یافتن پست: #بغض

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



سَر میز شامـ ـ
یاבت ڪه می اُفتم بغض میکُنَمـ ـ
ا‌‌َشکــ در چِشمانَمـ حلقهـ میزَنَد
هـ ـمهـ مُتِعَجِبـ نِگاهَـَمـ میکُننَد…
لبخند میزنَمـ و میگویَمـ :
چقدر داغ بود!




دیدگاه  •   •   •  1392/08/20 - 21:03
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



تنها نشسته ام و چای می نوشم و بغض می کنم
هیچکس مرا به یاد نمی آورد
این همه آدم روی کهکشان به این بزرگی
و من حتی آرزوی یک نفر هم نیستم...




دیدگاه  •   •   •  1392/08/20 - 20:55
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
کوتاه می نویسم ولیـــــ ... بغض هایم طولانیستـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ... !!
دیدگاه  •   •   •  1392/08/20 - 20:45
+6
*elnaz* *
*elnaz* *
سکوت پشت سکوت ... حرف پشت حرف ... بغض پشت بغض ... دل من کي آرام ميگيري؟
دیدگاه  •   •   •  1392/08/20 - 20:34
+5
hamed noori
hamed noori
طولانیه اما قشنگ بخونینش حتما


میخوام چندتا سلامتی بگم تا اونایی که ازم میپرسند چرا پستام غمگینه جوابشنو بگیرن..

سلامتی پسری که یروز عاشق شد...

سلامتی دختری که یروز عاشق شد......

سلامتی پسری که اندازه یه نگاه خیانت نکرد

سلامتی دختری که هیچی کم نزاشت

سلامتی عشق پاکشون

سلامتی اون همه خاطره دیوونه بازی ها

سلامتی دوستی که زیراب پسرو به دروغ زد

سلامتی دختری که حرف دوست مثل خواهرشو باور کردباور کرد

سلامتی دختری که بیخبر خطش خاموش شد

سلامتی او قسمها اون دوست دارمهایی که هیچوقت تحویل داده نشد

سلامتی پسری که هرچی قسم خورد خواهش کرد اثری نداشت

سلامتی دختری که با چشم خیس به پسر گفت ازت بدم میاد

سلامتی پسری که رفت خدمت تا زود بره خواستگاری

سلامتی روزی که پسر دعوت شد به جشن عقد عشقش

سلامتی اون شب..

سلامتی اون دوستای که بخاطر حال پسر بغض داشتن اما پسر خندید تا جشن خراب نشه

سلامتی اون خنده ی زوری

سلامتی عروسی ک خوشگل شده بود

سلامتی عاقدی که اومد

سلامتی او شناسنامه ها

سلامتی بغض پسر

سلامتی بار اول

سلامتی بغض پسر

سلامتی بار دوم

سلامتی بغض پسر

سلامتی بار آخر

سلامتی بغض پسر
ادامه ...
دیدگاه  •   •   •  1392/08/20 - 12:15
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



آدما نباس دوست پیدا کنن
چون وقتی میرن
وقتی دیگه نمیشه بهشون زنگ بزنی
وقتی نمیتونی درد و دل کنی
یا حتی باهاشون شوخی کنی و بخندی
... و همه دوستی خلاصه میشه تو ع[!]ات و خاطراتت
هی بغض تو گلوت گیر میکنه
خفه ات میکنه
آدما باس همیشه تنها بمونن ...!





دیدگاه  •   •   •  1392/08/19 - 17:58
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
پرسیدی:"عاشقمی؟"
گفتم:"دوستت دارم"
بغض کردی و آرام گفتی: اما من "عاشقت هستم..."
روزهای با هم بودنمان با "دوست داشتن"من،
و "عشق" تو گذشت!
همیشه پا پیش گذاشتم،
گذشت کردم،
نگرانت شدم،
تا پای جان آمدم برایت...
اما تو، با تمام عشقت!
روزی که باید محبت میکردی، نکردی
جایی که باید گذشت میکردی، نکردی
وقتی که باید پا پیش میگذاشتی، نگذاشتی!
دیدی که به کلام نبود و در عمل،
دوست داشتن من، بر عشق تو چربید؟!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/08/19 - 17:17
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



باز باران!
نه نگویید با ترانه!
من سرایم جور دیگر ای ترانه؛
باز باران بی ترانه
دانه دانه
میخورد بربام خانه
یادم آید روز باران...
پا به پای بغض سنگین
تلخ و غمگین
دل شکسته
اشک ریزان
عاشقی سرخورده بودم
میدریدم قلب خود را
دور میگشتی تو از من
با دو چشم خیس و گریان
میشنیدم از دل خود
این نوای کودکانه
پربهانه
زودبرگردی به خانه...
یادت آید؟
هستی من!
آن دل تو جار میزد
این ترانه
باز باران،
بازمیگردم به خانه





دیدگاه  •   •   •  1392/08/17 - 19:16
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



وقتی تو نیستی , نه هستهای ما چونان که بایدند
نه بایدهای ما ,مثل همیشه
آخر حرفم را
و حرف آخرم را
با بغض فرو می خورم
عمریست لبخندهای لاغر خود را در دل ذخیره می کنم
باشد
برای روز مبادا
اما در صفحه های تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست....




دیدگاه  •   •   •  1392/08/16 - 19:13
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

خدایا: دانستن این که چقدر مرا دوست داری کار سختی نیست


وقتی گریه هایم شیشه های اتاق را لمس میکند


وقتی دستانم بر روی شیشه ها سر میخورد


هر روز از انگشتانم شروع میشوی، به کنه وجودم میروی


و آنگاه این هیاهو از حنجره ام به تو میرسد


خدایا: من یک جسم سردم پر از نوسان های ناخواسته و احساسات نانوشته


و تو در میان همه ی اینها یک هستی مطلق هستی


یک معجزه که مرا به وجد می آورد


من در نگاه کردن به تو، واژه ای میشوم در متنی گسترده


تو مرا در سکوتم فهمیدی


وقتی که دلهره، آخرین کلمه ی مشترک چشم ودلم بود


وقتی ساعتها اجازه ی حرکت را از زمان گرفتند


وقتی همه ی رقصیدن من، تب و لرزم بود


هیچکس مثل تو نقطه چین ها را پر نمیکند


تویی که اول از هرکس و هرچیزی به ذهنم خطور میکنی


 وآخر همه میروند و تو باز هم ادامه داری


میخوابم در آغوش تو


تا لرزش دندانهایم


تپش قلبم


و حالت ایستای دردم را فراموش کنم


بگذار که هر لحظه دوباره به تو بگویم: سلام!


و آنقدر به آسمان نگاه کنم که ستاره ها به عشقم حسودی کنند


خدایا:این روزها که دست های تو مرا به فردا میکشد،


حس غریبی دارم


گاهی اشک..گاهی بغض..گاهی درد


بگذار مدام صدایت کنم


تا بودنت را فراموش نکنم!

دیدگاه  •   •   •  1392/08/12 - 20:41
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ