یافتن پست: #کوه

sasan pool
sasan pool
در این بازار نامردی به دنبال چه می گردی؟ .....


نمی یابی نشان هرگز تو از عشق و جوانمردی ......


برو بگذر از این بازار ، از این مستی و طنازی .....


اگر چون کوه هم باشی در این دنیا تو می بازی
دیدگاه  •   •   •  1390/12/29 - 17:48
+5
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
برگی دیگر از خاطرات فتحعلی شاه:
سفره ی هفت سینمان را چیده ایم که سین هایش به ترتیب زیر است:
سوسن
سوگل
سبزه رو(او را از جنوب کشور گرفته ایم)
سپید رو(او را از شمال کشور گرفته ایم)
سینه بدن(او همه ی بدنش سینه است)
سارا(هندی میباشد ودر ازای الماس کوه نور او را گرفته ایم)
و سیمین(که به تازگی از نادر نامی جدا شده وبه عقد ما در آمده)
لحظه شماری میکنیم که توپهای تحویل سال را در کنند تا به سفره ناخونک بزنیم.
----------------------------------------------------
دیدگاه  •   •   •  1390/12/29 - 00:50
+7
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
مردی که کوه را از میان برداشت کسی بود که شروع به برداشتن سنگ ریزه ها کرد.
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/28 - 14:20
+10
ali rad
ali rad
قطار راهت را بگیر برو … نه کوه توان ریزش دارد، نه ریز علی پیراهن اضافه، هیچ چیز مثل سابق نیست …
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 23:20
+3
☺SAEED☻
☺SAEED☻
یک روز رسدغمی به اندازه کوه

یک روز رسد نشاط به اندازه دشت

افسانه ی زندگی چنین است

در سایه کوه باید از دشت گذشت
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 22:08
+10
Mitra Mohebbi
Mitra Mohebbi
یه زمونه ای شده
اگه برای عشقت کوه هم بکنی
به پای فرهاد بودنت نمیذاره…
میذاره به پای کنه بودنت!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 21:50
+5
ronak
ronak
بیا با من مدارا کن که من مجنونم و مستم

اگر از عاشقی پرسی بدان دلتنگ آن هستم

بیا با من مدارا کن که دل غمگین و جان خستم

اگر از درد من پرسی بدان لب را فرو بستم

بیا از غم شکایت کن که من همدرد تو هستم

بیا شکوه از دل کن که من نازک دلی خستم

جدایی را حکایت کن که من زخمی آن هستم

اگر از زخم دل پرسی برایش مرحمی بستم

مجنونم و مستم به پای تو نشستم

آخر ز بدیهات بیچاره شکستم

برو راه وفا آموز که من بار سفر بستم

دگر اینجا نمی مانم رهایی از وفا جستم

برو عشق از خدا آموز که من دل را بر او بستم

نمی خواهم تو را دیگر بدان از دام رستم

مجنونم و مستم به پای تو نشستم

آخر ز بدیهات بیچاره شکستم

مجنون و دل را به چشمان تو بستم

هشیار شدم آخر از دام تو جستم

مجنونم و مستم ....

عاشقم و خستم....
دیدگاه  •   •   •  1390/12/27 - 12:18
+5
Mitra Mohebbi
Mitra Mohebbi
اگر زن یا مادر زن شما در حال غرق شدن باشندو شما فقط یک حق انتخاب داشته باشید : به سینما می روید یا کوهنوردی؟؟؟؟؟
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 23:03
+5
-1
از دوست داشتن
امشب از آسمان دیدۀ تو
روی شعرم ستاره می بارد
در سکوت سپید کاغذ ها
پنجه هایم جرقه می کارد
آری، آغاز دوست داشتن است
گر چه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
از سیاهی چرا حذر کردن
شب پر از قطره های الماس است
آنچه از شب به جای می ماند
عطر سکرآور گل یاس است
آه، بگذار گم شوم در تو
کس نیابد ز من نشانه من
آه، بگذار زین دریچه باز
خفته در پرنیان رویاها
با پر روشنی سفر گیرم
بگذرم از حصار دنیاها
دانی از زندگی چه می خواهم
من تو باشم ... تو، پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو ... بار دیگر تو
آنچه در من نهفته دریایی است
کی توان نهفتنم باشد
با تو زین سهمگین توفان
کاش یارای گفتنم باشد
بس که لبریزم از تو، می خواهم
بدوم در میان صحراها
سر بکوبم به سنگ کوهستان
تن بکوبم به موج دریاها
بس که لبریزم از تو، می خواهم
چون غباری ز خود فرو ریزم
زیر پای تو سر نهم آرام
به سبک سایه تو آویزم
آری آغاز دوست داشتن است
گر چه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست

(فروغ فرخزاد)
تقدیم به دوست خوبم دیی @miladjafari ...
آخرین ویرایش توسط hajivandian در [1390/12/27 - 10:13]
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 19:33
+6
sasan pool
sasan pool
از عشق مکن شکوه که جای گله ای نیست

بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست


من سوخته ام در تب ، آنقدر که امروز

بین من و خورشید دگر فاصله ای نیست


غمدیده ترین عابر این خاک منم من

جز بارش خون چشم مرا مشغله ای نیست


در خانه ام آواز سکوت است ، خدایا

مانند کویری که در آن قافله ای نیست


می خواستم از درد بگوییم ولی افسوس

در دسترس هیچکسی حوصله ای نیست


شرمنده ام از روی شما بد غزلی شد

هرچند از این ذهن پریشان گله ای نیست
دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 18:32
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ