یافتن پست: #کوه

payam65
payam65
یروزی میاد که نمی دونیم کی هستیم...
یار کی بودیمو عشق کی بودیمو چی هستیم
شیرین شیرینم واسه تو شدم ی فرهاد
شیرین شیرینم نده زندگیمو بر باد
فرهاد تو بی تو به کوه نمیره
وقتی نباشی تو خودش میمیره
فرهاد عاشقم قلم تیشمه از تو نوشتن همه اندیشمه
آخرین ویرایش توسط payam65 در [1390/12/26 - 11:38]
دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 11:37
+2
afsaneh heidari
afsaneh heidari
دریاها نماد فروتنی هستند. در نهاد خود کوه های بلندتر از خشکی دارند، ولی هرگز آن را به رخ نمی کشند.
دیدگاه  •   •   •  1390/12/26 - 01:33
+9
benyamin
benyamin
پشت هرکوه بلند،
سبزه زاریست پر از یاد خدا
و در آن باغ کسی می خواند:
که خدا هست، دگر غصه چرا؟
دیدگاه  •   •   •  1390/12/25 - 02:06
+2
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
دل داده ام بر باد، بر هر چه باداباد
مجنون تر از لیلی، شیرین تر از فرهاد
ای عشق از آتش، اصل و نسب داری
از تیره دودی، از دودمـان بـاد
از آب طوفان شد، خاک از تو خاکستر
از بوی تو آتش، در جـان بـاد افتاد
هر قصر بی شیرین، چون بیستون ویران
هر کوه بی فرهاد، کاهی به دست باد
هفتاد پشت ما از نسل غم بودند
ارث پـدر ما را، انـدوه مـادرزاد
از خاک ما در بـاد، بوی تو می آید
تنها تو می مانی، ما می رویم از یاد
دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 19:43
+8
Behdad
Behdad
احتمالا خیلی از دوستان تنگه واشی رفتن اما هرکی نرفته پیش نهاد میکنم بره!
سمت فیروز کوه و بسته به وسیله 1ساعت نیم تا 2ساعت راه
قبل فیروز کوه جاده میره سمت روستا و بعد تنگه واشی که ابتدا دشت و ده هست و بعد از رد شدن از تنگه که وسط ان رودخونس به دشت وسیعی میرسین!






کتیبه هم هست که اطلاعات ندارم در موردش


واسه خانوم های ناز نازی النگو بدست اسب هم گذاشتن که خیس نشن یخ کنن!




نمای دیگر
آخرین ویرایش توسط BEHDAD در [1390/12/24 - 12:01]
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/24 - 11:57
+5
Behdad
Behdad
دوستت دارم هایی هستند که

میگویی تا دیگری را خوشحال کنی

و

دوستت دارم هایی هستند که

گفتنش خودت را خوشحال میکند..

.

.

چقدر فرق دارند این دو با هم....
آخرین ویرایش توسط در [1390/12/23 - 09:16]
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 00:11
+7
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
sheytun1991, @Malo0o0os, @aunule20 و @eli20
khosh omadiiiin
22 دیدگاه  •   •   •  1390/12/23 - 00:03
+1
-2
☺SAEED☻
☺SAEED☻
emshab inja kheili khalvate
10 دیدگاه  •   •   •  1390/12/22 - 21:52
قصۀ شیرین
مهرورزان ز زمان های کهن
هرگز از خویش نگفتند سخن
که در آنجا که تویی
برنیاید دگر آواز زِ من!
ما هم این رسم کهن را بسپاریم به یاد
هر چه میلِ دلِ دوست،
بپذیریم به جان؛
هر چه جز میلِ دلِ او،
بسپاریم به باد!
آه!، باز این دل سرگشتۀ من
یاد آن قصه شیرین افتاد:
بیستون بود و تمنای دو دوست.
آزمون بود و تماشای دو عشق.
در زمانی که چو کبک،
خنده می زد شیرین،
تیشه می زد فرهاد!
نه توان گفت به جانبازیِ فرهاد: افسوس،
نه توان کرد ز بیدردیِ شیرین فریاد.
کار شیرین به جهان شور بر انگیختن است!
عشق در جان کسی ریختن است!
کار فرهاد، برآوردن میلِ دلِ دوست
خواه با شاه درافتادن و گستاخ شدن
خواه با کوه درآویختن است.
رمز شیرینی این قصه کجاست؟
که نه تنها شیرین، بی نهایت زیباست
آن که آموخت به ما درس محبت می خواست:
جان چراغان کنی از عشق کسی
به امیدش ببری رنج بسی،
تبو تابی بُودَت هر نفسی.
به وصالی برسی یا نرسی!
سینه بی عشق مباد

(فریدون [!])
آخرین ویرایش توسط hajivandian در [1390/12/22 - 10:24]
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/22 - 10:20
+5
ronak
ronak
سرم را که تکیه می دهم به سینه مردانه ات.... همه کوه ها کم می آورند..

امنیت آغوش توست که بهانه ای می شود ....برای هزار باره پیدا شدن در حریمت...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/21 - 23:05
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ