باران می اید.....باران تمام می شود...اما هنوز من خیس ماندم....تو می ایی.تو می روی...اما هنوز من..من..لا به لای همیشه همین چند سطر پیدایت می کنم...غیب نمی گویم....همیشه قبل از اینکه دیده باشی عطر یاس را حس می کنم.......................................
به حرمت نان و نمکي که با هم خورديم نان را تو ببر که راهت بلند است و طاقتت کوتاه نمک را بگذار براي من ميخواهم اين زخم تا ابد تازه بماند.............................