یافتن پست: #گاهی

saqar
saqar
گاهی هم
نه برای اینکه، دنبال ازدیاد نعمتیم
نه از ترس
نه از روی عادت
نه برای دل خودمان
و نه به هیچ‌ خاطر دیگر
تنها برای خاطر دلِ "خدا"
بگوییم ""الحمدلله""
1 دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 17:38
+9
alireza
alireza
سنگ تراشی به خدایش میگفت : خدایا از سنگ تراشی خسته شده ام زیرا در برابر همه ضعیف است ای کاش من همانند دریایی پر طلاطم بودم

خداوند اورا دریا کرد

مرد مسرور از حالش شد پس از مدتی دید که آبش توسط خورشید بخار میشود پس گفت خورشید از دریا قویتر است من هم میخواهم خورشید شوم و به آرزویش رسید

او خورشید بودو بر جهانی میتابید

که ناگهان ابری آمد و جلوی تابشش را گرف مرد گفت : خدایا ابر هم که از خورشید و دریا قویتر است پس من هم میخواهم ابر شوم

و خداوند اورا ابری زیبا کرد..او در اوج بود و جهان را مینوردید

اما به کوهی برخورد کرد و کوه مانع ادامه راهش شد پس دوباره از خدایش خواست تا کوهی استوار و بلند شود

و خداوند اورا کوهی استوار کرد ...

مرد خوشحال بود که دیگر هیچ چیز اورا نابود نمیکند و همیشه استوار است .. در روزی احساس دردی در وجودش کرد،اطراف را نگاهی کرد ... سنگ تراشی را دید که وجوده اورا با چکشی خورد میکرد .
دیدگاه  •   •   •  1392/04/19 - 17:44
+7
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
گاهی در سرزمین های بی حاصل و لم یزرع ، گل هایی می رویند که تو نمی توانی مشابه شان را در هیچ کجای دنیا بیابی . دیدن این گل های بی نظیر و حیرت انگیز ، خالی از لطف نیست.
بی تردید در سرزمین بی حاصل احساس تو نیز گل های آگاهی و تجربه های باطنی نابی پیدا می شوند.
بگرد، و آن ها را پیدا کن و شکرشان را به جای بیاور.
به هستی اعتماد کن
و صبور باش.
برخیز!
نوبت عاشقی فرا رسیده است .
دیدگاه  •   •   •  1392/04/19 - 10:31
+5
sara
sara
یک نفر گاهی همه کس است ...

برای همین است که دلت
برای همان یک نفر تنگ می شود

این روزها بار عظیمی

بر شانه هایم نشسته

باری بیشتر از توان شانه هایم

مثل الان ...

که تنها نشسته ام

نه اتفاق بدی افتاده ...

نه از دستش ناراحتم ...

نه بیمارم ... و نه ...

ولی از ته دل چیزی کم دارم

ببین ...

دستانت را

حضورت را

خود خودت را کم دارم

نه صدایت را ، آن

هم از فاصله هزار کیلومتری ...!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/19 - 10:00
+4
sara
sara
ﺑﺎﺑﺎ ﻟِﻨﮓ ﺩﺭﺍﺯ ﻋﺰﯾﺰﻡ:
ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻟﺨﻮﺷﯽ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻧﺪﺍﻧﯽ
ﻭ ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺑﺪﺍﺭﻡ .
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﻔﻬﻤﯽ ﻭ ﻣﯿﺮﺍﻧﯽﺍَﻡ،
ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﻟﻢ ﻓﺮﻭ ﻣﯽﺭﯾﺰﺩ ...
ﭼﯿﺰﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﻏﺮﻭﺭ!
ﺑﺎﺑﺎ ﻟﻨﮓ ﺩﺭﺍﺯ ﻋﺰﯾﺰﻡ:
ﻟﻄﻔﺎ ﮔﺎﻫﯽ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻥ ﺑِﺰﻥ، ﻭ ﺑﮕﺬﺍﺭ
ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺑﺪﺍﺭﻡ!
ﻣﻦ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳــــﺖ ﻣﯽﺩﺍﺭﻡ ...
ﺣﺘﯽ ﺳﺎﯾﻪﺍﺕ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﯽﺭﺳﺪ!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/19 - 09:49
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
* زمانی فرا می رسد که مجبور می شوید بگذارید کسی برود و دیگر با او ارتباطی نداشته باشید.
اگر کسی شما را در زندگیش بخواهد راهی پیدا میکند تا شما را در آن بگنجاند.
باید فراموشش کنید و این حقیقت را بپذیرید که آنگونه که شما دوستش داشتید،
او نداشت و بگذارید به آرامی از زندگیتان برود.
گاهی اوقات رفتن آسان تر از ماندن است.
ما تا قبل از اینکه کسی را فراموش کنیم تصور میکنیم که کار سختی است.
اما وقتی فراموش میکنیم به خود می گوییم که چرا زودتر ترکش نکردیم.
دیدگاه  •   •   •  1392/04/19 - 00:45
+7
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
کوچه ها را بلد شدم،خیابان ها


را،مغازه ها را،رنگ چراغ راهنمایی


را،جدول ضرب را،دیگر در راه


هیچ مدرسه ای گم نمیشوم اما هنوز...


گاهی میان آدمها گم میشوم...


هنوز آدمها را بلد نیستم...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 16:03
+5
saman
saman
در CARLO
گاهی وقتا به جای خاموشی در جواب ابلهان ، باید یه مشت بخوابونی زیر چشمش! چون آدمی که ابله باشه ، معنی اون سکوت رو هم نمیفهمه
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 13:11
+9
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
کاش
می شد
آدم
گاهی
به اندازه‌ی نیاز، بمیرد
... بعد بلند شود
آهسته آهسته
خاک‌هایش را بتکاند
گردهایش بماند
اگر دلش خواست،
برگردد به زندگی.
دلش نخواست،
بخوابد تا ابد
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 11:27
+7
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
هر از گاهی دریا هوس میکنه به ساحلش سری بزنه، مهم نیست ساحل تحویلش بگیره یا نه، مهم اثبات وفاداری دریاست . . .
1 دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 11:25
+7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ