یافتن پست: #باران

نسیم(✿◠‿◠)
نسیم(✿◠‿◠)

آمدم سر بزنم شعر بخوانم بروم...!
آنقدر دلزده هستم كه نمانم بروم...

به همين كوچه و اين خانه و ديوار اتاق
و به آيينه سلامى برسانم بروم...!!

آخرين بار به لبهات كمى زل بزنم
به دلم طعم لبت را بچشانم بروم...!

يك كمى خاطره جا مانده كه بردارم و بعد
تن رنجور خودم را بكشانم بروم...

بغض هم واسطه شد خواست دلت را ببرد
تو خريدار نشو، زود برانم بروم...


باز باران زده در گوشه ى چشمم، بايد
اشك... در دفتر شعرم بچكانم بروم.....
دیدگاه  •   •   •  1394/11/8 - 16:36
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ز این به بعد برای ثبت حال و احوالتان بروید ثبت احوال،حالتان را ثبت کنید...
مثلا" بنویسید امروز 4 بهمن حالو هوام خیلی خوبه،هوام که بارانی دیگه چی بهتر از این...
از اسمش مشخصه که حال ادمو جویا میشه....
حالتون چطوره؟؟؟
بگید میدونستیدا خدا سر شاهده عجیب غریب ناراحت میشم..
7 دیدگاه  •   •   •  1394/11/6 - 12:02
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دانشمندان کم کاری می کنند!

وگرنه تا به حال می بایست راهی اختراع شده باشد که با وجود مسافت احتمالی من و تو... گلی که تو میچینی همزمان در دستان من باشد... اناری که من دانه می کنم در لحظه بفرستم برای تو..

باید بتوانیم همدیگر را احضار کنیم در هنگام تماشای منظره ای زیبا! به هنگام تنفس بارانهای بزرگ و چشیدن طعم هایی که لذتش در سهیم کردن دیگری باشد ...

مردیم از حسرت "کاش تو اینجا بودی " ها ...ازشان ناامیدم ! هنوز نتوانسته اند "چقدر جای تو خالیست"هایمان را درمان کنند !..........

اگرچه من با شعرم همیشه خواسته ام تو را به اکنونم صدا بزنم ....
دیدگاه  •   •   •  1394/11/2 - 18:36
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یاغدی یاقیشلار , بانلاندی گوشلار , ایسلاندی داشلار ..
سن هاردا قالدین , سوندو گولوشلر , سولدو باخیشلار ..
بو دونیا سن سیز یامان سویوخدو آچ قزل گولوم ..
گوزلریوی آچ گوی باهار گلهَ نازلی سِوگولوم .. ♥
معنی :
باران بارید و پرنده ها خواندند و سنگ ها خیس شدند ..
تو کجا ماندی , خنده ها پژمرد , نگاه ها کم رنگ شد ..
این دنیا بدون تو خیلی سرده باز شو گل سرخم ..
چشم باز کن بگذار بهار بیاد بهار من .. ♥
دیدگاه  •   •   •  1394/11/1 - 11:49
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
باران که می بارد
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بعدش بند می آید...
.
چقدر این پست عاشقانه بود
دیدگاه  •   •   •  1394/10/23 - 21:29
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ !
ﺯﻝ ﺯﻝ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻦ
ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﺣﺮﻓﯽ
ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻠﯽ !
ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦِ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻣﺶ ﻧﮑﻦ
ﺟﯿﻎ ﺑﺰﻥ ، ﻣﺤﮑﻢ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﺶ ﺑﮕﯿﺮ
ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺎﺭﺍﻧﺶ ﮐﻦ
دیدگاه  •   •   •  1394/08/15 - 18:32
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یک دقیقه سکوت:
به خاطر تمام آرزوهایی که در حد یک فکر کودکانه باقی ماندند…
به خاطر امید هایی که به نا امیدی تبدیل شدند...
به خاطر قلب هایی که زیر پای کسانی که دوستشان داشتیم له شد...
به خاطر چشمانی که همیشه بارانی ماندند…
به خاطر کسانی که شادی خود را با ناراحت کردنمان به دست آوردند…
به خاطر صداقت که این روزها فراموش شده است….
به خاطر حرف های نگفته…
برای احساسی که همواره نادیده گرفته می شود….!
دیدگاه  •   •   •  1394/05/5 - 18:01
+2
sami
sami
دلم چتر می خواست و یکـــ روز بارانـے که تو چتر را بگیرے و مـن دستـانت را 

باران مـرا یاد چتر مــے اندازد و چتر مرا یاد قرارمان 

قرارمان که یادت هست ؟ 

اینکه آغوشت را چتـر کنـے تا چشمهایم بیش ازین خیس نشوند ؟؟؟!
دیدگاه  •   •   •  1394/03/22 - 15:09
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یک شلوار سفید دوست داشتنی داشتم که یک روز ابری پوشیدمش و موقع بازگشت به خانه باران گرفت... گلی شد. و من بی خیال پی اش را نگرفتم به هوای اینکه هر وقت بشویم پاک می شود، ولی نشد... بعدها هر چه شستمش پاک نشد؛ حتی یکبار به خشکشویی دادم که بشویند ولی فایده نداشت! آقایی که توی خشکشویی کار میکرد گفت: "این لباس چِرک مرده شده!" گفت: "بعضی لکه ها دیر که شود، می میرند؛ باید تا زنده اند پاک شوند!" چرک مُرده شد... و حسرت دوباره پوشیدنش را به دلم گذاشت! بعید نیست اگر بگویم دل آدم هم کم ندارد از لباس سفید! حواست که نباشد لکه می شود؛ لکه اش می کنند! وقتی لکه شد اگر پی اش را نگیری، می شود چرک... به قول صاحب خشکشویی "لکه را تا تازه است، تا زنده است، باید شست و پاک کرد...!
.
.
داستان کوتاه: شلوار سفید
احمد شاملو
دیدگاه  •   •   •  1394/03/21 - 16:27
+3
محمد
محمد
در این هیاهوی خلق
که پُتک بر آرامش ات میزند

دلم پیاده رویی میخواهد , بارانی

دست خودم را بگیرم

برویم صحبت کنان

تا انتهای گریستنِ آخرین ابرِ زندگی

نفرین به اجتماع

که نمی گذارد صدا به صدا برسد

دیدگاه  •   •   •  1394/03/18 - 01:15
+3
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ