sina
مهندس !
گرفتم بعد عمری مدرکی چند
و اینجانب شدم حالا مهندس !
ندانستم که ریزد از چپ و راست
ز پایین و از آن بالا مهندس !
غضنفر گاری اش را هول نمیداد
زنش گفت هول بده یالا مهندس !
تقی هم چونه میزد کنج بازار:
نمی ارزه واسَم والا مهندس !
به مرد قهوه چی میگفت اصغر:
دو تا چاییِ قند پهلو مهندس !
شنیدم کودکی میگفت در دِه
به مردی با چپق، خالو مهندس !
ز جنب دکّه ای بگذشت مردی !
صدا آمد " وَفِرما تو مهندس !"
خلاصه میخورَد خون جماعت
همیشه بدتر از زالو مهندس !
شنیدم با تَشَر میگفت معمار
به آن وردست حمّالش مهندس !
همین مانده که از فردا بگویند
به گوساله و امثالش مهندس !
یِهو یاد سکینه کردم ای داد ...
فدای آن لب و خالش مهندس !
شنیدم که عمل کرده دماغش
خبر داری از احوالش مهندس ؟!
شنیدم بعد تنظیمات بینی
بهش میگن همه خانوم مهندس !
شنیدم بچه زاییده دوباره
بگو هشتا کَمه؟ خانوم مهندس !
سرت رو درد آوردم من مهندس !
سخن از هر دری اومد مهندس !
يكي شيرموز ميخواد با كيك تازه
برو که مشتریت اومد مهندس !
sina
آیینه چون شکست
قابی سیاه و خالی از او به جای ماند
با یاد دل که آینه بود
در خود گریستم
بی آینه چگونه در این قاب زیستم؟؟؟؟
[!]
sina
کاش می شد هیچ کس تنها نبود
کاش می شد دیدنت رویا نبود
گفته بودی با تو می مونم
ولی.....
رفتی و گفتی آنجا جا نبود
سالیان سال تنها مانده ام
شاید این رفتن سزای ما نبود
من دعا کردم برای بازگشت
دست های تو ولی بالا نبود
باز هم گفتی که فردا میرسی
کاش روز دیدنت فردا نبود
sina
خداوندا! عشقی را در دلهایمان جاری ساز
که به لطافت گلبرگ های سرخ زندگی باشد
و از دریای زلال و بی کرانت سرچشمه گرفته و به روح کوچک ما سرازیر شود،
و استقامتش را بتوان به کوهی مانند کرد
که هیچ گاه گردبادحوادث سنگ ریزه هایش را فرو نریزد،
و برای قلبهایمان دری بگذار که قفلی بر سرش باشد
که کلید آن فقط یکرنگی و صداقت است.
پس خداوندا هیچ گاه دلهایمان را از عشق خالی نکن
خدایا!
من به عنوان بنده حاجتم را گفتم
تو هم که خدایی !
امیدوارم اگر قرار به برآورده نشدنش هست ،
از حکمت تو باشد تا بی لیاقتی ما ...
ااااااااااااااااااااااااااااااااامین
♥♥♥♥♥♥ نوروز باستانی 1391 بر ایران و ایرانی پیروز و فرخنده ♥♥♥♥♥♥
sina
سیر تکامل مقنعه دختر خانم های ایران