یافتن پست: #قدم

رضا
رضا
باشد تا دلت میخواهد بر این ذهن آشفته ی دور از تو قدم بزن تا میتوانی بر موجهای خروشان این قلب طوفان زده سرازیر شو دیگر توانی برای انکار نمانده دور، دور توست ....
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 18:51
+2
مهسا
مهسا
آدمی نباش، که برای هوسها و خواسته هایت می دوی ولی برای اهدافت قدم ازقدم بر نمی داری
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 18:14
+2
ronak
ronak
نفس نمیکشد هوا، قدم نمیزند زمین،،، سکوت میکند غزل،،،، بدون تو یعنی همین...
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 14:28
+4
rAmin
rAmin
خدا گوید تو ای زیباتر از خورشید زیبایم، تو ای والاترین مهمان دنیایم، شروع کن، یک قدم با تو، تمام گامهای مانده اش با من{-41-}{-41-}
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 13:41
+3
amir taha
amir taha
داشتیم تو خیابون قدم می زدیم كه یهو صداى ترمز شدیدى اومد و یه مردی که افقی شده بود......خلاصه ملت جمع شدن بالای سر طرف، كه در این هنگام راننده پیاده شد و در كمال خونسردى گفت: آقا چیزیتون شد؟ یارو هم با همون وضع و صورت خونى مالى در حالی كه به سختى نفس می كشید گفت: پـَـ نه پَــ، خودمو انداختم زمین از داور پنالتى بگیرم! راننده گفت: نمكدون! منظورم اینه كه می خواى زنگ بزنم اورژانس؟ یارو گفت: پـَـ نه پَــ، زنگ بزن برنامه نود، عادل اینا كارشناسى كنن صحنه پنالتى بود یا نه!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/23 - 00:49
+5
ronak
ronak
تعطیلات ایرانی در آنتالیا... خب می رفتین پارک دم خونه قدم میزدین چه کاری بود راه به این دوری!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/21 - 23:41
+4
ronak
ronak
چگونه دست دلم را بگیرم ودر كنار دلتنگیهایم قدم بزنم در این خیابان كه پر از چراغ و چشمك ماشینهاست …نه آقایان: مسیر من با شما یكی نیست از سرعت خود نكاهید من آداب دلبری را نمی دانم...
دیدگاه  •   •   •  1390/10/21 - 21:56
+9
ebrahim
ebrahim
فرهاد و هوشنگ هر دو بيمار يك آسايشگاه روانى بودند. يكروز همينطور كه در كنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عميق استخر انداخت و به زير آب فرو رفت. هوشنگ فوراً به داخل استخر پريد و خود را در كف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بيرون كشيد. وقتى دكتر آسايشگاه از اين اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصميم گرفت كه او را از آسايشگاه مرخص كند. هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من يك خبر خوب و يك خبر بد برايت دارم. خبر خوب اين است كه مى توانى از آسايشگاه بيرون بروى، زيرا با پريدن در استخر و نجات دادن جان يك بيمار ديگر، قابليت عقلانى خود را براى واكنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به اين نتيجه رسيدم كه اين عمل تو نشانه وجود اراده و تصميم در توست. و اما خبر بد اين كه بيمارى كه تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از اين كه از استخر بيرون آمد خود را با كمر بند حولة حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى كه ما خبر شديم او مرده بود. هوشنگ كه به دقت به صحبتهاى دكتر گوش مى كرد گفت: او خودش را دار نزد. من آويزونش كردم تا خشك بشه...
دیدگاه  •   •   •  1390/10/16 - 14:35
ebrahim
ebrahim
در راستای ملی شدن اینترنت ملی: پیش پیش تولدتون مبارک قدم نورسیدتون مبارک سالگرد ازدواجتون مبارک سال 1398 را بهتون تبریک میگم ... قبولی نوه ای عزیزتون در دانشگاه مبارک خدا بیامرزتتون دوستای نازنینم چه دورانی داشتیم تو فیس بوک . .. . اخـــــــــــــــــــــــــی یادتون من پست میزاشتم شما لایک میزدین!!!!!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/15 - 12:36
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
من 22 دی برای تولدم پارتی بگیرم کیا میان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
31 دیدگاه  •   •   •  1390/10/15 - 00:37
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ