یافتن پست: #فروخت

مهسا
مهسا
آن روزها گنجشک را رنگ میکردند و جای قناری میفروختند
این روزها هوس را رنگ میکنند و جای عشق میفروشند....
آن روزها مال باخته میشدی و....
این روزها دلباخته....
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 00:35
+8
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
گر کبریت فروش شوم ،
کتاب هم خواهم فروخت
به پای قصه ها سوختن ،
چه گرما که نمی دهد !!!
دیدگاه  •   •   •  1391/01/12 - 23:21
+10
-1
reza
reza
امروز پدري دخترش را براي نان فروخت
امروز دختر 10 ساله اي مادر شد
امروز دختري در ماشين شيشه دودي با پسري همخواب شد
امروز پدري خشم بيرون را بر پشت همسر پريودش خالي كرد
امروز دختري در التماس چشمانش در چهار ديوار زن شد
امروز مادري در مقابل پسر سه ساله اش با مردي همخواب شد
امروز عشق دختر باكره را با اسكناس سبز سنجيدند
امروز دلم براي امروزم گرفت
نميدانم دنياي شما كثيف است يا چشمان فاحشهء من؟
دیدگاه  •   •   •  1391/01/6 - 13:44
+2
محمد
محمد
دوش می آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود
...
رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی
جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود
دیدگاه  •   •   •  1391/01/3 - 00:32
+3
-1
ALI SHABAN
ALI SHABAN
برتراند راسل:::>> انگیزه ی کتاب خواندن دو چیز است:یکی لذت بردن،دیگری فخر فروختن.
دیدگاه  •   •   •  1390/12/29 - 22:36
+9
-4
fowkes
fowkes
امروز بعدازظهر به اصرار یکی از دوستان اخراجیهای 3 رو برای اولین بار دیدم
از بعداز ظهر احساس میکنم با تراکتور از رو شعورم رد شدن{-6-}{-6-}
9 دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 21:20
+5
-5
مهسا
مهسا
پیکت را بالا بگیر و

مرا از پا بینداز

بینداز به گریه

و به سلامتی ِ فاحشه های شهر بخور

که هیچ کس جز خودشان را نخواهند فروخت ....
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 17:56
+3
-1
☺SAEED☻
☺SAEED☻
قابل توجه اون آهن پرست که عشق رو به آهن فروخت, برایت یک خبر دارم !
دیگر به بنز و بی ام دبیلو آمار نده!
مازراتی نمایندگی گرفت در کشورت!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 19:53
+6
...::: M.E.H.D.I  :::...
...::: M.E.H.D.I :::...
باران همیشه می بارد ، اما مردم ستاره را بیشتر دوست دارند ، نامردیست آن همه اشک را به یک چشمک فروختن !
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 00:26
+7
از دوست داشتن
امشب از آسمان دیدۀ تو
روی شعرم ستاره می بارد
در سکوت سپید کاغذ ها
پنجه هایم جرقه می کارد
آری، آغاز دوست داشتن است
گر چه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
از سیاهی چرا حذر کردن
شب پر از قطره های الماس است
آنچه از شب به جای می ماند
عطر سکرآور گل یاس است
آه، بگذار گم شوم در تو
کس نیابد ز من نشانه من
آه، بگذار زین دریچه باز
خفته در پرنیان رویاها
با پر روشنی سفر گیرم
بگذرم از حصار دنیاها
دانی از زندگی چه می خواهم
من تو باشم ... تو، پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو ... بار دیگر تو
آنچه در من نهفته دریایی است
کی توان نهفتنم باشد
با تو زین سهمگین توفان
کاش یارای گفتنم باشد
بس که لبریزم از تو، می خواهم
بدوم در میان صحراها
سر بکوبم به سنگ کوهستان
تن بکوبم به موج دریاها
بس که لبریزم از تو، می خواهم
چون غباری ز خود فرو ریزم
زیر پای تو سر نهم آرام
به سبک سایه تو آویزم
آری آغاز دوست داشتن است
گر چه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست

(فروغ فرخزاد)
تقدیم به دوست خوبم دیی @miladjafari ...
آخرین ویرایش توسط hajivandian در [1390/12/27 - 10:13]
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 19:33
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ