Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
سالها پیروی مذهب رندان کردم
تا به فتوای خرد حرص به زندان کردم
من به سر منزل عنقا نه به خود بر دم راه
قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم
از خلاف آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
سایه ای بر دل ریشه فکن ای گنج مراد
که من این خانه به سودای تو ویران کردم
توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون
می گزم لب که چرا گوش به نادان کردم
نقش مستوری و مستی نه به دست من و تو است
آنچه استاد ازل گفت بکن آن کردم
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع
گرچه دربانی میخانه فراوان کردم
اینکه پیرانه سرم صحبت یوسف بنواخت
اجر صبری است که در کلبه احزان کردم
گر به دیوان غزل صدر نشینم چه عجب
سالها بندگی صاحب دیوان کردم
هیچ کس را نرسد در خم محراب فلک
آن تنعم که من از همت سلطان کردم
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم