امید
تا که پرسیدم ز منطق عشق چیست
در جوابم این چنین گفت و گریست
لیلی و مجنون همه افسانه اند
عشق تفسیری ز زهرا و علی ست
امید
سیزده نکته برای زندگی از نظر دکتر علی شریعتی...
یک : دوستت دارم نه به خاطر شخصیت تو، بلکه به خاطر شخصیتی که من در هنگام با تو بودن پیدا میکنم
دو : هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین لیاقتی دارد باعث اشک ریختن تو نمیشود
سه : اگر کسی تو را آنطور که میخواهی دوست ندارد به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد
چهار : دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد و قلب تو را لمس کند
kiss
گر دلت یاد کسی کرد و فرو ریخت به یاد آر که من نیز به یاد تو چنینم
kiss
قرن ما شاعراگرداشت هوابهتربود.خارهم کمترنبودازگل بساگلتر بود.قرن ماشاعراگرداشت که کبوتر با کبوتر باز با باز نبود شعار پرواز.وای بر ما که تصور کردیم عشق را باید کشت !در چنین قرنی که دانش حاکمست عشق را از صحنه دور انداختن دیوانگیست،درماندگیست،شرمندگیست.قرن قرن آتش نیست ،قرن یک هوای تازست ،فکرها را شست و شویی لازم است گم شدیم گردرمیان خویشتن جست جویی لازم است نازنینها از سیاهی تاسپیدی راسفربایدکنیم..
امید
من زندگی را دوست دارم ولی از زندگی دوباره می ترسم
دین را دوست دارم ولی از کشیش ها می ترسم
قانون را دوست دارم ولی از پاسبان ها می ترسم
عشق را دوست دارم ولی از زن ها می ترسم
کودکان را دوست دارم ولی از آئینه می ترسم
سلام را دوست دارم ولی از زبانم می ترسم
من می ترسم پس هستم
این چنین می گذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم ولی از روزگار می ترسم
(حسین پناهی)
رضا
سفری باید کرد تا به عمق دل یک پیچک تنها که چرا این چنین سخت به خود می پیچد شاید از راز درونش بشود کشفی کرد شاید او هم به کسی دل بسته ست...
gha3m
مسئول حراست بانوان چیست؟ موجودیست دو پا ، که سیبیل و ابروی فراوان دارد ، فاقد عقل است چرا که معتقد است "هلو با پرزش قشنگه" او خودرا در پارچه ای مشکی مچاله می کند ، همانند مارمولک روی زمین میخزد و ناگهان همانند عجلِ معلق جلوی چشم بانوان ظاهر می شود! همچنین این موجود از آزار و اذیت بانوان تغذیه می کند...
رضا
ای ستاره ها که بر فراز آسمان با نگاه خود اشاره گر نشسته اید ای ستاره ها که از ورای ابرها بــر جهان ما نظاره گر نشسته اید آری این منم که در دل سکوت شب نامه های عاشقانه پاره میکنم ای ستاره ها اگر بمن مدد کنید دامن از غمش پرازستاره میکنم ای ستاره ها چه شد که در نگاه من دیگر آن نشاط و نغمه و ترانه مرد؟ ای ستاره ها چه شد که بر لبان او آخرآن نوای گرم عاشقانه مرد؟ جام باده سرنگون و بسترم تهی سرنهاده ام به روی نامه های او سر نهاده ام که درمیان این سطور جستجو کـــنم نشـانی از وفـــــای او ای ستاره ها مگر شما هم آگهید از دورویی و جفای ســاکنان خاک کاین چنین به قلب آسمان نهان شدید ای ستاره ها،ستاره های خوب وپـــــا ک منکه پشت پا زدم به هرچه هست و نیست تا که کام او ز عشق خود روا کنم لعنت خــدا بمن اگر به جز جفا زین سپس به عاشقان با وفا کنـم ...