Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
حکایت من حکایت کسی است که عاشق دریا بود ولی قایق نداشت
دلباخته سفر بود ولی همسر نداشت
حکایت کسی که زجر کشید اما ضجه نزد
زخم خورد اما زخم نزد
زخم داشت ولی ناله نکرد : گریه کرد ولی اشک نریخت
وفادار بود ولی وفاداری ندید
حکایت من حکایت کسی است که پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا ذره ذره مردنش را کسی نفهمد
حکایت من حکایت غریبی بود .
دلباخته سفر بود ولی همسر نداشت
حکایت کسی که زجر کشید اما ضجه نزد
زخم خورد اما زخم نزد
زخم داشت ولی ناله نکرد : گریه کرد ولی اشک نریخت
وفادار بود ولی وفاداری ندید
حکایت من حکایت کسی است که پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا ذره ذره مردنش را کسی نفهمد
حکایت من حکایت غریبی بود .