یافتن پست: #گریه

ronak
ronak
کوچیک تر که بودم فکر می کردم بارون اشک خداست ولی مگه خدا هم گریه می کنه چرا باید دل خدا بگیره!!!! دوست داشتم زیر بارون قدم بزنم تا بوی خدا رو حس کنم اشک خدا را تو یه کاسه جمع کنم تا هر وقت دلم گرفت کمی بنوشم تا پاک و آسمانی شوم! آسمان که خاکستری می شد دل منم ابری می شد حس میکرم که آدما دل خدا رو شکستند و یا از یاد خدا غافل شدند همه می گفتند باران رحمت خداست ولی حس کودکانه من می گفت خدا دلش از دست آدما گرفته!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 19:06
+3
رضا
رضا
عکس چشمات پیشه رومه ، بغض عشقت تو گلومه صورتم از گریه خیسه ، دیگه کار من تمومه همه جا صدای جیغه ، چیزی نیست خوابی عمیقه روی دستای غریبم جای بوسه های تیغه
1 دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 16:56
+2
رضا
رضا
بعد از ماهها گریه فردا قرار است بخندم... نمی دانی این مدت چه بر من گذشت! گاهی به سرم می زد هر چیز و هرکس را با تو اشتباه بگیرم... گاهی آنقدر به خاطراتمان تلنگر می زدم... که از یاد می بردم نبودنت را... گاهی از زبان تو براي خودم دردل می کردم... گاهی هم آنقدر می خندیدم که گریه ام بگیرد... گاهی به سرم می زد تمام شعرهایم را فراموش کنم... اصلاً میخواستم عشق را جلوي در بگذارم، شاید ساعت نُه که شد...!!! گاهی به ع[!]ایت خیره می شدم... به این اُمید که شاید بهانه اي براي غرورت پیدا کنم... گاهی با خودم قرار میگذاشتم که از خواب بپرم... تا بگویم همۀ اینها خواب بود...؟؟! گاهی بی صدا روي تخت خوابم می نشستم، و به فریاد هاي نکشیده ام گوش می دادم........ خلاصه اش را اگر بخواهی، با همین گاهی ها دوریت را باور نکردم...
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 16:10
+2
عسل ایرانی
عسل ایرانی
هوای تو!! از دود سیگارم هم مضر تر است... دود سیگار به سرفه‌ام می‌اندازد، هوای تو به گریه ام
دیدگاه  •   •   •  1390/11/1 - 01:09
+9
ALI SHABAN
ALI SHABAN
گریه چرا ؟ فتح را آرزو کنید. استفن گرین
دیدگاه  •   •   •  1390/10/28 - 22:49
+3
sasan pool
sasan pool
یک مرد مجرد برای هضم دلتنگی هاش گریه نمی کنه . . . . . . . . . . .. . . میره میشینه PES 2012 بازی میکنه‬
دیدگاه  •   •   •  1390/10/28 - 22:39
مهسا
مهسا
دیگر هوای برگرداندنت را ندارم هر جا که دلت می خواهد بــــرو ! فقط آرزو میکنم وقتی دوباره هوای من به سرت زد انقدر آسمان دلت بگیرد که با هزار شب گریه چشمانت باز هم آرام نگیری..
دیدگاه  •   •   •  1390/10/28 - 18:32
+1
-1
مهسا
مهسا
گریه می کنم آنقدر که توی اشکهایم غرق شوی . . . آنوقت باورم می شود مــــال منــــی
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:52
+5
elahe
elahe
گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:39
+2
elahe
elahe
در حین دویدن در کوچه های زندگی بودم که ناگاه به یاد لحظه هایی که بودی و اکنون نیستی ایستادم و آرام گریه کردم ولی اکنون می خندم آری میخندم به تمام لحظه های بچگانه ای که به خاطرت اشک هایم را قربانی کردم
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:38
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ