reza
نیـازمـندی هـا...
فـــوری...!!!
بـه یـک دلـیل ِ خـوب بـرای ِ زنـدگـی کـردن نیـازمـندم ... !
reza
ما مـــرد هستیم!
دستــــانمان از تو زِبرتر و پهن تر است!!!
صورتمان ته ریشى دارد!!!
گاهی دلگیراز بی وفایی ها ، اما دلمان دریــــاست!
جـــاىِ گریـــــه كردن به بالكن میرویم و سیـــــگار دود میــــكنیم!!!
... ما با همــــان دستان پهن و زبرتو را نوازش میكنیم!!!
دریایی از گرفتاری هم باشیم ،ولی..
با همان صورت ناصاف و ناملایم تو را میبوسیم ونوازشت میکنیم..
تا تو آرام شوى!!!
آنقــــدر مارا نامــــرد نخوان!!!
آنقدر پول و ماشین و ثـــــروتمان رانسنج!!!
فقط به ما دلت را بده تا زمین و زمان را برایت بدوزیم!!!
فقــــط با ماروراست باش تا دنیا را به پایت بریزیم ...
reza
دل تنگم را.....
دل تنگم را تنگ دلت که میگذارم
خیس خیس می شوم از لبخند
و از هر آنچه که به نام عشق می شناسی اش
چه خوب است آدمی بی چتر ، بی کلاه، شانه به شانه ی باران بگرید
گاه گداری هم اگر فرصتی پیش آید، زیر سقفی از رویا بخوابد و بعدهم . . .
حالا!
تو بیدارم نکن
میدانم که خواهران دیروز باران بیوگان امروز دریایند
همیشه احساس می کنم در آنسوی پنجره، ستاره ای می خواهد چیزی به من بگوید
اما شب که از راه می رسد، ستاره خاموش می شود
آنگاه در پس پنجره فقط من می مانم و رویاهایم
فقط همین!.
reza
از بـــاران کـــه مــی گــویـــم ...
تــــر مـــی شـــود لحظــه هـــایـــم...
از بــــرف کــه مــی گــویــم ...
سپیـــد مـــی شـــود خـــاطــره هـــایـــم ...
از چشمـــه کــه مــی گـویــم ...
مــی جــوشــد تـــرانــه هـــایـــم...
از تـــو کــه مــی گــویــم ...
تــازه مـــی شـــود بهـــانــه هـــایــم ..
reza
هيچكس لياقت اشكهاي تو را ندارد و كسي كه چنين ارزشي دارد باعث اشك ريختن تو نمي شود اگر كسي تو را آنطوركه ميخواهي دوست ندارد به اين معني نيست كه تو را با تمام وجودش دوست ندارد دوست واقعي كسي است كه دستهاي تورابگيردولي قلب تورالمس كند بدترين شكل دلتنگي براي كسي آن است كه در كنار او باشي و بداني كه هرگزبه اونخواهي رسيد
reza
زندگی اجبار است
مرگ انتظار است
جدایی دشوار است
فکر تو تکرار است
اگر رفتم تو یادم کن
اگر مردم تو خاکم کن
reza
باتو هستم ای غریبه،آشنایم میشوی؟
آشنای گریه های بی ریایم میشوی؟
من تمام درد باران را خودم فهمیده ام ...
مثل باران آشنای بی صدایم میشوی؟
روزگار، این روزگار بی خدا تا زنده است
ای غریب آشنا، آشنایی با خدایم میشوی؟
من که شاعر نیستم شکل غزل را میکشم
رنگ سبز دلنشین صفحه هایم میشوی؟
ای غریبه با شکوه و دلخوشی
همسرای خنده های باصفایم میشوی؟
بوی غربت میدهد این لحظه های بی کسی
با تو هستم ای غریبه آشنایم میشوی؟؟؟؟
reza
مهرباني و صداقت تو درست به ظرافت
گلبرگ هاي يک گله نوشکفته است
که براي يه پروانه خسته بهترين
جاي رسيدن به آرامشه
reza
حال که کسی نیست من نیز میروم
به عشق تو تا صبح بیدارم
خودت میدونی عزیزم
s.r
شب همگی خوش
reza
دلم از نرگس بیمار تو بیمار تر است
چاره کن درد کسی کز همه ناچار تر است
گر تو به او وعده دیدار ندادی امشب
پس چرا دیده من از همه بیدار تر است . . . ؟