یافتن پست: #نشست

*elnaz* *
*elnaz* *
گلهاش توی دستش بود,نشسته بود لب جدول
 رفتم نشستم کنارش
 گفتم:برای چی نمیری گلات رو بفروشی؟
 گفت:بفروشم که چی؟
 تا دیروز میفروختم که با پولش ابجیمو ببرم دکتر
 دیشب حالش بد شد و مرد
 با گریه گفت:تو میخواستی گل بخری؟
 گفتم:بخرم که چی؟
 تا دیروز میخریدم برای عشقم
 امروز فهمیدم باید فراموشش کنم…!
 اشکاشو که پاک کرد,یه گل بهم داد
 با مردونگی گفت:بگیر
 باید از نو شروع کرد
 تو بدون عشقت,من بدون خواهرم…!.. 

دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 00:47
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من خود خدایی بودم

تو را ساختم

چون به تماشایت نشستم

ویران شدم
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 17:41
+2
saman
saman
در CARLO
گـیرم که در بـاور تو به خـاک نشــسـتــه ام و سـاقـه هـای جــوانم از ضربه های تبرهایت زخم است با ریشه چه می کنی ؟ گـیرم که بر سـر ایـن بـام بنشسته در کمین پرنده ای پرواز را علامت ممنوع میزند با جوجه های بنشسته در آشیانه چه می کنی ؟ گـیرم که می زنـی گـیرم که می بُـری گـیرم که می کـشی با رویش ناگزیر جوانه چه می کنی ؟
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 16:01
+4
saman
saman
در CARLO
نشستم پای مشروب.
بچه ها گفتن بخور به سلامتی اونی که دوسش داری.
پیکو ب لبم نزدیک کردم ولی نخوردم.گفتم سلامتی اونی که با وجودش نفس میکشم.
گفتند:تو که نخوردی.
گفتم:سلامتی اونو تو سلامتیم میخوام نه تو مستی...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 14:44
+2
saman
saman
در CARLO
دلهره آورین ترین لحظه ی زندگی وقتی که .
.
.
.
.
.
.
.
با رفیقت تو تاکسی نشستی ولی تا آخرین لحظه نمیدونی تو میخوای پول تاکسی رو حساب کنی یا اون
  
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 14:22
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
میدونین چشم انتظار به کی میگن؟؟؟؟؟؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اون کسیه که " روزی حاصل عمرش"با اون هیکل و قد و بالاش"با اون ریش زیباش"با اون نشاط جوونیش"با اون صدای قشنگش"یک جمله بهش گفت و برای همیشه از جلوی دیدگانش رفت:خداحافظ مادر...

و حالا...

و حالا مادر بعد از 30 سال چشم انتظاری"در انتظار حاصل عمرش نشسته"و هر روز چشمش به دم در خونشونه تا استخون های پسرش رو بیارن...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 13:45
+3
saman
saman
در CARLO

ديشب نشستم با هر ديني که حساب کردم ديدم آخرش ميرم جهنم!!!یکم بیشتر باید مواظب باشم

دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 12:50
+1
saman
saman
در CARLO

يه بار با يه بنده خدايي دعوام شد در حد بزن بزن!!!


بعد يهو ديدم وسط دعوا نشست شروع کرد خنديدن گفتم واسه چي ميخندي؟؟


گفت چرا وقتي مشت ميزني مثل اين فيلم هنديا صداشم در مياري

دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 11:58
+2
be to che???!!
be to che???!!

شب در آسايشگاه

يك خانم بدو بدو مياد پيش فرمانده و ناز و عشوه ميگه: جناب فرمانده، از دست ما ناراحتين؟

فرمانده: بله بسيار زياد!

خب حالا واسه اينكه دوباره دوست بشيم بياييد تو آسايشگاه داره سريال فرار از زندان رو نشون ميده، همه با هم ببينيم

فرمانده: بريد بخوابيد!! الان وقت خوابه!!
فرمانده ميره تو آسايشگاه:

وا...عجب بي شعوري هستي ها، در بزن بعد بيا تو

راست ميگه ديگه، يه يااللهي چيزي بگو

فرمانده: بلندشيد بريد بخوابيد!

همه غرغر كنان رفتند جز 2 نفر كه روبرو هم نشسته اند

فرمانده: ببينم چيكار ميكنيد؟

واستا ناخوناي پاي مهشيد جون لاكش تموم بشه بعد ميريم.

آره فري جون؛ صبر كن اين يكي پام مونده

فرمانده: به من ميگي فري؟؟ سرباز! بندازش انفرادي.

سرباز: آخه گناه داره، طفلكي


مهشيد: ما اومديم سربازي يا زندان! عجبا

دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 02:34
+2
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

بوناچیچ: خوش‌ شانس بودیم که به پرسپولیس نباختیم/ مشکل گلزنی داریم




ادامه در دیدگاه






 

1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 23:28
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ