یافتن پست: #ناز

M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
-------چهارمین نظر سنجی-------

با آرزوی قبولی طاعات و عبادات همه دوستان و قبولی روزه همه دوستان

امروزم نوبت چهارمین فرد محبوب پاتوقیا تو تیرماهه

که علاوه بر 50 امتیاز به نظرسنجی آخر ماه میرسه

ما هم این انگشتر خوشگل و تقدیمش میکنیم(البته گردن هم میشه انداخت....بند داره)



معرفی فرد منتخب:

ایشون از کاربران خوب سایت هست که از نصف جهان عضو سایته
این دوست ما با 17 رای قابل قبول برنده نظر سنجی ما شدن
من ازشون خواهش میکنم که برای مسابقه هفته بعد از عکس خودشون استفاده کنه

فرد منتخب کسی نیست جزززززززززززززززز
این چهره

sara



:::::::::تشویق::::::::::

15 دیدگاه  •   •   •  1392/04/25 - 13:12
+18
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اگه نمیزاری بوست کنم

اگه نمیزاری نازت کنم

اگه نمیزاری بغلت کنم

حداقل بزار جیگرتو بخورم که

آخه من جیگر گوسفند خیلی دوست دارم
دیدگاه  •   •   •  1392/04/24 - 18:56
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

ای یار دوردست که دل می‌بری هنوز

چون آتش نهفته به خاکستری هنوز

هر چند خط کشیده بر آیینه‌ات زمان

در چشمم از تمام خوبان، سری هنوز

سودای دلنشین نخستین و آخرین!

عمرم گذشت و توام در سری هنوز

ای نازنین درخت نخستین گناه من!

از میوه‌های وسوسه بارآوری هنوز

آن سیب‌های راه به پرهیز بسته را

در سایه سار زلف، تو می‌پروری هنوز

با جرعه‌ای ز بوی تو از خویش می‌روم

آه ای شراب کهنه که در ساغری هنوز


دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 16:33
+3
saman
saman
در CARLO
ﺩﺧﺘﺮ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻋﺮﻭﺳﯽ خود  ﺁﺑــﻠﻪ ﺳﺨﺘﯽ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺴﺘﺮﯼ ﺷﺪ.

ﻧﺎﻣﺰﺩ 
و ﺑﻪ ﻋﯿﺎﺩﺗﺶ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺻﺤﺒﺘﻬﺎﯾﺶ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﭼﺸﻢ ﺧﻮﺩ ﻧﺎﻟﯿﺪ.



ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺯﻥ ﺷﺪﺕ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺁﺑﻠﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪ.ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﻋﺼﺎﺯﻧﺎﻥ ﺑﻪ



ﻋﯿﺎﺩﺕ ﻧﺎﻣﺰﺩﺵ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﭼﺸﻢ ﻣﯿﻨﺎﻟﯿﺪ.



ﻣﻮﻋﺪ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﯿﺪ.



ﺯﻥ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﺧﻮﺩ ﮐﻪ ﺁﺑﻠﻪ ﺁﻧﺮ ﺍﺯ ﺷﮑﻞ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﻫﻢ ﮐﻪ ﮐﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ...



ﻣﺮﺩﻡ ﻣﯿﮕﻔﺘﻨﺪ ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﻋﺮﻭﺱ ﻧﺎﺯﯾﺒﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺑﻬﺘﺮ ﮐﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﺑﺎﺷﺪ...



25 ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺯﻥ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻓﺖ، ﻣﺮﺩ ﻋﺼﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺭ ﮔﺸﻮﺩ.



ﻫﻤﻪ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩﻧﺪ.ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ“ :ﻣﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﺟﺰ ﺷﺮﻁ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻡ!

1 دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 15:42
+3
alireza
alireza
.

میدونم نه لایک میخوره ن بازنشر

ولی خداایش هرچی تودلت میگذره کامنت بزار

ازاحساست بگو ازاین زن ازاین مرد ازاکسیزن ازشیمیایی ازشب بیداربودن ونخوابیدن وشب زنده داری زن وسرفه های مرد

 ایناهم مثل مامیتونستن تفریح کنن مسافرت برن شادی کنن ولی رفتن جبهه جنگ که ماشادی کنیم

        ببینم چقدروجود داری چقدرغیرت داری تاچقدرمیتونیم این مطلب روگسترش بدیم بازنشر کامنت لایک یادت نره

فقط  احساست رو بگو
آخرین ویرایش توسط alireza_rad در [1392/04/23 - 14:34]
1 دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 03:48
+10
alireza
alireza

پسرش که شهید شد دلش سوخت.



آخه یادش رفته بود برای سیلی ای که تو بچگی بهش زده بود، عذرخواهی کنه.



با خودش گفت:



" جنازه ش رو که آوردن صورتشو می بوسم. "





آوردنش ... ولی...



سر نداشت ...





شهيد محمد كريمي:



شهيد را به خاك نسپاريد ، بلكه بر يادها بسپاريد



 


دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 03:34
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
نوش دارویی و بعداز مرگ سهراب آمدیی سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا
عمر مارا مهلت امروزو فردای تو نیست من که یک امروز میهمان توام فردا چرا
نازنینا ما به نازتو جوانی داده ایم دیگراکنون با جوانان ناز کن با ما چرا
وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا
شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا
ای شب حجران که یکدم در دوچشم من نخفت
دیدگاه  •   •   •  1392/04/21 - 19:20
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
سر بزار روی شونه هام , تا بگم آروم از غصه هام
تا بگم چی امد به سرم ، رفت چرا نازنین دلبرم
عیش و شراب و مستی ، کار ما بود
عشق و خدا و هستی ، یار ما بود
اما شد، رنگ زمستون , نو بهار ما
بزم مهر و جنون در دل به پا بود
سینه لبریزه از شور ، از وفا بود
اما غم ، آمد به قلبم ، ای خدا چرا؟
سوختم ، سوختم من از غم ، دل او پی یار دیگری بود
که عمر رویای من به سر رسید
باختم ، باختم من به او ، همه ی عمرٍ دلدادگی رو
که غربت به خانه ام سرک کشید
دیدگاه  •   •   •  1392/04/21 - 10:56
+6
xroyal54
xroyal54
دوست عزیز ... !!!!
عزیزم ... !!!!
به "لبـــــــــــاس" مارکت نناز...!

به لباس نیست که به ""ذات آدمــــــــــه""،
...
وگرنــه؛

"گــــــــــــــــــــــاو"

لباسش 100% ""چـــــــرمـه خـالــــــصـه""
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 19:27
+8
saqar
saqar
ﭼﺮﺍ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﭼﻮﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ
ﺑﺎﯾﺪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺑﺎﺷﯽ؟ ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﺎﺷﯽ؟ !
ﻋﺰﯾﺰ ﻣﻦ !
... ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﺧﺘﺮﯼ !
ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮ ﺗﻮ ﮐﻼﺱ ﺑﺬﺍﺭﯼ ! ﺗﻮ ﻧﺎﺯ ﮐﻨﯽ !
... ﺍﻭﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯿﺠﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﺗﻮﺭﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﮐﻨﻪ !
ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯿﺨﻮﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﺍﺷﮑﺘﻮ ﺩﺭآﺭﻩ !
ﺍﺻﻼ ﺑﺮﺍي ﭼﯽ ﺑﻪ ﯾﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻣﺬﮐﺮ ﺍﺟﺎﺯﻩ ميدﯼ ﺷﺎﺩﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺘﻮ ﺍﺯﺕ ﺑﮕﯿﺮﻩ؟ !
ﺍﯾﻦ ﺍﺳﻤﺶ ﻋﺸﻖ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ !
ﺧﻮﺩﺗﻮ ﮔﻮﻝ ﻧﺰﻥ !
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﻮء،
ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻪ ﻏﻤﺘﻮ ﺑﺒﯿﻨﻪ !
ﭼﻪ ﺑﺮﺳﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻋﺎﻣﻞ ﻏﻤﺖ ﺑﺎﺷﻪ!!
ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎﺵ !
ﺩﺧﺘﺮﻭﻧﻪ ﻧﺎﺯ ﮐﻦ !
ﺩﺧﺘﺮﻭﻧﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ !
ﺩﺧﺘﺮﻭﻧﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻦ !
ﺩﺧﺘﺮﻭﻧﻪ ﺍﺳﺘﺪﻻﻝ ﮐﻦ !
ﺩﺧﺘﺮﻭﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ !
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 18:38
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ