یافتن پست: #اشک

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
حکایت من حکایت کسی است که عاشق دریا بود ولی قایق نداشت
دلباخته سفر بود ولی همسر نداشت
حکایت کسی که زجر کشید اما ضجه نزد
زخم خورد اما زخم نزد
زخم داشت ولی ناله نکرد : گریه کرد ولی اشک نریخت
وفادار بود ولی وفاداری ندید
حکایت من حکایت کسی است که پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا ذره ذره مردنش را کسی نفهمد
حکایت من حکایت غریبی بود .
دیدگاه  •   •   •  1392/04/21 - 19:26
+7
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
یاد دارم یک غروب سرد سرد
می‌گذشت ازکوچه‌مان یک دوره گرد
دوره گردم.. دار قالی می‌خرم
دسته دوم،جنس عالی می‌خرم
گر نداری کوزه خالی می‌خرم
کاسه و ظرف سفالیمی‌خرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی زد و بغضش شکست
اولسال است و نان در خانه نیست
ای خدا شکرت، ولی این زندگی است؟
سوختم،دیدم که بابا پیر بود
خواهر کوچکترم دلگیر بود
بوی نان تازه هوشم راربود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خم شده آن قامت افراشته
دست خوش رنگش ترکبرداشته
مشکل ما درد نان تنها نبود
فکر می‌کردم خدا آنجا نبود
بازآواز درشت دوره‌گرد
پرده اندیشه‌ام را پاره کرد:
دوره گردم ..دارقالی می‌خرم
دسته دوم جنس عالی می‌خرم
خواهرم بی روسری بیروندوید
آی آقا، سفره خالی می‌خری؟؟؟
آی آقا، سفره خالیمی‌خری؟؟؟
اثری از زنده یاد قیصر امینپور
دیدگاه  •   •   •  1392/04/21 - 19:17
+6
mamad-rize
mamad-rize
در CARLO
گر بودم ،آنقدر مي باريدم تا غبار غــــم از دلت بردارم

اگر بودم ، مثل باران بهاري به پايت مي گريستم

اگر بودم شاخه اي از وجودم را تقديم وجود عزيزت ميکردم

اگر بودم ،‌آهنگ دوست داشتن را برايت مي نواختم

ولي افسوس که نه ،‌نه ،‌نه و نه
دیدگاه  •   •   •  1392/04/21 - 14:53
+8
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
زندگی می گذرد، با خوبی ها و بدی هایش، با کمی و کاستیهایش، با آرامش و خشم هایش، حرص و هیجان ها، شاید اما بیش از هر چیز با روزمرگی.
زندگی می گذرد، در تشویش و تردیدها، به سرعت می گذرد، گذشت زمان را حس نمی کنی و فقط حس می کنی که اتفاقی در شرف وقوع است.
آرزو می کنم، هدیه ای برای همه، آنها که می شناسم و نمی شناسم، کاشکی آن اتفاق بیافتد، اتفاقی به نام "خوشبختی
دیدگاه  •   •   •  1392/04/21 - 11:09
+6
saqar
saqar
ﭼﺮﺍ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﭼﻮﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ
ﺑﺎﯾﺪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺑﺎﺷﯽ؟ ﺷﮑﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﺎﺷﯽ؟ !
ﻋﺰﯾﺰ ﻣﻦ !
... ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﺧﺘﺮﯼ !
ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮ ﺗﻮ ﮐﻼﺱ ﺑﺬﺍﺭﯼ ! ﺗﻮ ﻧﺎﺯ ﮐﻨﯽ !
... ﺍﻭﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯿﺠﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﺗﻮﺭﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﮐﻨﻪ !
ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯿﺨﻮﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﺍﺷﮑﺘﻮ ﺩﺭآﺭﻩ !
ﺍﺻﻼ ﺑﺮﺍي ﭼﯽ ﺑﻪ ﯾﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻣﺬﮐﺮ ﺍﺟﺎﺯﻩ ميدﯼ ﺷﺎﺩﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺘﻮ ﺍﺯﺕ ﺑﮕﯿﺮﻩ؟ !
ﺍﯾﻦ ﺍﺳﻤﺶ ﻋﺸﻖ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ !
ﺧﻮﺩﺗﻮ ﮔﻮﻝ ﻧﺰﻥ !
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﻮء،
ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻪ ﻏﻤﺘﻮ ﺑﺒﯿﻨﻪ !
ﭼﻪ ﺑﺮﺳﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻋﺎﻣﻞ ﻏﻤﺖ ﺑﺎﺷﻪ!!
ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎﺵ !
ﺩﺧﺘﺮﻭﻧﻪ ﻧﺎﺯ ﮐﻦ !
ﺩﺧﺘﺮﻭﻧﻪ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ !
ﺩﺧﺘﺮﻭﻧﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻦ !
ﺩﺧﺘﺮﻭﻧﻪ ﺍﺳﺘﺪﻻﻝ ﮐﻦ !
ﺩﺧﺘﺮﻭﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ !
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 18:38
+5
saqar
saqar
اگر بعد از هر لبخندی خدا رو سپاس نگویید، روا نیست بعد از هر اشکی از او گلایه کنید
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 17:21
+9
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
بی تو مرا روز طلایی نبود
فاجعه بود این که جدایی نبود
چون به نگه نقش تو تصویر شد
اشک من از شوق سرازیر شد
اشک کجا گریه ی باران کجا!!!
باده کجا نامه ی یاران کجا!!!
بر سر هر واژه که کاوش کند
عطر تو از نامه تراوش کند
عکس تو و نامه ی تو دیدنیست
بوسه ز نقش لب تو چیدنیست
هر چه نوشتی همه بوی تو داشت
بر دل من مژده ز سوی تو داشت
هر سخنت چون سخن یوسف است
بوی خوش پیرهن یوسف است
من ز غمت خسته ی کنعانی ام
بی تو گرفتار پریشانی ام
مهر تو چون باد بهاری بود
در دل من مهر تو جاری بود
نامه به من عشق سفر می دهد
از سر کوی تو گذر میدهد
نامه ی تو باده ی مرد افکنست
هر سخنت آفت هوش منست
جان و دلم مست جنون می شود
تشنگی ام بر تو فزون میشود
نامه ی تو گر چه خوش و دلکشست
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 13:58
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
اشک رازی‌ست
لبخند رازی‌ست
عشق رازی‌ست
اشک ِ آن شب لبخند ِ عشق‌ام بود.
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی…
من درد مشترکم
مرا فریاد کن
دیدگاه  •   •   •  1392/04/20 - 11:10
+5
saman
saman
در CARLO
سلامتی اون ادمینی که اشک تو چشماش بود و اومد که از غمش بگه ولی...



.
.
.
.
.



به عشق رفقای مجازیش جوک گفت ، تا دوستاش یه لبخند قشنگ بزنن...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/19 - 17:59
+5
saman
saman
در CARLO
اینو با دقت بخونین که خیلی توپه!



پسری دختره زیبایی را دید،شیفتش شد…

چند ساعتی با هم تو خیابون قدم زدن که یهو..!

بنز گرون قیمتی جلو پاشون ترمز زد…
دختره به پسره گفت:

خوش گذشت ولی نمیتونم همیشه پیاده راه برم بای…

نشست تو ماشین راننده بهش گقت:

خانم ببخشید من راننده این آقا هستم لطفا پیاده شید!



خیلی نامردیه اگه لایک نکنی!

این پست قبلا توسط saqar گذاشته شده بود و من نمیدونستم ازش عذر میخوام
آخرین ویرایش توسط saman در [1392/04/19 - 15:47]
4 دیدگاه  •   •   •  1392/04/19 - 15:18
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ