یافتن پست: #گلو

`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
یه " فنجان خالی "...؟
را که نگاه میکنم
گلویم به خاطر چای هایی..
که با تو نخورده ام چقدر میسوزد...
2 دیدگاه  •   •   •  1392/04/29 - 00:01
+6
alifabregas
alifabregas
… نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد … نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت … ولی بسیار مشتاقم … که از خاک گلویم سوتکی سازد … گلوم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش … تا که پی در پی دم گرم خویش را بر گلویم سخت بفشارد …. و سراب خفتگان خفته را آشفته تر سازد … تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را …
دیدگاه  •   •   •  1392/04/28 - 16:18
+6
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
حمایت قاطع احســـــــــــــــــــــــان علیــــــــــــــــخانی از علـــــــــــــــــــــــی کریمــــــــــــــــــــــــــــــی در برنامه ماه عسل...

احسان علیخانی : الان باید یه چیزی بگم که اگر نگم مثل یک بغض تو گلوم میمونه...

آقای سردار رویانیان وجناب آقای دایی این طرز رفتار با علی کریمی درست نبود...

علی کریمی بزرگتر پرسپولیس بود ومحبوبیت زیادی بین هوادارا داره و این چنین برخوردی با یک بازیکن محبوب درست نیس ...


دیدگاه  •   •   •  1392/04/28 - 00:46
+4
-1
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
نمیدانم

نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد

نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت

ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد

گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازی گوش

و او یکریز و پی در پی دم گرم و چموشش را در گلویم سخت بفشارد

و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد

بدین سان بشکند

هر دم سکوت مرگبار را
دیدگاه  •   •   •  1392/04/27 - 14:06
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

بی اعتماد زیستن

این سان به آفتاب

بی اعتماد زیستن

این سان به خاک و آب

بی اعتماد زیستن

این سان به هر چه هست

از آن همه شقایق بالند در سحر

تا این همه درخت گل کاغذین

که رنگ

بر گونه شان دویده و

بگرفته جای شرم

بی اعتماد زیستن

این سان به چشم و دست

در کوچه ای که پاکی یاران راه را

تنها

در لحظه ی گلوله ی سربی

در اوج خشم

تصدیق

می توان کرد

آن هم

با قطره های اشکی در گوشه های چشم


دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 16:37
+3
sasan pool
sasan pool
بیوگرافی عشق من ال کاپون توی دیدگاه بخونید{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-41-}{-
1 دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 12:24
+2
saman
saman
در CARLO
نه دیگر بغض در این گلو مانده ...

نه اشکی بر دل ...

نه غباری بر لب ...

بال هم نباشد ، می پرم تا آنجایی که ماه مرا می خواند ...

نمی دانم شاد یا غمگین ...

نه بادی می وزد اینجا ... نه باران می شناسم دیگر ...

برگ ها هم خشکشان زده از این سکوت طولانی ...

احساسم بی احساس شده است انگار ...

نبض ندارند رگهایم ...

نکند مرگ اینجا باشد امشب ؟!؟!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 17:11
+6
saman
saman
در CARLO
خودت پنهان کاری را یادم دادی





وگرنه




من ساده تر از این بودم




که بغض سنگین "دوستت دارم" را در گلو نگه دارم




کلاغ آخر قصه هایمان شاهد است




که هیچگاه




نمی خواستم آخرین صفحه داستانمان




علامت سوال باشد!
دیدگاه  •   •   •  1392/04/17 - 11:57
+7
saman
saman
در CARLO
قراربود بــــــــــــــــــــمونی کنار غــــــــــــــ ــــــــــرورم



نگو قسمــــــــــــــــــــــت اینه نگو از تــــــــــــــــــــــــــــو دورم



قراربود بیایــــی توی بیـــــــــــــــــــکسی هام



یه کاری کنــــــــــــ ــــــ ـــــــــــــــی واسه دلواپســـــــــــــی هام



چقدر بغــــــــــــــــــــــــض کردم کنارم نبودی



هزاربار دلـــ ــــــ ـــــــ ـــــــ ـــم خواست ببارم نبودی




نبودی ببیـــــــــــــــــــــــــــــنی چقدر ســــــــــــــــــــــوت و کورم



چقدر بی قرارم چـــــــــــــــــــــــــــــــــقدر بی عبورم



خودت نیستــــــــــــــــــــــــی اما غمــــــــــــــــــــــــــــــــــت روبرومه



میخندم به بغضـــــــــی که توی گلومه
دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 14:25
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
اطلاعیه و خبر مهم : نمایندگی انجمن پزشکی ملل متحد واحد آموزش و درمان و تحقیق درباره علل اصلی بیماریهای خبر از درمان قطعی بیماری ( آچ آی وی ) برای اولین بار در جهان داد .
پروفسور گیلبرتو پاچیلو ریاست این انجمن تایید کرد که این بیماری برای اولین بار در جهان توسط دبیر کل این انجمن ( پروفسور دکتر عبدالرضا شهرابی فراهانی ) که ریسک بالایی هم داشت به صورت کامل درمان شد و اکنون راه درمان جدیدی برای این بیماری هولناک وجود دارد .
به گزارش دبیرخانه این انجمن سرکار خانم ( ن . ک . ا ) 41 ساله اهل تهران که به مدت 20 سال از این بیماری در رنج بوده است اولین نمونه درمان شده این مورد خاص در جهان است .
این عملیات به سرپرستی پروفسور فراهانی و 2 پزشک دیگر در تاریخ ( 30 / 03 / 1392 ) مطابق با ( 20 / جولای / 2013 ) پس از یک عملیات 5 ساعته انجام شد که درصد موفقیت 90 درصد اعلام شد .
آخرین ویرایش توسط A-Sh-F در [1392/04/16 - 11:53]
6 دیدگاه  •   •   •  1392/04/16 - 11:08
+8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ