یافتن پست: #گریه

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آخره کرانچی آتیشی رو تکوندم تو صورتم فلفل رفته تو چشمم
5 دیقه ست دارم گریه می کنم مادرم از اونور می گه:
با خودت اینجوری نکن درست می شه دخترم ...! :|
دیدگاه  •   •   •  1392/07/23 - 21:22
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
میترسم از اینکه روزی یک جایی منو و تو خیلی دور از هم شب و روز در اغوش یک غریبه بی قرار هم باشیم .. بعد از هر بار هم اغوشی ..به یاد اغوش هم..... بی صدا گریه کنیم
دیدگاه  •   •   •  1392/07/23 - 19:07
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تصور کن روزی بهم
پیام بدی و جواب ندم!
زنگ بزنی و تعجب کنی چرا جواب نمیدم
و روزی دیگه زنگ بزنی و یکی از خانواده ام جواب بده بگه بفرمایید؟
و تو بگی کجایی؟؟!
بگه منظورت اون مرحومه؟؟؟؟
چیکار میکنی؟ داد میزنی؟ گریه میکنی؟
اونوقت میگه امروز 4 روزه دفنش کردیم
اون لحظه چی میــــــــگی؟
تا وقتی امروز کنارتم سعی کن دوستم داشته باشی
چون ممکنه روزی بیاد و من نباشــــــم...
دیروز یکی رو دفن کردن امروز یکی و فردا هــــم من... آرررررررررررررررره زندگی همین
دیدگاه  •   •   •  1392/07/22 - 20:47
+2
*elnaz* *
*elnaz* *
زیر باران گریه می کردم آرام و بیصدا تو چتر را بالای سرم گرفتی اما همچنان گونه های من خیس از گریه ماند ...! و تو هرگز نفهمیدی که چتر باید بالای دلم باشد نه روی سرم....................................


دیدگاه  •   •   •  1392/07/18 - 19:56
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



زندگی در گذر اینه ها جان دارد
با سفرهای پر از خاطره پیمان دارد
زندگی خواب لطیفی است که گل می بیند
اضطراب و هیجانی است که انسان دارد
زندگی کلبه ی دنجی است که در نقشه خود
دو سه تا پنجره رو به خیابان دارد
گاه با خنده عجین است و گهی با گریه
گاه خشک است و گهی شر شر باران دارد
زندگی مرد بزرگی است که در بستر مرگ
به شفابخشی یک معجزه ایمان دارد
زندگی حالت بارانی چشمان تو است
که در ان قوس و قزح های فراوان دارد
زندگی ان گل سرخی است که تو می بویی...





دیدگاه  •   •   •  1392/07/17 - 21:32
+3
بهناز جوجو
بهناز جوجو

ام امروز کلن یه جوری بود نه خوب بودم نه بد! خیلی عآدی بودم .. اصلن لبخندآی مسخره و الکی نمیزدم ، اخمم ندآشتم .. خیلی عآدی ِعآدی بودم آهنگ گوش میدآدم فکر میکردم نگآه میکردم آدمارو از صدآی گریه بچه ها عصبی نمیشدم من امروز عآدیِ عآدی بودم ..

دیدگاه  •   •   •  1392/07/17 - 18:53
+4
Sanaz Arzani
Sanaz Arzani
دستمال کاغذی به اشک گفت:

قطره قطره ات طلاست!

یک کم از طلای خود حراج میکنی؟

عاشقم...

با من ازدواج میکنی؟

اشک گفت: ازدواج اشک و دستمال کاغذی؟؟!

تو چقدر ساده ای!

خوش خیال کاغذی!

توی ازدواج ما تو مچاله میشوی

چرک میشوی و آخرش تکه ای زباله میشوی

دستمال کاغذی دلش شکست

گوشه ای کنار جعبه اش نشست

گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد

آخرش هم، طفلکی تکه ای زباله شد

او ولی شبیه دیگران نشد

 چرک و زشت مثل این و آن نشد

او

با تمام دستمال های کاغذی

فرق داشت

چونکه در میان قلب خود

دانه دانه اشک کاشت!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/17 - 15:35
+9
saman
saman
اگر بخندی ، دنیا با تو می خندد ، و اگر گریه کنی ، تنها گریه خواهی کرد . زیرا زمین پیر و اندوهگین باید شادمانی را امانت بگیرد ، در حالی که به قدر کافی در گیر مشکلات خویش است . آواز بخوان ، تپه ها به تو پاسخ خواهند داد . آه بکش ، در هوا محو خواهد شد . انعکاس ها ، به صدای شادی محدود می شود ، اما از صدای دغدغه های پس نشینی می کند . شادی کن ، مردم به سوی تو جذب می شوند . اندوهگین باش ،بر می گردند و می روند . آنان شادی کامل و تمام عیار تو را می طلبد ، اما به غم و اندوه تو نیاز ندارند .       
دیدگاه  •   •   •  1392/07/17 - 06:36
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻋﺪﺩ5ﻫﻤﻪ ﺍﻋﺪﺍﺩ ﺭﻭ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﯿﮑﻨﻪ
ﻭﺍﺳﻪ ﭘﺎﺭﺗﯽ ﺑﻪ ﺟﺰ ﻋﺪﺩ8
9 ... 7 6 5 4 3 2 1 0
ﺁﺧﻪ ﺍﺻﻼً ﺧﻮﺷﺶ ﻧﻤﯿﻮﻣﺪﻩ ﺍﺯﺵ
ﻭﺳﻂ ﭘﺎﺭﺗﯽ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﻋﺪﺩ8ﺩﺍﺭﻩ ﻗﺮ ﻣﯿﺪﻩ ﻭ
ﻣﯿﺮﻗﺼﻪ
ﺟﻠﻮ ﻣﯿﺮﻩ ﻭ ﯾﮑﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﻮﻧﻪ ﺑﯿﺦ ﮔﻮﺷﺶ
ﻣﯿﮕﻪ ﺣﯿﻮﻭﻥ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭼﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ...ﻣﻦ ﮐﻪ ﺗﻮ
ﺭﻭ ﺩﻋﻮﺕ ﻧﮑﺮﺩﻡ
ﻋﺪﺩ8ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺯﯾﺮ ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ
ﻣﻦ ﻋﺪﺩ0ﻫﺴﺘﻢ...
ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﺑﺴﺘﻢ ﮐﻤﺮﻡ ﻭﺍﺳﺘﻮﻥ"ﺣﺒﯿﺒﯽ ﺍﻟﻨﻮﺭ
ﺍﻟﻌﯿﻨﯽ"ﺑﺮﻗﺼﻢ|: !!!
:)))))))
بی مزم خودتی :
دیدگاه  •   •   •  1392/07/16 - 20:53
+3
اموزش سریع تفاهم در زندگی  مشترک(تجربه شده)

 


برای خانوم ها:


 


هیچ وقت با هیچ مردی بحث نکنید....


 


بلافاصله گریه کنید.....



برای اقایون:


 


هیچ وقت با هیچ خانومی بحث نکنید.......


 


بلافاصله ببوسیدشون




و این سر اغاز یه .....

دیدگاه  •   •   •  1392/07/16 - 19:13
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ