یافتن پست: #قصه

رضا
رضا
تیرگی می آید، دشت میگیرد آرام، قصه ی رنگی روز میرود رو به تمام، شاخه ها پژمرده است، سنگ ها افسرده است، رود مینالد، جغد میخواند، غم بیامیخته با رنگ غروب، می تراود ز لبم قصه ی سرد... دلم افسرده در این تنگ غروب
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 12:08
+2
رضا
رضا
می خواهم همه این روزها بگذرد ... آرام یا تلخ فرقی نمی کند فقط بگذرد ! و من گویی که از کابوس رهایی یافته باشم نفسی عمیق بکشم به تمام رویاهایم ... و در پس همه بودن ها و نبودن ها ... چقدر دلم تنگ است ... گردن روزگار که نمی توان انداخت ! من می مانم... تو می روی و من ... قصه ما چقدر تکراری ست ...!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 10:10
+2
مهسا
مهسا
قصه ی با تو بودن و می شه فقط یه جور گفت کسی که رو زخمای قلب من مثل نمک بود……………. نمی بخشمت…
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 19:40
+2
مهسا
مهسا
قصه به پایان رسید و من همچنان در خیال چشمان سیاه تو ام که ساده فریبم داد ! قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم ……
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 19:39
+2
مهسا
مهسا
عشق آدما به هم ، قصه خنده داریه / اولش قشنگ و بعدش همه گریه زاریه/ وقتی عشق ها همه از دم مثل هم تموم میشن / چرا باز باید شروع کرد ، آخه این چه کاریه ؟
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 19:38
+2
مهسا
مهسا
به لبهایم مزن قفل خاموشی که در دل قصه ای نا گفته دارم/ ز پایم باز کن این بند گران را که از این سودا دلی آشفته دارم .
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 19:35
+2
مهسا
مهسا
تو برو پیچک من ، فکر تنهایی این قلب مرا هیچ مکن ، رو پیشانی من چیزی نیست ، غیر یک قصه پر از بی کسی و تنهایی
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 18:25
+3
sasan pool
sasan pool
سلام ای غروب غریبانه دل سلام ای طلوع سحرگاه رفتن سلام ای غم لحظه های جدایی خداحافظ ای شعر شبهای روشن خداحافظ ای شعر شبهای روشن خداحافظ ای قصه عاشقانه خداحافظ ای آبی روشن عشق خداحافظ ای عطر شعر شبانه خداحافظ ای همنشین همیشه خداحافظ ای داغ بر دل نشسته تو تنها نمی مانی ای مانده بی من تو را می سپارم به دلهای خسته تو را می سپارم به مینای مهتاب تو را می سپارم به دامان دریا اگر شب نشینم اگر شب شکسته تو را می سپارم به رویای فردا به شب می سپارم تو را تا نسوزد به دل می سپارم تو را تا نمیرد اگر چشمه واژه از غم نخشکد اگر روزگار این صدا را نگیرد خداحافظ ای برگ و بار دل من خداحافظ ای سایه سار همیشه اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم خداحافظ ای نوبهار همیشه
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 18:09
+2
zahra
zahra
در حنجره‌ام شور صدا نیست رفیق یک لحظه دلم ز غم جدا نیست رفیق بگذار که قصه را به پایان ببرم آخر غم من یکی دو تا نیست رفیق . . .
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 16:26
+4
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
پسر همسایمون تو پارک داشت بریک دنس می رقصيد یکی اومده بعد نیم ساعت تماشا میگه ایشون داره میرقصه؟ گفتم: پـَـــ نــه پـَـــ شربت خاکشیر خورده می خواد ته نشین نشه!!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 16:18
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ