یافتن پست: #مادرت

yagmur
yagmur




آن هنگام که مادرت پیرتر میشود؛

و چشمهای گرانبها و با ایمان او،

زندگی را آنگونه که [زمانی میدید ] نمیبینند؛

زمانیکه پاهایش فرسوده میگردند،

و برای گام برداشتن نمیتوانند او را یاری دهند؛



در آن هنگام بازوانت را برای یاری او به کار گیر،

با خوشی و سرمستی از او نگاهبانی کن،

زمانی که اندوهگین است،

بر توست که تا آخرین گام او را همراهی کنی،



اگر از تو چیزی میپرسد،

او را پاسخگو باش،

و اگر دوباره پرسید،

باز هم پاسخگو باش،

و اگر دگربار پرسید، دگربار پاسخش گو،

نه از روی ناشکیبایی، بلکه با آرامشی مهربانانه،



واگر تو را به درستی درنمی یابد،

شادمانه همه چیز را برای او بازگو،

ساعتی فرا میرسد، ساعتی تلخ،

که دهان او دیگر هیچ درخواستی را بیان نمیکند .
دیدگاه  •   •   •  1393/04/26 - 17:23
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







تاکسی نشسته بودم 1 دفه دختره گفت چی؟ چی؟

من: هیچی

دختره:چی؟

من:به جان خودم هیچی

دختره:چی؟

من:خدا شاهده هیچی

دختره:چی؟

من: اقای راننده جان مادرت وایسا میخوام پیاده شم

راننده:خفه شو بشین سر جات خانم داره عطسه میکنه :| :| :|

خخخخخخخخ






دیدگاه  •   •   •  1393/03/21 - 22:34
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







مامانم از صبح رفت خونه ی خاله م،منم از خدا خواسته دوست دخترمو آوردم!

شب که مامانم اومد؛حس کردم یکمی باهام سرسنگینه!

بعدش دوست دخترم زنگ زد و گفت:

ببین ترو خدا شاکی نشیا!من یه چیزی خونه تون جا گذاشتم!

جا خوردم،گفتم :چــی؟؟! حتما مامانم همونو دیده تحویلم نمیگیره!

ولی قطع کرده بود!

رفتم با استرس همه جا رو گشتم...

روی تخت،زیر تخت،تو حموم،کفِ آشپزخونه،رو کاناپه ی هال،

یادم افتاد موقع نشون دادن عکسای کامپیوتر یه بارم .....

خلاصه اونجارم زیرو رو کردم چیزی نبود!

زنگ زدم بهش میگم: جونِ مادرت یکمی فکر کن ببین کجا گذاشتی،

اصلا چی جا گذاشتی؟

صداشو لوس کرده میگه:یعنی تو نمیدونی؟

میگم:نه والا! بگو زود باش...

میگه : قلبـــــــــــــــــمو ..!

یعنی میخواستم خرخره شو بجوام!!

بعد که خیالم راحت شده رفتم به مامانم میگم:

چرا واسم قیافه گرفتی؟

میگه:این سوال داره مرد خرسِ گنده!!! توام شدی مثلِ بابات!

صبح تا شب نبودم یه زنگ نزدی حالمو بپرسی!!! :|






دیدگاه  •   •   •  1393/03/21 - 22:32
+4
maryam
maryam

معلم : وقتی بزرگ بشی می خوای چه کار کنی ؟؟؟
پسر : عروسی
معلم : نخیر منظورم اینه که چی کاره می شی؟؟؟
پسر : داماد
معلم : منظورم اینه که وقتی بزرگ بشی چه کار می کنی ؟؟؟
پسر : زن می گیرم 
معلم : پسر جان ! وقتی بزرگ بشی برای پدر و مادرت چی کار می کنی؟؟؟
پسر : عروس میارم 
معلم : پسر جان ! پدر و مادرت در آینده از تو چی می خوان ؟؟؟ :|
پسر : نوه !!!!!!!!!!!
پسر است دیگر ... دلش زن می خواهد {-57-}
5 دیدگاه  •   •   •  1393/03/18 - 17:26
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
نمونه یک شوهر نفهم:
زن :سردمه
مرد :پاشو یه چیزی بپوش
زن :نه، خیلی سرده
مرد :یه پتو بیار جلوی بخاری بنداز رو خودت
زن :نه، اونجوری هم فایده نداره. خونه پدرم که بودم موقع سرما مامانم منو بغل میکرد
مرد :همین مونده تا آخر زمستون [!] بیاریم خونمون!
دیدگاه  •   •   •  1393/03/16 - 22:05
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
كبوترلب تنگ ماهی نشسته بود، گفت: سقف قفست شكسته چرا فرارنمی‌كنی؟
ماهی باچشم‌های قشنگش نگاهی نافذ به كبوتركرد ومعصومانه گفت: واسه پدر مادرت متأسفم با این بچه تربیت کردنشون!
دیدگاه  •   •   •  1393/03/16 - 21:33
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مورد داشتیم که ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺗﻠﻔﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮﺷﻮ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺭﻩ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻩ
ﺷﻤﺎ ؟؟
ﯾﻪ ﺯﻥ ﺍﻭﻧﻮﺭ ﺧﻂ ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ : ﺷﻤﺎ؟
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻣﯿﮕﻪ : ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﺮﺷﻢ ... ﺷﻤﺎ؟؟؟
.
.
.
.
.
ﺯﻥ ﻣﯿﮕﻪ :ﻣﻦ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﻣﺎﺩﺭﺗﻢ !!
دیدگاه  •   •   •  1393/02/29 - 23:15
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پسره پست گذاشته :
جون [!]ن انقد فتوشاپ نکنید
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بنزین شده 1000 , الکی مارو اینور اونور نکشین =)))))))
دیدگاه  •   •   •  1393/02/28 - 19:16
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
انواع فحش دانشجویـــــــــــــی..:))
.
دانشجوی تهران شمال :

نکته : وقتی می خونید این قسمتو سعی کنید لباتون تا حد امکان غنچه باشه:

بی ادب , تو واقعا عقلتو از دست دادی . منو ترسوندی بی ...تلفظ : بی ششووور ( امیدوارم ولنتاین کچل شی . بد بد بد)

دانشجوی دانشگاه تهران :

وطن فروش مزدور , لیبرال خود فروخته , مخل نظام , تو حق شرکت در انتخابات بعدی رو نداری با اون کاندید از خودت نفهم تر , فاشیست تند رو

(توجه داشته باشید که موضوع دعوا سیاسی بوده)

دانشجوی پزشکی :

در دیکشنری این بروبچ کلمه ی فحش تعریف نشدست

دانشجوی هنر :

من شعر دوازدهم از هشت کتاب استاد سهراب رو به تو بی ادب بی فرهنگ تقدیم می کنم امیدوارت گیتارت بشکنه و تا اخر عمر یکه و تنها و بی عشق و ژولیت بمونی .

وفتی هم کار بالا می گیره کاریکاتور همدیگه رو می کشن .

دانشجوی الهیات :

یا ایهو الذی فحشو فحشً فاحشتن ای هستیت به عدم مبدل , ای دچار دور تسلسل شده , ای علتت به ممکن الوجود گرویده , فلسفه ی تو دچار تضاد شده و من به خود اجازه ی بحث نمی دم .... *

*: این آخری که گفت از اون ناجوراش بود که فلش بک زد به دوران دبیرستان و رشته ی علوم انسانی که می خوند و واسه خودش یلی بود

دانشجوی تربیت بدنی:

به من گفتی ... , ... خودتی و جد و آبادت

به همین کوتاهی البته بعدش یه 2 ساعتی بزن بزن می شه

دانشجوی زبان خارجی :

هنوز دعوا نشده , شروع می کنن خارجکی بلغور کردن البته به نظر من اگه ترجمه ی حرفاشونو می دونستند خودشون رو زبونشون فلفل می ریختن و 2 روز تو اتاق خودشونو حبس می کردن

دانشجوی حقوق :

تو با این کارت به حقوق شهروندی من تجاوز کردی و من طبق اصل 153 قانون اساسی حق دارم ازت شکایت کنم و [!] به عزات بشونم شما می تونید هیچی نگید اما هر چی بگید بر علیه شما تو دادگاه استفاده می شه .

راستی اگه وکیل تسخیری خواستی به خودم بگو
3 دیدگاه  •   •   •  1393/02/23 - 11:12
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چند وقت پیش تو یه پیجی پست گذاشته بودن ک : آروم آرروم برو پیشه مادرت و یهو دستشو بوس کن بگو روزت میارک
منم تحت تاثیر قرار گرفتم
مامانم داشت سیب زمینی سرخ می کرد اروم اروم رفتم یهو دستشو گرفتم ک بوس کنم مایتابه دستش بود روغن داغ ریخت پشت گردنم داشتم زوزه می کشیدم از درد
دیدگاه  •   •   •  1393/02/22 - 20:17
+1
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ