یافتن پست: #چشم

peyman
peyman
دلم برای تنهایی میسوزد چرا هیچکس او را دوست ندارد مگر او چه گناهی کرده که تنها شده


جرم تنهایی چیست که هیچکس او را نمیخواهد دیشب تنهایی از اتاقم گذشت دنبالش دویدم ولی


او رفته بود.تنهای تنها نیمه شب او را مرده کنار حوض خانه پیدا کردم از گریه چشمانش قرمز


بود برایش گریستم آخر او از تنهایی مرده بود تنهایی مردو من تنها تر شدم....
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 17:11
+6
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
نوشتن زيباترين كاردنياست
وزيباتراز آن چشم توست كه آن را ميخواند
نوشتن يعني نگاه كردن در چشم كسي كه
دوستش داريم و من هنوز آنچه را در دست
دارم مينويسم،نه آنچه از دست دادم.
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 16:14
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سلامتی اون پدری که "نمیتوانم" را زیاد در چشمانش میشه دید ولی هرگز از زبانش نمیشه شنید
آخرین ویرایش توسط NEGAR1992 در [1391/01/15 - 15:54]
3 دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 15:52
+5
امید
امید
دستم را قلم میکنم و قلمم را از دست نمیگذارم
چشمهایم را کور می کنم
گوشهایم را کر می کنم
پاهایم را میشکنم
انگشتهایم را بند بند می برم
و لبم را می روزم...
اما قلمم را به بیگتنه نمیدهم
علی سریعتی
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 15:39
+2
payam65
payam65
ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر توام سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم زآلودگیها کرده پاک

ای تپش های تن سوزان من
آتشی در سایه مژگان من
با توام دیگر ز دردی بیم نیست
هست اگر جز درد خوشبختیم نیست

ای دوچشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
پیش از اینت گر که در خود داشت
هر کسی را تو نمی انگاشتم

درد تاریکیست در خواستن
رفتن و بیهوده خود را کاستن
سر نهادن بر سیه دل سینه ها
سینه الودن به چرک کینه ها
در نوازش نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن
دیدگاه  •   •   •  1391/01/15 - 00:13
+2
payam65
payam65
من را به غیر عشق به نامی صدا نکن

غم را دوباره وارد این ماجرا نکن

بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن

با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن

موهات را ببند دلم را تکان نده

در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن

من در کنار توست اگر چشم وا کنی

خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن

بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود

تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن

امشب برای ماندنمان استخاره کن

اما به آیه های بدش اعتنا نکن....
دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 23:50
+1
payam65
payam65
روزگارم بد نیست غم كم میخورم

كم كه نه هر روز كمكم میخورم

عشق از من دورو پایم لنگ بود

غیمتش بسیار دستم تنگ بود

گر نرفتم هر دو پایم خسته بود

شیشه گر افتاد هر دو دستم بسته بود

چند روز یست كه حالم بد نیست

حال ما از این و آن پرسید نیست

گاه بر زمین زل میزنم گاه بر حافظ تفعل میزنم

حافظ فرزانه دل فالم را گرفت یك غزل آمدوحالم را گرفت

مازیاران چشم یاری داشتیمخود غلط بود آنچه ماپنداشتیم
دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 22:01
+1
payam65
payam65
یکنفر در هـمین نزدیکــی ها
چــیزی
به وسعت یک زنــدگی برایت جا گذاشته است
خیالـــت راحت باشد
آرام چشمهایت را ببــند
یکنفر برای همه نگرانـــــی هایت بیــدار است
یکنفر که از همه زیبایی های دنیــا
تـنهـا تـــو را بـــــاور دارد...
دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 21:52
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گاهی لازم است كوتاه بیایی


گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...


اما می توان چشمان را بست و عبور کرد !


گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری ...


گاهی نگاهت را به سمت دیگر بدوز که نبینی ... !
دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 18:47
+4
چشم انداز..
چشم انداز..
در چشم آفتاب چو شبنم زیادی ام
چون زهر هر چه باشم اگر کم زیادی ام
بیهوده نیست که روی زمینم نهاده اند
بارم که روی شانه ی عالم زیادی ام
با شور و شوق میرسم و طرد میشوم
موجم.. به هر طرف که بیایم زیادی ام
همچون نفس غریب ترین آمدن مراست
تا میرسم به سینه، همان دم زیادی ام
جان مرا مگیر خدایا که بعد مرگ ،
در برزخ و بهشت و جهنم زیادی ام
قرآن به استخاره ورق خورد! کیستم؟!
بین برادران خودم هم زیادی ام!
آخرین ویرایش توسط cheshmandaz در [1391/01/14 - 17:12]
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 17:09
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ