یافتن پست: #نگاهم

مهسا
مهسا
گفت: اینقدر سیگار نکش، می میری. گفتم: اگه نکشم می میرم. گفت: اگه بکشی با درد می میری. گفتم:اگه نکشم از درد میمیرم. گفت: هوای دودی جلوی درد رو نمیگیره ... گفتم:هوای صاف جلوی مرگ رو میگیره؟ یک کم نگاهم کرد، گفت:پس بکش! گفتم: مرسی،تو ترکم
دیدگاه  •   •   •  1390/10/30 - 02:10
+2
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
نمي نويسم ..... چون مي دانم هيچ گاه نوشته هايم را نمي خواني! حرف نمي زنم .... چون مي دانم هيچ گاه حرف هايم را نمي فهمي! نگاهت نمي کنم ...... چون تو اصلاً نگاهم را نمي بيني! صدايت نمي زنم ..... زيرا اشک هاي من براي تو بي فايده است! فقط مي خندم ...... چون تو در هر صورت مي گويي من ديوانه ام
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:09
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
وفا آن است که نامت را نهانی زیر لب دارممعبودم سکوتم را از صداي تنهاييم بدان .. نميخوانم و نميگويم چون درونم هيچ بوده و تو آمدي برايم قصه هايي از عشق سراييدي و به من قصه باران آموختي ميداني قصه باران قصه شستن غمهاست و درون انسانها پر از غم و تنهايي است ونگاهم به باران تو افتاد و ناگهان تمام تنهاييم را فراموش کردم و به تو و داشتن تو ميبالم تنهاتر از يک برگ با باد شاديها محجورم درآبهاي سرور آور تابستان آرام ميرانم
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:08
رضا
رضا
سكوتم را بيالائي بدين گرماي بي سازش
نگاهم را بياسائي بدان اميد بي ساحل
نميدانم در اين دنياي بي ارزش
جفاي حاصل هستي كجا خواهم توانم گفت
نگاه سرد اين دنياي بي سامان
براي من
براي تو
چه بي حاصل
همانند همان راهي كه در اخر
نصيبم اخرين فرداست...
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 10:22
+3
مهسا
مهسا
اگر آن شب نگاهم نمی کردی اگر در آن شب تاریک بر این تنهاتر از تنهایی چشمک نمی زدی اگر در اولین حرفم باورم نمی کردی اگر نمی ماندی و می رفتی ***من دیگر این که هستم نبودم***
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 20:25
+4
sasan pool
sasan pool
افسوس که بشکست دلم آنکس که قبله‌گاهم بود زین روزگار بی وفایی با من یار گرماگرم نگاهم بود زیر باران زیر فانوس شب در این مهتاب با اشک خود ترانه بی‌وفایی گویم ز مهتاب … * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دیدگاه  •   •   •  1390/10/23 - 12:54
رضا
رضا
باد موهايش را به بازی می گيرد و من چشم بر هم می نهم وهمبازی باد می شوم: گلوله ای نخ در مشت می دوم پای برهنه در پی بادبادکی که چرخ می خورد در بلند آبی آسمان. دل می سپارم به رقص موزون بادبادک ها و اوج می گیرم همراهشان تا بيکران لاجوردی آسمان. در پس کوچه ای نگاهش راه نگاهم می بندد. می نگرد, سادگيم را, پاهای برهنه ام را و چشمانم را که چه آسان هم رقص پرواز بادبادک ها می شود. باد می آید و در ميان پيچ و تاب موهايش ره گم می کند. ره گم کرده سرانگشتان نوازشگر باد بادبادکم را از بندش می رهانند... لبخندی بر گوشه لبانش می شکفد و شکوفه ای در دلم جوانه می زند.
دیدگاه  •   •   •  1390/10/23 - 12:37
+1
ronak
ronak
کنار پنجره سیگاری دود میکردم نگاهم به تقویم روی میز افتاد ، دی داره به نیمه میرسه دلم یهو ریخت؛ چقدر زود گذشت امسال توی دستم احساس سوزش کردم. سیگارم به آخر رسیده و من حواسم نبود سیگارو خاموش کردم و دنبال خاطراتم گشتم اما انگار دیگه هیچ خاطره ای ندارم هر چی بوده سیاه و مه آلوده چقدر امید داشتم اوایل امسال ، چه نا امیدم اواخر امسال قلبم تیر میکشه ، ولی سیگار انگار داره بهم میگه بکش بکش تا زودتر تموم شه... یه نخ دیگه روشن میکنم و شب رو نگاه میکنم... بالاتر از سیاهی هم رنگی هست... همین رنگی که من دارم...
دیدگاه  •   •   •  1390/10/21 - 22:29
+3
Pedram
Pedram
چند وقتيست هر چه مي گردم هيچ حرفي بهتر از سكوت پيدا نمي كنم ... نگاهم اما ... گاهي حرف مي زند ......گاهي فرياد مي كشد و من هميشه به دنبال كسي مي گردم كه بفهمد يك نگاه خسته چه مي خواهد بگويد ..
دیدگاه  •   •   •  1390/10/20 - 00:19
+4
mina
mina
براي آن عاشق بي دلي مينويسم كه هرمت اشكهايم را ندانست ، براي آن مينويسم كه معني انتظار را ندانست ، چه روزها و شبهايي كه با يادش سپري كردم ، براي آن مينويسم كه روزي دلش مهربان بود ، مينويسم تا بداند كه دل شكستن هنر نيست ، نه ديگر نگاهم را برايش هديه ميكنم و نه ديگر دم از فاصله ها ميزنم ، و نه با شعرهايم دلتنگي را فرياد ميزنم .مينويسم تا شايد نامهرباني هايش را باور كند
دیدگاه  •   •   •  1390/10/13 - 02:20
+1
-1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ