یافتن پست: #گم

saman
saman
در CARLO

امروز به داداشم ميگم: كلاغه برام خبر اورده كه سيگار ميكشي...


داداشم ميگه: تو چي ميزني كه ميتوني با پرنده ها صحبت كني؟؟

دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 12:23
+2
saman
saman
در CARLO

درنظر دارم يه قوطي نارنجي بخرم و توش اسمارتيز بريزم..


هروقت سردرد داشتمو يکي ازم پرسيد چي شده؟


بگم: "چيزي نيست،همون سردردهاي هميشگي..." بعدم چندتاشو بخورم بگم آآآآه :|


لامصب،عنده کلاسه!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 11:49
+2
saman
saman
در CARLO
به بابام ميگم : امشب تولدمه ، چي ميخواي بم کادو بدي؟!


برگشته ميگه : ديشب رفتي ماست خريدي ، بقيه پولش واسه خودت :|
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 10:08
+3
saman
saman
در CARLO

حدودا 9 ساله بودم؛ تفريحم اين بود که وقتي جوراب پوشيدم، پامو روي فرش بکشم و به يه


نفر ديگه دست بزنم تا جرقه بزنه!!!


يه بار توي يه کتاب خوندم که اين کار رو با دمپايي ابري اگه انجام بدي،


جرقه ي قوي تري مي زنه. اين مطلب توي ذهنم مونده بود......


رفته بوديم خونه مادربزرگم عيد ديدني، ديدم کنار سالن يه دمپايي ابري هست.


يه مرتبه افکار شيطاني به سراغم اومد...


رفتم پوشيدم و عين مونگو? حدود نيم ساعت پامو رو زمين مي کشيدم!


بعد رفتم جلوي همه انگوشتمو زدم به نوک دماغ بابام!!!!


آنچنان جرقه اي زد..... که فکر کنم کل محل صداشو شنيدن!!


موهاي جفتمون عين برق گرفته ها سيخ شده بود و


همه مات و مبهوت نگاه مي کردن و نمي فهميدن چه اتفاقي افتاده!


از لحظات بعد از اون اتفاق؛ به علت ضربات سنگين وارد شده، چيزي يادم نمياد!!!

دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 10:04
+3
be to che???!!
be to che???!!

ﺍﮔﻪ ﺑﮕﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺍﻭﻧﯿﻪ ﻛﻪ ﻋﺎﺷﻘﺸﯽ ﭼﯽ ﻛﺎﺭ


ﻣﯿﻜﻨﯽ؟(لطفا جواب)

.1 ﻣﯿﺮﻡ ﻭﺳﻂ ﻣﯿﮕﻢ ﺩﺱ ﺩﺱ

.2 ﻣﻦ ﺍﺻﻼ ﻋﺎﺷﻖ ﻧﯿﺴﺘﻢ

.3 ﺁﺭﺯﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺑﺮﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﻢ

.4 ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻢ

.5 ﺧﻼﯾﻖ ﻫﺮﭼﻪ ﻻﯾﻖ

.6 ﺳﻌﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺶ ﮐﻨﻢ

.7 ﻣﯿﮕﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﻙ

 

3 دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 02:42
+4
be to che???!!
be to che???!!


به گمانم كه شبي، نيمه شبي، خواب بودم گويا

كه مرا قايق سهراب به آنسوها بردبرد تا آن ور آب!و من آنجا ديدم آسمان همه جا يكرنگ است و عجب تر اينكه ماه هم آن ور آب، تا ابد كامل نيست.نيمه كوچكي از خود گاهي بي غرض مي بخشدتا اگر يك اخترنور كم داشت كه سوسو بزندمشتي از كاسه مه برداردو بداند كه در اين شام سياه، بي كس و تنها نيست.خواب من رويا شد، وقتي از پنجره ديدم اخترچشمكي زد بر ماه
و به او گفت: سپاس

 




 


 

دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 02:37
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
به مامانم میگم : اگه من بمیرم چیکار میکنی ؟؟؟ . . . . . . . . میگه : یه مراسمی برات میگیرم چش همه در آد <img src=" title=":|" /> مراسم <img src=" title=":|" /> من <img src=" title=":|" /> چش <img src=" title=":|" /> مرررگ{-7-}
دیدگاه  •   •   •  1392/05/13 - 00:16
+5
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

همه نیمه گمشده و مکمل شونو پیدا کردن ما هنوز متمم مون رو هم ندیدیم !


به ۳۰ درجه هم راضی شدیم دیگه ! نبود ؟یه ۱۰ درجه ؟!


دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 23:51
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
تنهایم ، دیشب تمام قاصدکهایی را که در کوله پشتی ام جا داده بودم باد برد

دل تنگم پرپر شد از نبودشان ، دیشب داشتم آسمان را در مشتم می گرفتم که پیرمردی بر نیمکت نشاندم

دیشب از اوج سرما می سوختم و چه بدم من و چه پاک است آرزوهایم . دعایم کن با تمام پروازت باران من
دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 20:37
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


اينجا زمين است! رسم آدمهايش عجيب است! اينجا گم كه ميشوي؛ به جاي آنكه دنبالت بگردند فراموشت ميكنند. آری اینجا زمین است! اینجا حساب حساب هست و ای کاش... کاکا هم برادر بود ... !


دیدگاه  •   •   •  1392/05/12 - 18:49
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ