامان ندارد بخندم من به اين دنياي فاني که ضايع تر از اين امکان ندارد.... حافظ ميخواد بگه تو خوشبخت ميشي،يکم عصبانيه!منظوري نداره
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 00:49
vahid
vahid
امیدوارم هر برگی که می افته یه دونه از غمهای دلت کم شه. پاییزت مبارک.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/10 - 00:48
رضا
رضا
رفتيم و كس نگفت ز ياران كه يار كو؟ آن رفته ي شكسته دل بي‌قرار كو؟ چون روزگار غم كه رود رفته‌ايم و يار حق بود اگر نگفت كه آن روزگار كو؟ چون مي‌روم به بستر خود مي‌كشد خروش هر ذرّه‌ي تنم به نيازي كه يار كو؟ آريد خنجري كه مرا سينه خسته شد از بس كه دل تپيد كه راه فرار كو؟ آن شعله‌ي نگاه پر از آرزو چه شد؟ وان بوسه‌هاي گرم فزون از شمار كو؟ آن سينه يي كه جاي سرم بود از چه نيست؟ آن دست شوق و آن نفس پُر شرار كو؟ رو كرد نوبهار و به هر جا گلي شكفت در من دلي كه بشكفد از نوبهار كو؟ گفتي كه اختيار كنم ترك ياد او خوش گفته‌اي وليك بگو اختيار كو؟
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 17:37
+3
aB'Bas S
aB'Bas S
در Romantic
عشق عشق یعنی خلوت و راز و نیاز عشق یعنی محبت و سوز و گداز عشق یعنی سوز بی ماوای ساز عشق یعنی نغمه ای از روی ناز عشق یعنی کوی ایمان و امید عشق یعنی یک بغل یاس سپید عشق یعنی یک ترنم از یه یار عشق یعنی سبزی باغ و بهار عشق یعنی لحظه دیدار یار عشق یعنی انتهای انتظار عشق یعنی وعده بوس و کنار عشق یعنی یک تبسم بر لب زیبای یار عشق یعنی حس نرم اطلسی عشق یعنی با خدا در بی کسی عشق یعنی همکلام بی صدا عشق یعنی بی نهایت تا خدا عشق یعنی انتظار و انتظار عشق یعنی هر چه بینی عکس یار عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر عشق یعنی دیده بر در دوختن عشق یعنی از فراقش سوختن عشق یعنی سر به در اویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی لحظه های ناب ناب عشق یعنی لحظه های التهاب عشق یعنی بنده فرمان شدن عشق یعنی تا ابد رسوا شدن عشق یعنی گم شدن در کوی دوست عشق یعنی هر چه در دل آرزوست عشق یعنی یک تیمم یک نماز عشق یعنی عالمی راز و نیاز عشق یعنی یک تبسم یک نگاه عشق یعنی یک تکیه گاه و جان پناه عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی زندگی را باختن عشق یعنی همچو من شیدا شدن عشق یعنی قطره و دریا شدن
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 12:55
+4
aB'Bas S
aB'Bas S
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی . عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه گذاشتن سدی در برابر رودی است که از چشمانت جاری است. عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته شده . عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه نداشتن شانه های محکمی است که بتوانی به آن ها تکیه کنی و از غم زندگی برایش اشک بریزی . عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با جدائی به سرانجام رسانی . عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه نداشتن یک همراه واقعی است که در سخت ترین شرایط همدم تو باشد . عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس زندگی است . عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ، بلکه یخ بستن وجود آدم ها و بستن چشمها است.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 12:55
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
گر چه رفتی از برم اما فراموشم مکن با غمت ای آشنا هر شب هم آغوشم مکن همچو موج اشک از دریای چشمم پا مکش در پی خود چون حبابی خانه بر دوشم مکن من زموج اشتیاق تو سر پا آتشم باز با طوفان بی مهرت خاموشم مکن جوشد امشب جلوی جادوی چشمانت ز جام در خیال نرگست ای فتنه مدهوشم مکن
دیدگاه  •   •   •  1390/11/9 - 01:56
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ