یافتن پست: #مامان

Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
دوستت دارم چون تنها ترين فکر تنهايي مني.دوستت دارم چون زيباترين لحظات زندگي مني.دوستت دارم چون زيباترين روياي خواب مني.دوستت دارم چون زيباترين خاطرات مني . دوستت دارم چون به يک نگاه،عشق مني... اگه گفتی کیو میگم ؟ {-26-}
3 دیدگاه  •   •   •  1392/04/10 - 17:06
+11
roya
roya
در CARLO
یادتونه بچه که بودیم تا توى یه جمعى میرفتیم حوصله نداشتیم،خجالت میکشیدیم بابا مامانمون میگفتن:سلام کردى به عمو؟ ما هم مثل خر تو گل میموندیم! یهو طرف به دروغ میگفت: بعععععله،سلامم کرد پسر گل یادختر گل!!!!
عاشق این ادما بودم،دمشون گرم.
دیدگاه  •   •   •  1392/04/10 - 12:13
+4
مهسا
مهسا
چند وقت پیش حس کمبود محبت داشتم

رفتم ی کم بتادین تو دستم ریختم و اومدم جلو مامانم
سرفه کردم گفتم وای خون دارم خون بالا میارم !
مامانم زد تو سرم گفت از بسکه میری
تو اون اینترنت بی صاحاب
برو توالت فرشامو کثیف کردی ..
بابام که داشت اخبار نیگا می کرد
خواهر کوچیکم هم داشت از خوشحالی
بالا پایین می پرید و میگفت آخ جون اگه بمیری
اتاقت مال من می شه !
{-15-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 23:53
+7
saqar
saqar
در CARLO
“قيافه ي يه پسر وقتي مامان و باباش ميگن بريم برات خواستگاري!”
2 دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 20:37
+4
sahar
sahar
یکی از تکراری ترین وسختترین سوالای مامانم تو خونه ما :غذا چی درست کنم? لا مصب جواب دادن بهش از صدتا تست کنکورهم سختتره! توخونه شما هم عایا؟؟؟
2 دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 17:42
+10
saman
saman
دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت:مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت:چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می دی،می تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات ها خجالت می کشه گفت: "دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار"دخترک پاسخ داد: "عمو! نمی خوام خودم شکلاتها روبردارم، نمی شه شما بهم بدین؟"بقال با تعجب پرسید:چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می کنه؟و دخترک با خنده ای کودکانه گفت: آخه مشت شما ازمشت من بزرگتره!

نتیجه گیری....

داشتم فکر میکردم حواسمون به اندازه یه بچه کوچولو هم
جمع نیس که بدونیم ومطمئن باشیم که مشت خدا از مشت ما بزرگتره
دیدگاه  •   •   •  1392/04/8 - 15:26
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
دیروز خونه مهمون داشتیم، پرسیدن بچتون کجاست؟ {-36-} مامانم گفت: تو فیس بوک. پرسیدن: فیس بوک کجاست؟ مامانم گفت: جایی که اگه خبر مرگشم توش بنویسه لایک می زنن! {-15-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/7 - 15:53
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در SMS
ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﻋﻤﻢ , ﺗﺎ ﻭﺻﻞ ﺷﺪ ﻣﯽ ﮔﻢ
"ﺗﻮﻟﻪ ﺳﮓ ﻣﻌﻠﻮﻣﻪ ﮐﺪﻭﻡ ﮔﻮﺭﯼ ﻫﺴﺘﯽ ؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﯾﻬﻮ ﺩﯾﺪﻡ ﺷﻮﻫﺮ ﻋﻤﻢ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺧﻂ ﻣﯿﮕﻪ "
ﺑﻨﺪﻩ ﺧﻮﺩ ﺳﮓ ﻫﺴﺘﻢ , ﺗﻮﻟﻪ ﺳﮓ ﺣﻤﻮﻣﻪ , ﺍﻭﻣﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯿﮕﻢ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﻪ , ﺑﺎﺑﺎ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺭﻭ ﺳﻼﻡ ﺑﺮﺳﻮﻥ.......!! :| :))))))))))
دیدگاه  •   •   •  1392/04/6 - 16:29
+2
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
دیروز تو پارک نشسته بودم یه مادرو دختر با یه دخترکوچولو صندلی روبروم نشسته بودن{-102-}، بعد چند لحظه دیدم اینا نگاهشون به منه و یکم نیششون بازه {-11-}{-11-}{-7-}! یدفه دختر کوچولوهه اومد پیش من! بهم گفت عموجون !{-25-} منم با اینکه تاحالا سی چهل بار عمو شدم! اما نمیدونم چرا این عموجون گفتن دختره خیلی بهم چسبید{-41-}! بغلش گرفتم یه بوسش کردم {-49-}و با لبخند گفتم جونم عموجون ؟ دختره با خنده : عمو مامانم میگه شما زیپ شلوارتون بازه ه ه ه !!{-15-}{-15-}{-16-}{-7-}
2 دیدگاه  •   •   •  1392/04/5 - 23:43
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اگه 100 تا پریز هم خالی باشه مامانت برا جاروکشی موبایل تو رو از شارژ در میاره :|
دیدگاه  •   •   •  1392/04/5 - 22:49
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ