یافتن پست: #نگاه

مهسا
مهسا
دنیا مثل آینه است. انعکاس افکارى که فرد قویاً به آنها اعتقاد دارد را به او باز مى‌گرداند. تفاوت‌ها در روش نگاه کردن به زندگى است.
دیدگاه  •   •   •  1390/10/24 - 05:24
+5
mina_z
mina_z
امیر تتلو منو نگاه چقدر اوچولو بوده
2 دیدگاه  •   •   •  1390/10/23 - 23:20
+2
sasan pool
sasan pool
همچیز در مورد کامارو.
2 دیدگاه  •   •   •  1390/10/23 - 21:56
+3
مهسا
مهسا
وقتی که گرمای نگاه تو نیست این می شود حال و روز من و زمستان،ـ ... سرماخوردگی های پی در پی ... تب و لرز های بی پایــــان !!!ـ
دیدگاه  •   •   •  1390/10/23 - 20:38
+3
مهسا
مهسا
حتی افرادی که معتقد هستند سرنوشت همه از قبل تعیین شده و قابل تغییر نیست ؛ موقع رد شدن از خیابان دو طرف آن را نگاه می کنند ..
دیدگاه  •   •   •  1390/10/23 - 20:34
+3
عسل ایرانی
عسل ایرانی
اااااینو همه نگاه کنید.
5 دیدگاه  •   •   •  1390/10/23 - 19:45
+5
sasan pool
sasan pool
افسوس که بشکست دلم آنکس که قبله‌گاهم بود زین روزگار بی وفایی با من یار گرماگرم نگاهم بود زیر باران زیر فانوس شب در این مهتاب با اشک خود ترانه بی‌وفایی گویم ز مهتاب … * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دیدگاه  •   •   •  1390/10/23 - 12:54
رضا
رضا
باد موهايش را به بازی می گيرد و من چشم بر هم می نهم وهمبازی باد می شوم: گلوله ای نخ در مشت می دوم پای برهنه در پی بادبادکی که چرخ می خورد در بلند آبی آسمان. دل می سپارم به رقص موزون بادبادک ها و اوج می گیرم همراهشان تا بيکران لاجوردی آسمان. در پس کوچه ای نگاهش راه نگاهم می بندد. می نگرد, سادگيم را, پاهای برهنه ام را و چشمانم را که چه آسان هم رقص پرواز بادبادک ها می شود. باد می آید و در ميان پيچ و تاب موهايش ره گم می کند. ره گم کرده سرانگشتان نوازشگر باد بادبادکم را از بندش می رهانند... لبخندی بر گوشه لبانش می شکفد و شکوفه ای در دلم جوانه می زند.
دیدگاه  •   •   •  1390/10/23 - 12:37
+1
رضا
رضا
نه به بهانه سالی نو, نه به رسم تکرار حرفی کهنه, جمله ای تکراری, که به رسم پیشکش, رسم عیدانه. رسم سوغاتی که مسافر به خانه می برد نوبرانه, تحفه شهر فرنگ, هدیه راه دور. به رسم مبهوت دستانی , که گرمای سرانگشتان نوازشگری را در این روزهای آخر زمستان کم می آورند. شاید اما زیباتر, به رسم شیوه چشمانی که رام نگاهی پر از بیم و امید می شوند. شاید اما عمیق تر, به رسم سکوت اشکی که وقفه های کوتاه میان حرفهای صادقانه را پر می کند. شاید اما خودمانی تر, به آن رسم دیرین که عزیز ترین واژه ها را به عزیزت هدیه می دهی: رسم من, رسم تو, رسم ما. نازنینم, به همان رسم آشنا: " سطر سطر این نوشته ها از آن تو و هدیه به تو."
دیدگاه  •   •   •  1390/10/23 - 11:09
ronak
ronak
قلم شکست از بس مشق کردم نگاهت را .!! اشکم در آمد ... از بس خیره شدم به باد ... این جا هیچ کس نمیداند که من در پی صدایی آواره شدم فقط صدایت مانده در خاطرم ... من صدایت را مشق می کنم ..!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/10/23 - 02:41
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ