یافتن پست: #غم

gha3m
gha3m
چرا غم ها نمي دانند که من غمگين ترين غمگين شهرم ، بيا اي دوست با من باش که من تنهاترين تنهاي شهرم
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 00:26
+3
ronak
ronak
در Romantic
آسمونی رو دوست دارم که بارونش فقط واسه شستن غم های تو بباره
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 00:25
+5
gha3m
gha3m
در سينه دلي به وسعت غم دارم / بر زخم دلم نياز مرهم دارم هر چيز براي خود فراهم کردم / در زندگي ام تو را فقط کم دارم . . .
دیدگاه  •   •   •  1390/11/8 - 00:24
+4
رضا
رضا
گفتی بمان می خواستم... اما نمی شد گفتی بخند بغز گلویم وا نمی شد گفتم که می ترسم من از سحر نگاهت گفتی نترس ای خوب من... اما نمی شد می خواستم ناگفته هایم را بگویم یا بغز می آمد سراغم... یا نمی شد. گفتی که تا فردا خدا حافظ ولی آه... آن شب نمی دانم چرا فردا نمی شد..
دیدگاه  •   •   •  1390/11/7 - 20:44
+4
رضا
رضا
من بهارم تو زمين من زمينم تو درخت من درختم تو بهار ناز انگشتای بارون تو باغم می‎كنه ميون جنگلا تاقم می‎كنه تو بزرگي مث شب اگه مهتاب باشه يا نه تو بزرگي مث شب خود مهتابي تو اصلا، خود مهتابي تو تازه، وقتي بره مهتاب و هنوز شب تنها بايد راه دوري رو بره تا دم دروازه‎ي روزـ مث شب گود و بزرگي مث شب تازه، روزم كه بياد تو تميزي مث شبنم مث صبح تو مث مخمل ابري مث بوي علفي مث اون ململ مه نازكي: اون ململ مه كه رو عطر علفا، مثل بلاتكليفی هاج و واج مونده مردد ميون موندن و رفتن ميون مرگ و حيات مث برفايی تو تازه آبم كه بشن برفا و عريون بشه كوه مث اون قله‎ی مغرور بلندی كه به ابراي سياهي و به بادای بدی می‎خندی…
دیدگاه  •   •   •  1390/11/7 - 19:48
+5
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
برایت یک بغل گندم، دلی خشنود ازمردم، برایت سفره اي ساده، حلال و پاک وآماده، برایت شور پاییزي،كه برگ غم فرو ریزي، برایت یک غزل احساس،دوبیتی هاي عطریاس،برایت هرچه خوبی هست دعا كردم دعايم كن.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/7 - 18:36
+5
ronak
ronak
مرد آمد و دردی به دل عالم شد ، از روز ازل قسمت زن ها غم شد در دفتر خاطرات حوا خواندم جانم به لبم رسید تا آدم ، آدم شد.
دیدگاه  •   •   •  1390/11/7 - 13:23
+4
ronak
ronak
در Romantic
زخم از زبان تلخ تو خوردن روا نبود تقدیر ما به تلخی این ماجرا نبود هرگز نشد که خانه ی باران بنا کنیم سنگ بنای عشق که هم سنگ ما نبود بانو! نگو که طالع ما را خدا نخواست آجیل بوسه های تو مشکل گشا نبود! یک عمر پا به پای غمت اشک ریختم در هیأتت همیشه غذا بود،جا نبود! غیر از من و نگاه در آیینه هیچکس در سوگ چشم های تو صاحب عزا نبود از من گذشت دختر باران! ولی بدان این رسم عشق بازی پروانه ها نبود با آخرین قطار از این شعر دل برید مردی که هیچ وقت برایت "خدا نبود
دیدگاه  •   •   •  1390/11/7 - 13:14
+4
ronak
ronak
در Romantic
خوابیده بودم كابوس میدیدم از خواب بلند شدم تا به آغوشت پناه برم افسوس...یادم رفته بود كه از نبودنت به خواب پناه برده بودم
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/7 - 11:57
+3
ronak
ronak
همیشه اول راهیم راز گم شدن همینه،اونکه کوله بارو بسته ته راهو نمیبینه،یه نگاه اشتباهی یه هراس بی نشونه،همه خاطره های پشت سر رو میسوزونه،روزای زندگی گاهی مثل یک زندون سرده،گاهی که بغضای کهنه قلبامونو دوره کرده،دوباره عاشقی و غم دوباره حسرت دیروز،دوباره شراره های یه گذشته نفس سوز
دیدگاه  •   •   •  1390/11/7 - 11:47
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ