تقدیم به ...
شادم كه در شرار تو مي سوزم
شادم كه در خيال تو مي گريم
شادم كه بعد وصل تو باز اينسان در عشق بي زوال تو مي گريم
پنداشتي كه چون ز تو بگسستم ديگر مرا خيال تو در سر نيست
اما چه گويمت كه جز اين آتش بر جان من شراره ديگر نيست
شب ها چو در كناره نخلستان كارون ز رنج خود به خروش آيد
فريادهاي حسرت من گوئي از موج هاي خسته به گوش آيد
شب لحظه اي بساحل او بنشين تا رنج آشكار مرا بيني
شب لحظه اي به سايه خود بنگر تا روح بي قرار مرا بيني
من با لبان سرد نسيم صبح سر مي كنم ترانه براي تو
من آن ستاره ام كه درخشانم هر شب در آسمان سراي تو
غم نيست گر كشيده حصاري سخت بين من و تو پيكر صحراها
من آن كبوترم كه به تنهائي پر مي كشم به پهنه درياها
شادم كه همچو شاخه خشكي باز در شعله هاي قهر تو مي سوزم
گوئي هنوز آن تن تبدارم كز آفتاب شهر تو مي سوزم
در دل چگونه ياد تو مي ميرد ياد تو ياد عشق نخستين است
ياد تو آن خزان دل انگيزيست كاو را هزار جلوه رنگين است
بگذار زاهدان سيه دامن رسوا ز كوي و انجمنم خوانند
نام مرا به ننگ بيالايند اينان كه آفريده شيطانند...
نه شکر نمی کنم بی خیال هم نمی شم جای من بودی همین می گفتی.
1390/12/17 - 18:32y ro0o0z mishe u khob mishi o yeko ino behet migeeeeeeeee.....
1390/12/17 - 18:33hamine...in charkhey zendegie
یک روزی میشه من میمیرم اون روز توی مراسم من کسانی میان و از ته دلشون گریه می کنن و آرزو میکنن من ببخشمشون اون روز خیلی دوست دارم چه روز خوبی اون روز.
1390/12/17 - 18:35va.........khodam miam mkoshameta.............in ch harfie..........y kari kon ta zendei biyan be pat bioftano u to zendegit movafagho shado khandon bashi
1390/12/17 - 18:40شاد و موفق چه واژه های خنده داری هستن.این چیزا برای من وجود نداره.ولی غم و بد بختی و خیانت و دورویی دزدی و... هست.
1390/12/17 - 18:42