یافتن پست: #همه

محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی


یه روزی میرسه بی اختیار عکسامو نگاه میکنی اشک توی چشمات حلقه میزنه بعد زیر لب با خودت میگی دلم واسه همه دیوونه بازیات لوس بودنت قهر کردنات شیطونیات تنگ شده...


بعد لباستو عوض میکنی میری یه شاخه گل میخری میای پیشم...


وقتی اومدی پیشم زانو میزنی دستاتو مشت میکنی میگی لعنتی پاشو... برگرد...



دیگه نمیتونم بی تو بمونم...
اما فقط با سکوت من مواجه میشی...


از جات پا میشی گل رو میذاری سر خاکم بعد میری
اما بایه دل پرغم !!!!!!!!









‏یه روزی میرسه بی اختیار عکسامو نگاه میکنی اشک توی چشمات حلقه میزنه بعد زیر لب با خودت میگی دلم واسه همه دیوونه بازیات لوس بودنت قهر کردنات شیطونیات تنگ شده...<br />
<br />
بعد لباستو عوض میکنی میری یه شاخه گل میخری میای پیشم...<br />
<br />
وقتی اومدی پیشم زانو میزنی دستاتو مشت میکنی میگی لعنتی پاشو... برگرد...<br />
<br />
دیگه نمیتونم بی تو بمونم...<br />
اما فقط با سکوت من مواجه میشی...<br />
<br />
از جات پا میشی گل رو میذاری سر خاکم بعد میری <br />
اما بایه دل پرغم !!!!!!!!‏




دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 12:00
+1
عباس
عباس

بیا کنارم سربنازبی تو بیا کنارم زیر تاق مهتاب اتش ببازیم به نسیم دریا غزل برقسیم تا طلوع فردا بیای کنارم ساغه ی بهاره رو فرش برگو پولک ستاره خمار شعرم میشکنه پیش تو عجب شرابی نفس تو داره گل بهارم در انتظارم هریق سبزی بیا کنارم . تن هریرت جوی عطر جاری صدای گرمت حیرت غناری بزار بگیرم مثل تور دریا تورو درا عاقوش ماهی فراری بیا کنارم سربنا بی تو بیا کنارم زیر تاق مهتاب اتش ببازیم به نسیم دریا غزل برقسیم تا طلوع فردا گل بهارم در انتظارم هریق سبزی بیا کنارم اگه بدونن ابر بادو بارون چه دل نواز این شب مهربون هوجوم میارن روی چورت کوچه صدای شهرو میبرن آسمون غروب گذشتو شب رسید به نیمه تب تو میخواد گل سرخ هیمه بگو بخوابن همه اهل دنیا هنوز یه نیمه موند از شب ما گل بهارم در انتظارم هریق سبزی بیا کنارم گل بهارم در انتظارم هریق سبزی بیا کنارم بیا کنارم

دیدگاه  •   •   •  1393/06/21 - 19:37
+9
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﮔﺮﻭهاى درﺍﯾﺮﺍﻥ ......

نادر : ﺳﻼﻡ ﺑﻩ ﻫﻤﻪ

ﭼﺮﺍ ﮐﺴﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﻤﯿﺪﻩ ؟

ﺍﻭﮐﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ؟ ﺑﺎﯼ

ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺑﻌﺪ .

ﺳﺎﻧﺎﺯ : ﭘﺨﺨﺨﺦ

ﻋﻠﯽ : ﺳﻼﻡ ﺧﺎﻧﻮﻡ

ﺣﺴﯿﻦ : ﺳﻼﻡ ﮔﻠﻢ

ﺣﺎﻣﺪ : ﺳﻼﻡ ﻋﺸﻘﻢ

ﻣﻬﺪﯼ : ﺳﻼﻡ ﺧﻮﺷﮕﻠﻪ

ﺟﻌﻔﺮ : ﺳﻼﻣﻤﻤﻢ

ﺍﺻﻐﺮ : ﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻮﻣﻢ

ﻣﺤﻤﺪ : ﺳﻼﻡ ﺏ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﻫﺖ

ﺍﺷﮑﺎﻥ : ﺳﻼﻡ ﺧﻮﺵ ﺍﻭﻣﺪﯼ

ﻣﻬﺮﺍﻥ : ﺳﺴﺴﺴﺲﻻﻣﻤﻢ .

ﺯﻫﺮﺍ : ﺳﻼﻡ ﺍﺟﯽ

ﺳﺎﻧﺎﺯ : ﺱ

ﺩﺧﺘﺮ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﺪﺑﺨﺖ خاک توسرتون
2 دیدگاه  •   •   •  1393/06/21 - 19:15
+8
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده
فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده...
اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم
باور نمیکنم اینک بی توام
کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی
تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ، تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم...
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم
در حسرت چشمهایت هستم ،چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده
در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به ع[!]ایت ، هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت...
کاش بودی و به بهانه هایت نیز راضی بودم ، کاش بودی و من دیگر از سردی نگاهت شاکی نبودم
هر چه خواستم از تو بگذرم از همه چیز گذشتم جز تو ، هر چه خواستم فراموشت کنم همه را فراموش کردم جز تو ، هر چه خواستم به خودم بگویم هیچگاه ندیدم تو را ، چشمهایم را بستم و باز هم دیدم تو را ، هر چه خواستم دلم را آرام کنم ، آرام نشد دلم و بیشتر بهانه تو را گرفت ، هر چه خواستم بگویم بی خیال ، بی خیالت نشدم و به خیالت تا جایی که فکرش هم نمی کنی رفتم...
میخواستم با تنهایی کنار بیایم ، دلم با تنهایی کنار نیامد ، میخواستم دلم را راضی کنم ، یاد تو باز هم به سراغم آمد ، میخواستم از این دنیا دل بکنم ، دلم با من راه نیامد ...
بگذار اعتراف کنم که دلم در چه حالیست ، بدجور از نبودنت شاکیست ، هر جا هستی برگرد که اصلا حالم خوب نیست....


2 دیدگاه  •   •   •  1393/06/20 - 18:21
+4
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺍﺯ ﺳﻔﺮ ﺳﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ
ﮐﺸﻮﺭ :
ﻣــــﺎﯼ ﮔـــﺎﺩ !
ﻭﺍﺍﺍﯼ ﺧﻴﻠﯽ ﻫَـــﭙﻲ ﺍﻡ !
ﭼﻄﻮﺭﯼ ﻣﺎﯼ ﻓﺮﻧﺪِ ﻣﻦ ! ﮐﻠﯽ ﻣﻴﺴﺖ ﮐﺮﺩﻩ
ﺑﻮﺩﻡ ! ﺧﺪﺍﺭﻭ
ﺗﻨﮑﺲ،ﻫﻤﻪ
ﭼﯽ ﺍﻭﮐﻴﻪ !!
ﻭﺍﺍﺍﯼ ﺩَﺩﯼ ﻭ ﻣﺎﻣﯽ ﺭﻭ ﺑﺒﻴﻦ !
ﻭﺍﺍﺍﺍﻭﻭﻭﻭ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﭼﻘﺪﺭ ﭼﻨﺞ ﺷﺪﻩ !
ﺁﺁﺁﺁﺥ ﮐﺒﺎﺏِ ﺍﻳﺮﻭﻭﻭﻧﯽ ﺑﺎ ﺗﻮﻣﻴﺘﻮ !
ﺳﺎﺭﯼ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺗﻮﻣﻴﺘﻮ ﭼﯽ ﻣﻴﮕﻴﻦ ؟ !
ﻭﺍﯼ ﺍﺻﻼ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﺍﺳﭙﯿﮏ ﮐﻨﻢ !!!!!!!!
ﺍﻳﻨﺎﺭﻭﺍﮔـﻪ ﺩﻳﺪﻳﻦ ، ﺑﺎ ﺗﺮﻳﻠﻰ ﺯﻳﺮﺷﻮﻥ ﻛﻨﻴﻥ
دیدگاه  •   •   •  1393/06/20 - 17:52
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







استیک با چاشنی سرکه و زیتون

مواد لازم:
گوشت راسته گوساله 600 گرم
سرکه 3 قاشق سوپ‌خوری
روغن زیتون ¼ پیمانه
پیاز قرمز ریز خرد شده ½ پیمانه
سیر ریز شده 2 حبه متوسط
زیتون سبز ⅓ پیمانه
پرتقال 1 عدد
جعفری تازه درشت خرد شده ¼ پیمانه
عسل 1قاشق سوپ‌خوری
نمک و فلفل سیاه به میزان دلخواه
طرز تهیه:
عسل و سرکه را در کاسه‌ای متوسط می‌ریزیم و هم می‌زنیم؛ با نمک و فلفل آن‌ها را طعم‌دار می‌کنیم. به طور مداوم به هم زدن ادامه می‌دهیم و در همان حال روغن را آهسته و کم کم اضافه می‌کنیم تا مواد در هم حل شوند.
پیاز، سیر، زیتون‌ها (خوابیده در آب نمک و بدون هسته، که باید به حلقه‌هایی با ضخامت ½ سانتی‌متر برش داده شوند) ، پرتقال (پوستش را گرفته و میوه آن به قطعات مکعب شکل 1 سانتی‌متری برش دهید) و جعفری را افزوده و با هم مخلوط می‌کنیم. این مواد را کنار می‌گذاریم تا زمانی‌که بخواهیم استیک را سرو کنیم.
1 قاشق چای‌خوری نمک و ½ قاشق چای‌خوری فلفل را روی همه جای استیک (به وزن 680 گرم و به ضخامت 2.5 سانتی‌متر) پخش می‌کنیم. تابه چدنی 25 سانتی‌متری را با لایه نازکی از روغن می‌پوشانیم؛ آن را روی شعله متوسط گرم می‌کنیم تا داغ داغ شود. هر طرف استیک را برای 6 تا 8 دقیقه سرخ می‌کنیم تا به صورت آب دار در آید( میزان پخت استیک بسته به سلیقه شما می‌تواند متغیر باشد، اگر استیک را کامل پخته دوست دارید هر طرف را 2 دقیقه دیگر حرارت دهید). آن را به بشقابی منتقل کرده و با فویل می‌پوشانیم. قبل از تکه کردن گوشت، اجازه می‌دهیم برای 10 دقیقه استراحت کند.
برای سرو، استیک را بر خلاف جهت بافت گوشت، به قطعات ½ سانتی‌متری برش می‌دهیم و روی دیس می‌چینیم. با قاشق چاشنی را روی گوشت بریزید. با جعفری آن را تزیین و نوش جان کنید.






2 دیدگاه  •   •   •  1393/06/20 - 17:12
+3
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
رفته بودم قصابی ، خیلی هم شلوغ بود …
قصابه گوشت هر کی آماده میشد اینجوری صداش میزد:
گوساله کی بود ؟
گوسفند بیا اینجا
به من گفت: تو گوسفندی ؟
مونده بودم چی بگم با لکنت گفتم : نَــ....نَــــ...نَــه مــــن گاووووم !
گفت : اینجا ما گاو نداریم همه یا گوسفندن یا گوساله!
2 دیدگاه  •   •   •  1393/06/20 - 17:08
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



فلفل دلمه ای کبابی زعفرانی

مواد لازم:
زیتون بدون هسته ½ پیمانه
فلفل دلمه‌ای قرمز 4 عدد
سیر 2 حبه
پیاز 1 عدد
روغن زیتون بکر 2 قاشق غذا خوری
سرکه 2 قاشق غذاخوری
نعناع خرد شده 2 قاشق غذاخوری
پودر پاپریکا ½ قاشق سوپخوری
فلفل قرمز ¼ قاشق سوپخوری
زعفران ⅛ قاشق چایخوری
نمک به مقدار لازم
فلفل به مقدار لازم
طرز تهیه:
پیاز را دو نیم کرده و به تکه‮‌هایی باریک خرد کنید.
سیر را ریز خرد کنید.
کباب پز یا گریل فر را گرم کنید. فلفل‮‌ها را در فاصله 01 سانتی‮متری شعله کباب کنید. وقتی پوست آنها شروع به سیاه شدن کرد، آنها را برگردانید تا همه جای آنها سیاه شود (حدود 02 دقیقه کافی است)؛ یا اینکه فلفل‌ها را روی سینی فر که کمی چرب شده گریل کنید تا پوستشان سیاه شود.
آنها را به کاسه‮ای منتقل کنید؛ رویشان را با سلفون یا حوله بپوشانید. وقتی به‮‌حدی سرد شدند که بتوان به آنها دست زد، با انگشت پوست‮شان را بکنید. فلفل‮ها را از طول نصف کرده و دانه‮‌ها و بافت داخل‮شان را خارج کنید. به نوارهایی باریک برش دهید. اگر نمی‮خواهید بلافاصله آنها را استفاده کنید در ظرفی شیشه‮‌ای قرار داده و فریزشان کنید.
روغن را در تابه‮ای بزرگ روی شعله متوسط حرارت دهید. پیاز را افزوده و سرخ کنید تا ترد شود.
سیر، پاپریکا، پرک فلفل قرمز و زعفران را افزوده و برای 2 دقیقه دیگر آنها را بپزید.
فلفل دلمه‮‌ای‮ها، سرکه و زیتون‮ها را بیافزایید.
به مواد نمک و فلفل بزنید، شعله را کم کنید و آنها را برای 3 دقیقه بپزید. نعناع را افزوده و هم بزنید. غذا را سرو کنید.
دیدگاه  •   •   •  1393/06/20 - 16:57
+2
farzad
farzad
تلخمو حل شده کابوس وجودم در سم ... غیر تو از همه ی آدم ها میترسم
همه دانسته و نادانسته جاسوسند ... دستشان حلقه دار است و تو را میبوسند
دیدگاه  •   •   •  1393/06/20 - 14:04
+5
عباس
عباس
شعری زيبا از وحشی بافقی

اي گل تازه كه بويي زوفا نيسـت تــو راخبـر از سرزنـش خـار جـفا نيسـت تــو رارحم بر بلبـل بي برگ نوا نيسـت تــو راالتفاتــي به اسيـران بـلا نيسـت تــو راما اسير غم و اصـلا غم ما نيسـت تــو رابا اسير غم خود رحـم چـرا نيسـت تــو را

فارغ از عاشــق غمنـاك نمي بايـد بــود

جان من اين همـه بي بـاك نمي بايـد بـود

همچو گل چند به روي همه خنــدان باشــيهمره غيـر بـه گـل گشت گلستـان باشــيهر زمـان با دگري دست به گريبان باشــيزان بينديـش كـه از كـرده پشيمـان باشــيجمــع با جمــع نباشـنـد و پريشـان باشــييـاد حيـرانــي ما آري و حيـران باشــي

مـا نباشيــم كه باشد كه جفاي تو كشــد

به جفا سـازد و صـد جـور براي تـو كشــد

شـب به كاشانــه اغيار نمي بـايد بــودغيــر را شمــع شـب تــار نمي بايد بـودهمه جا با همه كس يـار نمي بـايد بــوديــار اغیار دل آزار نمي بايد بـودتشنـــه خـون مــن زار نمي بـايد بــودتا به اين مرتبه خونخـوار نمي بايد بـود

من اگر كشتـه شـوم باعث بد نامي توســت

موجــب شهـرت بي باكـي و خود كامـي توست

ديگـري جز تو مرا اين همـه آزار نكــردآنچه كردي تو به من هيـچ ستمكـار نكــردهيچ سنگيـن دل بيدادگــر اين كار نكـرداين ستم ها ديگـري با مـن بيمـار نكــرد

گـر از آزردن من هســت غرض مــردن مــن

مـــردم آزار مكـــش از پـي آزردن مـــن

جان من سنگ دلي دل به تو دادن غلـط استبر سر راه تو چـون خـاك فتـادن غلـط استچشم اميــد به روي تو گشــادن غلـط استروي پر گــرد به راه تو نهـادن غلـط استرفتــن اولاسـت زكـوي تو فتادن غلـط استجـان شيريــن به وفـاي تو دادن غلـط است

تو نه آنـي كه غــم عاشــق زارت باشــم

چـون شود خـاك بر آن خـاك غبارت باشم

مدتي هسـت كه حيرانـم و تدبيـري نيســتعاشـق بي سر و سامانــم و تدبيــري نيستاز غمت سر به گريبانم و تدبيـري نيســتخون دل رفتـه زدامانــم و تدبيــري نيستاز جفاي تو بدينسانـم و تدبيـري نيســتچـه توان كـرد پشيمانـم و تدبيــري نيست

شرح درماندگـي خـود به كه تقريــر كنـم

عاجـزم چــاره من چيست چـه تدبيــر کنم

نخـل نوخيــز گلستـان جهان بسيــار استگل اين باغ بسي سرو روان بسيـــار استجان من همچو تو غارتگر جان بسيــار استتـرك زريـــن کمر مــوي ميــان بسيـــار استبا لب همچـو شكـر تنگ دهان بسيــار استنه كه غيرازتو جوان نيست جوان بسيار است

ديگـري اين همه بيـداد به عاشـق نكنــد

قصـــد آزردن يـاران مـوافـــق نـكنـــد

مدتي شـد كــه در آزارم و مي دانــي توبه كمنــد تـو گـرفتـارم و مي دانــي تواز غم عشـق تــو بيمارم و مي دانــي توداغ عشق تو به جـان دارم و مي دانــي توخـون دل از مژه مي بارم و مي دانــي تواز بـراي تـو چنيـن زارم و مي دانــي تو

از زبــان تـو حـديثــي نشنـودم هرگــز

از تــو شرمنــده يك حـرف نبـودم هرگــز

مكـن آن نـو ع كـه آزرده شــوم از خويــتدسـت بـر دل نهــم و پا بكشـم از كويــتگوشه اي گيــرم و من بعد نيايـم من سويــتنكنـــم بــار دگــر يـاد قد دل جويــتديــده پـوشــم زتمـاشــاي رخ نيكويــتسخنـي گويــم و شرمنـده شــوم از رويــت

بشنو پند و مكـن قصــد دل آزرده خويــش

ورنه بسيار پشيمـان شوي از كـرده خويــش

چند صبــح آيـم از خــاك درت شــام روماز سـر كـوي تو خـود كـام به نـاكـــام رومصـد دعــا گـويـم آزرده به دشنــام روماز پي ات آيـم و بــا مـن نشــوي رام رومدور دور از تـو من تيـره سرانجــام رومنبود زهـره كه همـراه تـو يـك گــام روم

كس چرا اين همه سنگين دل بد خـو باشــدجان مـن ايـن روشی نيسـت كه نيكـو باشــد

از چه با من نشوي يـار چـه مي پرهيــزييـار شــو بـا من بيمـار چـه مي پرهيـزيچيسـت مانــع زمـن زار چـه مي پرهيــزيبگشــاي لــعل شكـر بـار چـه مي پرهيـزيحرف زن اي بت خونخـوار چـه مي پرهيــزينه حديثــي كنـي از يـار چـه مي پرهيـزي

كه تـو را گفـت به ارباب وفا حـرف نـزن

چين بر ابرو زن و يك بار به ما حرف نـزن

درد مــن كشتــه شمشيــر بلا مي دانـــدســوز مـن سـوختـــه داغ جفـا مي دانــدمسكنــم ساكــن صحــراي فنا مي دانـــدهمــه كس حـال من بي سر و پـا مي دانــدپاك بـازم همه كس طور مرا مي دانـــدعاشقـي همچـو نیست خـدا مي دانــد

چاره من كـن مگــزار كه بيچــاره شــوم

سـر خـود گيـرم از كـوي تـو آواره شــوم

از سر كـوي تو با ديـــده تر خواهم رفتچهـره آلـوده به خوناب جگـر خواهـم رفـتتا نظر مي كني از پيش نظـــر خواهم رفتگـر نرفتـم زدرت شــام سحـر خواهـم رفـتنه كه اين بار چو هر بار دگر خواهم رفتنيسـت بـاز آمدنـم باز اگـر خواهـم رفـت

چنــد در كـوي تو با خـاك برابـر باشـم

چنــد پامـال جفــاي تـو ستمگــر باشــم

چند پيش تو به قدر از هـمه كمتــر باشـماز تو چند همي بـت بد كيـش مكـدر باشــممي روم مي روم تا به سجود بت ديگر باشـمباز اگر سجـده كنـم پيش تو كافـر باشــم

خود بگو كز تو كشـم ناز تغافل تا كــي

طاقتـم نيسـت از ايـن بيـش تحمـل تا كـي

بنده دامــن نسريــن تو را بنـده شــومابتــداي خــط مشكيـن تو را بنـده شــومچين بر ابرو زن كيـن تو را بنـده شــومگره بر ابروي پر چيـن تو را بنـده شــومحرف ناگفتــن تسكيـن تو را بنـده شــومطــرز مهجويــي آييـن تو را بنـده شــوم

بالله زكه اين قاعــده اندوختــه اي

كيسـت استـاد تو اين را زكـه آموختـه اي

اين همه جور كه من از پـي هم مي بينــمزود خـود را به سـر كـوي عـدم مي بينــمديگران راحت و من اين همه غم مي بينــمهمه كـس خـــرم و من درد سـرم مي بينــملطــف بسيـار طمع دارم و كـم مي بينــمهستـــم آزرده بـسيـــار ستـم مي بينــم

خـرده بر حـرف درشــت مـن آزرده مگيــر

حـــرف آزرده درشـت نبــود خـرده مگيــر

آنچنـان باش كه من از تو شكايـت نكنــماز تو قطــع طمــع لطـف و عنايـت نكنــمپيــش مــردم زجفــاي تو حكايـت نكنــمهمــه جـا قصـــه درد تـو روايـت نكنــمديگر اين قصــه بـي حد و نهايـت نكنــمخويــش را شهـره هر شهـر و ولايـت نكنــم

خوش كني خاطر وحشي به نگاهي سهـل استسوي تـو گوشـه چشمـي و نگاهـي سهـل اسـت

 
دیدگاه  •   •   •  1393/06/19 - 19:12
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ