یافتن پست: #پنهان

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خجالت دختری باید بکشه که روز خواستگاری به پدر و مادر پیر و کم سوادش بگه شما کمتر صحبت کنید

خجالت پسری باید بکشه که (فقط تو رو دوست دارم) رو برای چندین نفر sentکنه

خجالت زنی باید بکشه که خوش گذرونی هاشو در غیاب شوهرش که برای تامین
مخارج زندگی دو شیفت کار میکنه انجام می ده

خجالت مردی باید بکشه که زنش پشتش دعا میخونه که به سلامت برگرده و اون دعا میخونه که زنش از روابط پنهانش با دیگری بویی نبره

خجالتها تموم شدنی نیست بیاییم به جای اینکه خجالت بکشیم جوری رفتار کنیم که خجالت نکشیم ....
دیدگاه  •   •   •  1392/07/7 - 20:38
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
می دانی به چه می اندیشم..

به حضوری که در تو می جویم
اما نیست

به اشتیاقی که من دارم
در تو نیست

به حسی که من می جویم
تو پنهان می کنی

به آتش عشقی که من دامن میزنم
تو آب میرزی

به دستانی که نشان از تو می گیرند
تو بی نشانشان کرده ای

من چه ساده ام
چه روستایی...
هنوز خواسته های کودکانه دارم

مرا ببخش که هنوز دوستت دارم..
دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 21:01
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO
خدایا عاصی و خسته به درگاه تو رو کردم،نماز عشق را آخر به خون دل وضو کردم.دلم دیگر به جان آمد در این شبهای تنهایی،بیا بشنو تو فریادی که پنهان در گلو کردم.
دیدگاه  •   •   •  1392/07/5 - 21:47
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



تو ای که
از عاشقانه های
یک دیدار خاطره
می سازی
از بوسه های پنهانی
افسانه
می سازی
لحظه ای فکر کن
در نبودش
چگونه با این
عذاب
می سازی؟

#آزاد#




دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 19:42
+3
nazli
nazli
 لا به لای ساز نفسهایت ، پنهان می شوم

اشک می شوم ! تا بمانم … تا نرانی مرا …!

من ” آه ” می کشم و تو ” انگ ” می زنی!

و این غم انگیز ترین ” آهنگ ” دنیاست…!

 

X
آخرین ویرایش توسط administrator در [1392/07/4 - 17:48]
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 00:07
+12
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
زن همسایه هر روز خوشبختی اش را
با صدای النگوهایش نشانم می دهد
دوستم با رنگ لب هایش
که با هر بوسه کمرنگ تر
خواهرم
با زیبایی غمگینش
که پشت هفت پرده پنهان مانده است
حالا چقدر می توانم
لای خوشبختی های مختلف دنبال خودم بگردم
به سکوتی که لای چین پرده ها مرتب نشته است
به مدادی تراشیده، کاغذی سپید
به
صدای پیر آوازخوانی دوره گرد
به چند عاشقانه ی قدیمی بی مجوز
و دستمالی که تاب هق هقم را بیاورد.
دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 21:08
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گر چه افکندی ز چشم خویش آسانم چو اشک

یک شب ای آرام جان بنشیم به دامانم چو اشک

یا به خاک تیره غلطم یا به رخسار گلی

بر خود از این بازی تقدیر لرزانم چو اشک

گر به چشمی بوسه دادم یا به رخساری چه شود

کین زمان با حسرتی در خاک غلطانم چو اشک

سوز پنهان درون است این که پیدا می شود

گه به لبهایم چو شعر و گه به چشمانم چو اشک
دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 19:53
+2
sara
sara
ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮑﺸﻪ ﮐﻪ ﺭﻭﺯ
ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﯿﺮ ﻭ ﮐﻢ
ﺳﻮﺍﺩﺵ ﺑﮕﻪ ﺷﻤﺎ ﮐﻤﺘﺮ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﯿﺪ ...

ﺧﺠﺎﻟﺖ ﭘﺴﺮﯼ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮑﺸﻪ ﮐﻪ )ﻓﻘﻂ ﺗﻮ ﺭﻭ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ( ﺭﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﻧﻔﺮ ﺳِﻨﺪ
ﮐﻨﻪ ...

ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺯﻧﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮑﺸﻪ ﮐﻪ ﺧﻮﺵ
ﮔﺬﺭﻭﻧﯽ ﻫﺎﺷﻮ ﺩﺭ ﻏﯿﺎﺏ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﮐﻪ
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﻭ ﺷﯿﻔﺖ ﮐﺎﺭ
ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﺩﻩ!

ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮑﺸﻪ ﮐﻪ ﺯﻧﺶ
ﭘﺸﺘﺶ ﺩﻋﺎ ﻣﯿﺨﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖ ﺑﺮﮔﺮﺩﻩ
ﻭ ﺍﻭﻥ ﺩﻋﺎ ﻣﯿﺨﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺯﻧﺶ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﺑﻂ
ﭘﻨﻬﺎﻧﺶ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻮﯾﯽ ﻧﺒﺮﻩ
دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 09:15
+1
saman
saman
صفر را بستند
تا ما به بیرون زنگ نزنیم
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ زدیم!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/31 - 02:39
+5
saman
saman
آنقدر از مقابل چشم تو رد شدم
تا عاقبت ستاره شناسی بلد شدم
منظومه ای برابر چشمم گشوده شد
آن شب که از کنار تو آرام رد شدم
گم بودم از نگاه تمام ستارگان
تا اینکه با دو چشم سیاهت رصد شدم
دیدم تو را در آینه و مثل آینه
من هم دچار از تو چه پنهان حسد شدم
شاید به حکم جاذبه شاید به جرم عشق
در عمق چشم های تو حبس ابد شدم
شاعر شدم همان که تو را خوب می سرود
مثل کسی که مثل خودش می شود شدم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 00:14
+5
صفحات: 5 6 7 8 9 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ