یافتن پست: #هایم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







ساعتها زیر دوش به کاشی های حمام خیره می شوم!
غذایم را سرد می خورم !
ناهار ها نصفه شب ، صبحانه را شام !
لباسهایم دیگر به من نمی آیند، همه را قیچی می زنم !
ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش می کنم و هیچ وقت آهنگ را حفظ نمی شوم !
شبها علامت سوالهای فکرم را می شمرم تا خوابم ببرد !
تنهائی از من آدمی میسازد که دیگر شبیه آدم نیست ، روزهای من اینگونه و شبهایم اصلاً نمیگذرد . . .






دیدگاه  •   •   •  1393/03/17 - 22:29
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







در آغوشمـــ کهــ میگیــــــریـ
مزهـ مزهـــ میکنمـــ نآمتـــ را
و دستـ ـهایمـــ
بیـ ـقرار تـ ـر از همیشهــــ
تـــ ـو را طلبـــ میکننــــ ـد...
و چشمانمـــ
راز ملتهبـــ نگاهمــــ را لـــ ـو میدهنـــ ـد
تــ ـو رنگـــ عوضــــ میکنیــــ و سرخــــ میشویــــ
مثلـــ یکـــ سیبـــ تازهـــ !
و انعکاســـ صدایتـــ در فضایــــ اتاقــــ میپیچـــ ـد کهـــ میگوییــــ ...
منـــ مـآلـــ توامـــ عزیزمـــ






دیدگاه  •   •   •  1393/03/15 - 18:38
+1
maryam
maryam

چه نامردانه رازهایم را


فاش کردند...


آنان که میگفتند بگو تا آرام



شوی....!


دیدگاه  •   •   •  1393/03/13 - 21:19
+5
محمد
محمد

خدایا کفر نمی گویم

 

پریشانم چه می خواهی تو از جانم

 

مرابی آنکه خودخواهم اسیر زندگی کردی

 

خداوندا تو مسئولی خداوندا تو تنهایی و من تنها

 

تو یکتایی و بی همتا ، و لیکن من نه یکتایم

 

نه بی همتا فقط تنهای تنهایم


دیدگاه  •   •   •  1393/03/13 - 20:41
+2
*elnaz* *
*elnaz* *
رد پاهایم را پاک می کنم

به کسی نگویید

من روزی در این دنیا بودم.

خدایا

می شود استعـــــفا دهم؟!

کم آورده ام ...!
دیدگاه  •   •   •  1393/03/12 - 22:42
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گوشهایم سنگین نیست.خودم رابه کربودن زده ام.میخواهم وقتی میگویی دوستت دارم آنقدربلندبگویی که همه شهربفهمندبامنی..............
دیدگاه  •   •   •  1393/03/8 - 20:37
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دل می شود از تو قرص با یک بوسه
احوال مرا بپرس بــــــــــــا یک بوسه
لب های تو نسخه ای مرا پیچیدند
صبح و شب و ظهر، قرص، با یک بوسه!!
................................................
مصراع نخست: من تو را می بوسم
در مصرع بعد هم تو را می بوسم
ایراد ندارد! به کسی چه! اصلا
شعر خودم است من تو را می بوسم!
............................................
بی دغدغه همچنان تو را می بوسم
بی بوسه عزیز! در خودم می پوسم
آنقدر به بوسه ی تو معتادم که
یک قافیه در میان تو را می بوسم!
.........................................
وقتی (به سلامت) است روی لب تو
انگار قیامت است روی لب تو
لب بر لب تو... دوباره برمی گردم
این بوسه امانت است روی لب من!
.........................................
عمریست شبانه روز لب هایت را...
لب باز نکن هنوز لب هایت را...
نه! سیر نمی شوم به چندین بوسه
بر روی لبم بدوز لب هایت را!
......................................
تا از لب تو شنید بوسه بوسه
از روی لبم پرید بوسه بوسه
پس کی تو مرا...؟ کی تو مرا...؟ کی تو مرا...؟
جانم به لبم رسید بوسه بوسه
....................................
عشق آمد و ناگهانی از بوسه نوشت
یک آیه ی آسمانی از بوسه نوشت
با قرمز لب های قشنگت تا صبح
بر روی لبم رمانی از بوسه نوشت
......................................
امروز خراب دیشبم از بوسه
لبریز حرارت و تبم از بوسه
بر روی لبم بدوز لب هایت را
امروز که من لبالبم از بوسه
..................................
می آیی و آب می شود تب هایم
مهتاب تمام می شود شب هایم
لب بر لب تو گذاش... بیدار شدم
طعم گس بوسه می دهد لب هایم
......................................
عادت کرده فقط به گرما لب هات
می سوزد از سوزش سرما لب هات
می ترسم اگر لبم به لب هایت خورد
آلوده شود به آمفولانزا لب هات!!
...............................
می لرزم و ضعف دید دارم دکتر
مجنونم و شکل بید دارم دکتر
لبهای من از تب جنون می سوزند
بوسیدگی شدید دارم دکتر!!
..............................
در آب که شستی تن بی تابت را
دیدند تمام رودها خوابت را
لبهام به شکل بوسه ـ ماهی شده اند
بنداز درون آب قلابت را
دیدگاه  •   •   •  1393/03/7 - 16:28
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چشم هایم را به بیمارستان می برم.. نمی دانم چه مرگشان شده!
هر شب در خواب جایشان را خیس می کنند…!
دیدگاه  •   •   •  1393/03/7 - 16:20
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







لبانت را به صورتم نزدیک نکن

میترسم شوری اشکهایم

نمک گیرت کند...!!






دیدگاه  •   •   •  1393/03/6 - 17:09
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







خسته شدم

می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم..

خسته شدم بس که از سرما لرزیدم

بس که این جاده ترس آور زندگی را هراسان پیمودم

زخم پاهایم به من میخندد..

خسته شدم بس که تنها دویدم!

اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن

می خواهم با تو گریه کنم

خسته شدم بس که تنها گریه کردم..!

می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم

خسته شدم بس که تنها ایستادم..!!






دیدگاه  •   •   •  1393/03/6 - 17:01
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ