یافتن پست: #گرگ

M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO


در مهد کودکهای ایران 9 صندلی میذارن و به 10 بچه میگن هر کی نتونه سریع برای خودش یه جا بگیره گرگه و .... ادامه بازی. بچه ها هم همدیگر رو هل میدن تا خودشون بتونن روی صندلی بشینن.

با این بازی ما از بچگی به کودکان خود آموزش میدیم که هرکی باید به فکر خودش باشه.

در مهد کودکهای ژاپن 9 صندلی میذارن و به 10 بچه میگن اگه یکی روی صندلی جا نشه همه باختین. لذا بچه ها نهایت سعی خودشونو میکنن و همدیگر رو طوری بغل میکنن که کل تیم 10 نفره روی 9 تا صندلی جا بشن و کسی بی صندلی نمونه. بعد 10 نفر روی 8 صندلی، بعد 10 نفر روی 7 صندلی و همینطور تا آخر.

با این بازی اونا به بچه هاشون فرهنگ همدلی و کمک به همدیگر رو یاد میدن.
4 دیدگاه  •   •   •  1392/04/5 - 15:27
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تازگی ها

آدمها، آدم می درند

و گرگ های بیچاره بیکار شده اند ...
دیدگاه  •   •   •  1392/03/8 - 21:57
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گرگ شد...

بره ای که نازش کردم !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/03/7 - 18:22
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
با گرگ ها كه زندگي ميكني زوزه كشيدن را بياموز . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/03/7 - 11:55
+8
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
اینجا در دنیای من گرگها هم افسردگی مفرط گرفتن ٫
به جای اینکه گوسفند بدزدند ٫ به نی چوپان گوش میدهند و گریه میکنند
دیدگاه  •   •   •  1392/03/5 - 10:55
+4
ramin
ramin
اینجا در دنیای من گرگها هم افسردگی مفرط گرفتن ٫
به جای اینکه گوسفند بدزدند ٫ به نی چوپان گوش میدهند و گریه میکنند ...
دیدگاه  •   •   •  1392/02/30 - 18:54
+3
poria
poria
گرگ ها خوب بدانند که در این ایل غریب
گر پدر مرد تفنگ پدری هست هنوز
گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند
توی گهواره چوبی پسری هست هنوز
آب اگر نیست نترسید که در قافله مان
دل دریایی و چشمان تری هست هنوز
دیدگاه  •   •   •  1391/01/18 - 16:43
+4
payam65
payam65
اگر تنهاترين تنها شوم باز خدا هست

او جانشين همه نداشتنهاست

نفرين ها و آفرين ها بی ثمر است

اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند

و از آسمان هول و کينه بر سرم بارد

تو مهربان جاودان آسيب نا پذير من هستی

ای پناهگاه ابدی

تو می توانی جانشين همه بی پناهی ها شوی
دیدگاه  •   •   •  1391/01/14 - 12:59
+2
بینوایان

موضوع کتاب: رمان
زبان کتاب: فارسی (تصویری)
نویسنده: ویکتور هوگو

توضیحات
این کتاب همانطور که در ابتدای آن نوشته شده اثر جاودانه ویکتور هوگو است. داستان کتاب درباره مردی است به نام ژان والژان که در برای تهیه غذا برای خانواده اش دست به دزدی می زند، پس از آن دستگیر می شود و به مدت 19 سال به زندان می افتد؛ در ادامه در اثر اتفاقی شخصیت این مرد دگرگون شده و خود را وقف کمک کردن به مردم می کند ... خط داستان کتاب فوق العاده زیباست. این کتاب تصویری می باشد به همین دلیل خواندن آن خسته کننده نیست. شخصیت ژان والژان رو خیلی دوست دارم.

لینک دانلود: [لینک]
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/12 - 14:13
+6
مهسا
مهسا
مردونگی به صدای کلفت و هیکل درشت نیست ، به سبیل و پشم و پیلی هم نیست ، اگه توی همه سختی ها و دلتنگی ها مثل کوه پشتیبانش باشی ، مرد محسوب میشی حتی اگه نیم کیلو باشی ......
3 دیدگاه  •   •   •  1391/01/11 - 23:17
+10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ