reza
پروردگارا تو تکراری ترین ” حضور ” روزگار منی
و من عجیب ؛ به آغوش تو
از آن سوی فاصله ها
خو گرفته ام . . .
reza
یک قلــب (♥) پـــاک
از تمــــام مــعـــابـــد و کلیـــســـا هــــای دنیـــا مــقـــدس تــر اســـت. .
reza
از لب های سردم خنده گریزونه
راز دل خسته ام هیچکی نمی دونه
بازیچه شدن تا کی ؟
دل رو گول زدن تا کی ؟
افسردگی تا کی ...
reza
کسی که همیشه سعی میکنه بقیه رو شاد کنه ...
بیشتر از همه تنهاست ،
اون رو تنها نذارید ...
چون هیچ وقت به شما نمیگه که بهتون نیاز داره ... !!!
reza
كاش امشب عاشقی هم پا می گرفت
تشنگی هم طعم دریا می گرفت
كاش امشب كوچه های منتظر
یك سلام گرم از ما می گرفت
این سكوت تلخ . دنیای من است
كاش دستت . دست دنیا میگرفت
آسمان ابری ترین اندوه را
از دل سنگین شبها می گرفت
پنجره دلتنگ چشمی آشناست
كاش می شد عاشقی پا می گرفت
reza
وقتی تو دلگیری زندگی تو را ریشخند میزند...وقتی تو خوشحالی زندگی به تو لبخند میزند و زندگی به تو تعظیم میکند هرگاه که دیگران را شاد کنی
reza
هیچکس نمیتواند شروع بد گذشته را تغییر دهد ولی همه میتوانند برای پایانی موفقیت آمیز شروع تازه ای داشته باشند
reza
كاش امشب عاشقی هم پا می گرفت
تشنگی هم طعم دریا می گرفت
كاش امشب كوچه های منتظر
یك سلام گرم از ما می گرفت
این سكوت تلخ . دنیای من است
كاش دستت . دست دنیا میگرفت
آسمان ابری ترین اندوه را
از دل سنگین شبها می گرفت
پنجره دلتنگ چشمی آشناست
كاش می شد عاشقی پا می گرفت
reza
میگفتند:سختی ها نمک زندگــــــی است!!
امّا چرا کسی نفهمید
"نمــــــک" برای من که خاطراتم زخمی است
شور نیست...
مزه "درد" میدهد...!!
reza
هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه.
وقتی در حال گریه کردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟
هیزم شکن گفت: تبرم توی رودخونه افتاده.
فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت و از هیزم شکن پرسید:آیا این تبر توست؟
هیزم شکن جواب داد: نه
فرشته دوباره...
به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید: آیا این تبر توست؟
دوباره، هیزم شکن جواب داد: نه.
فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید: آیا این تبر توست؟
جواب داد: آره.
فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شکن خوشحال روانه خونه شد.
روزی دیگر هیزم شکن وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی همان رودخانه. هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه می کنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب.
فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید: زنت اینه؟ هیزم شکن فریاد زد: آره!
فرشته عصبانی شد. تو تقلب کردی، این نامردیه
هیزم شکن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. می دونی، اگه به