یافتن پست: #چشم

Mohammad
Mohammad
شبها دیو سیاهی پشت پنجره سرک می کشید
تو را که می دید
بخار میشد و به هوا می رفت
امشب تو نیستی و این دیو
چه چشمهای بی رحمی دارد....
فلوت زن دیگر فلوت نمی زد
دیوار پشت سرش آنقدر نت شنیده بود
که خوابش بگیرد...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 21:49
+2
saqar
saqar
در CARLO
بعضي ها از دور مي درخشند!
نزديك كه ميشوي يك تكه شيشه ي شكسته اي بيشتر نيستند
كه بايد لگدي بهش زد تا از مسير نور آفتاب دور شوند
و چشمان ديگري را خيره نكند و گول نزنند . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 19:11
+6
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
دختره پست گذاشته:

دلم برای یک نفر تنگ است. نه میدانم نامش چیست و نه میدانم چه می کند. حتی

خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم. لبخندش را هم ندیده ام. فقط میدانم که باید

باشد و نیست !!

خب مستقیم بگو یکی بیاد منو بگیره، من شوهر میخوام... این ادا اُصولا چیه دیگه
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 19:08
+7
saqar
saqar
در CARLO
وقتي كسي به عشقش ميگه نفسمي…
يعني نميشه نفسم رو با كسي قسمت كنم,
يعني آدم باش و فقط مال من باش !
يعني چشمات بايد فقط منو ببينه
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 19:08
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
سیاه پوشیده بود ، به جنگل آمد .. استوار بودم و تنومند !
من را انتخاب کرد ...
دستی به تنه ام کشید تبرش را در آورد و زد .. زد .. محکم و محکم تر ...
به خود میبالیدم ، دیگر نمی خواستم درخت باشم ، آینده ی خوبی در انتظارم بود !
سوزش تبر هایش بیشتر می شد که ناگهان چشمش به درخت دیگری افتاد ، او تنومند تر بود ...
مرا رها کرد با زخم هایم ، او را برد ... و من که نه دیگر درخت بودم ، نه تخته سیاه مدرسه ای ، نه عصای پیر مردی ...
خشک شدم ..
---
بازی با احساسات مثل داستان تبر و درخت می مونه ..
ای تبر به دست ، تا مطمئن نشدی تبر نزن !
ای انسان ، تا مطمئن نشدی ، احساس نریز .. زخمی می شود ... در آرزوی تخته سیاه شدن ، خشک می شود
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 17:49
+5
hosein
hosein
خصوصيت پسر ايراني
1.چشمك جز تيك عصبيشه
2.هفته اي يك بار شكست عشقي مي خوره
3.دوست داره طرف مال خودش باشه ، خودش مال همه !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 16:44
+9
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
امــیدوارم توىِ "زندگـــیت" جــزءِ اون دسته از اَفـــ ـــرادى باشی که :اگه یکی از پُشت چشماتو گرفت ، فقط یه نفر تو ذهـــنت بیاد ، نه چند نفر !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 15:09
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چشم هایم رآ مے بنـבم

گوش هایم را مـے گیرَم وَلـے ...

حریف افـڪآرم نمے شوم

چقـבر בرבنآڪ است

فهمیـבטּ ...!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 14:46
+3
sara
sara
ھمیشہ زبان نیست کہ لال میشود...گاھے انگشت...گاھے چشم...گاھے ھم دل!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 09:09
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
سفری غریب داشتم توی چشمای قشنگت،سفری که بر نگشتم غرق شدم توی نگاهت، دل ساده ی ساده کوله بار سفرم بود،چشم تو مثل یه سایه همجا همسفرم بود،من همون لحظه اول آخر راهو میدیدم،تپش عشق و تو رگهام عاشقانه می چشیدم
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 00:32
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ