یافتن پست: #نشست

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
امید زارع , 9438

کاش وقتای تنهایی یکی از تو ســآیـ ه

مثـل پسرخـآلـ ه میگفت :
نـــون بگیـرم (؟)

نفت بگیــرم (؟)
دلت گـرفتـ ه (؟)
منم میگفتم : آره ...
بعـد فقط مے نشست کنـآرمو "سکـــــوت" مے کرد (!)

منم مث کلآه قـرمــزے سـرمو مے ذاشتمــ رو "زانـــوش" ...

دیدگاه  •   •   •  1392/08/30 - 16:12
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
کل خاندانمون نشسته بودن.داییم گف تو خیلی دلقکی،باید بجای میمون تو رو میفرستادن فضا...
منم یکم اندیشه کردمو گفتم:حلال زاده ب داییش میره!!!
ی سکوت خاصی همجارو گرف اون لحظه!
دیدگاه  •   •   •  1392/08/29 - 21:38
+4
hamed noori
hamed noori
رفتم دستشویی پارک. تا تو دستشویی نشستم از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت:

سلام حالت خوبه؟

من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم:
...
حالم خیلی خیلی توپه.

بعدش اون آقاهه پرسید:

خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟

با خودم گفتم، این دیگه چه سؤالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم، برای همین گفتم؛

اُه من هم مثل خودت فقط داشتم از این جا رد می شدم...

وقتی سؤال بعدیشو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور می شه، به هر ترفندی بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم:

من می‌تونم بیام طرفای تو؟

آره سؤال یه کمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ احترام صحبتمون رو تموم کنم، مناسب تره، بخاطر همین بهش گفتم:

نه، الآن یه کم سرم شلوغه!

یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت:

ببین، من بعداً باهات تماس می گیرم. یه احمقی از دستشویی بغلی همش داره به همه سؤال های من جواب می ده!
دیدگاه  •   •   •  1392/08/28 - 21:45
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
قلب سخت!به سختی سخت ترین سنگ دنیا!
و زیبا بسیارزیبا!
الماسی درخشنده! ای سخت ترین قلب دنیا!

همه تورا ستایش میكنند اما...

تنها برقابی ازطلا زینت میشوی ونشان عشق وپیوند!تنها كه بمان همیشه همان سنگی!!

زیباترین نقش دنیا نشستن قلبت درجایگاهی زرین وابدیست!


دیدگاه  •   •   •  1392/08/27 - 20:19
+5
alireza
alireza
کبوتر ل تنگ ماهی نشست.گفت سقف قفست شکسته چرا فرار نمیکنی؟.ماهی با چشمهای قشنگش نگاهی به کبوتر کرد و گفت:(لری؟!!!)
دیدگاه  •   •   •  1392/08/26 - 22:10
+8
بهناز جوجو
بهناز جوجو
هنوزم وقتی می خندی دلم از شادی می لرزه هنوزم با تو نشستن به همه دنیا می ارزه ...
دیدگاه  •   •   •  1392/08/24 - 14:26
+6
AmirAli
AmirAli
ﺩﯾﺸﺐ ﺍﻋﺼﺎﺑﻢ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﻮﺩ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻫﯽ ﺻﺪﺍﻡ ﻣﯿﺰﺩ.
ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﭼﯿﻪ؟
ﮔﻔﺖ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺎﯾﯽ ﺑﯿﺮﻭﻥ؟
ﮔﻔﺘﻢ ﺣﺘﻤﺎ ﺩﺍﺭﻡ ﯾﻪ ﮔﻮﻫﯽ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ ﺩﯾﮕﻪ! ﺍَﻩ!
ﮔﻔﺖ :ﺧﻮﺩﺗﻮ ﺳﯿﺮ ﻧﮑﻨﯽ! ﺁﺧﻪ ﺷﺎﻡ ﺣﺎﺿﺮﻩ
برم به اسامی گمشده ها ی سری بزنم:|

دیدگاه  •   •   •  1392/08/24 - 12:47
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

سیاوش منم نه از پریزادگان


از ایرانم از شهر آزادگان


که ایران بهشت است یا بوستان


همی بوی مشک آید از بوستان


سپندار پاسبان   ایران تو باد


ز خرداد روشن روان تو باد


ندانی که ایران نشست من است


جهان سر به زیر دو دست من است


هنر نزد ایرانیان است و بس


ندادند شیر ژیان را به کس


همه یکدلانند و یزدان شناس


به نیکی ندارند از بد هراس


دریغ است  ایران که ویران شود


کنام پلنگان و شیران شود


همه جای جنگی سواران بدی


نشستن گه شهریاران بدی


چو ایران نباشد تن من مباد


بر این بوم و بر زنده یک تن مباد


همه روی یکسر به جنگ آوریم


جهان بر بد اندیش تنگ آوریم


ز بهر بر و بوم و پیوند خویش


زن و کودک وخرد و فرزند خویش


همه سر به سر تن به کشتن دهیم


از آن به که کشور به دشمن دهیم


دیدگاه  •   •   •  1392/08/24 - 12:32
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
77458523424247307803.jpg



حَســـــرتــــــــــــــ !
یَعنــــی رو به رویَم نشستــــه ای . . .
وَ باز خیســــیِ چَشمانَمـ را . . .
آنــ دَستمــــالِ خُشکـــِ بی اِحساســـ پاکــــ کند . . .
حَســــرَتـــــــــــــــ !
یَعنـــــی شانه هایَتــــ دوشــ به دوشَــــمـ باشَـــد . . .
اَمــا نتوانَمـ از دِلتَنگـــی به آنــ پَنـــاه ببرَمـ . . .
حَســــرَتـــــــــــــــ ــ !
یَعنـــــی تو که دَر عیـــنِ بودَنَتـــ . . .
داشتَنَتــــ را آرزو میکنم

آخرین ویرایش توسط NEGAR1992 در [1392/08/24 - 12:25]
دیدگاه  •   •   •  1392/08/24 - 12:21
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



تو آن بالا نشستی و من اینجا سخت دلتنگم
..............
تو ساده چشم می دوزی و من بیهوده می جنگم !
......

"نیلوفر مشفق"


دیدگاه  •   •   •  1392/08/22 - 18:02
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ