یافتن پست: #خسته

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مردی شیخی را گفت ای شیخ :چه چیز بر روی انگشتر خیش هک کنم تا غم دنیا فراموش کنم و غصه ی روزگار نخورم.شیخ دست بر ریش خود کشید و فکزی کرد همی سپس جواب داد هک کن
"به درک"‏O_o
مردک چنین کرد و به سعادت رسید^__^
شما نیز چنین کنید^_^
9 دیدگاه  •   •   •  1394/11/6 - 11:59
+3
مرتضی
مرتضی




دل است دیگر
خســـته میشود، بــــی حوصله میشود
از روزگار، از آدمــــــها، از خودش، از این قابها،از اثبات،
از توضیح...
از کلماتی که رابطه ها را به تلخی میکشد
از این همه مهـــربانی کردن و نا مهربانی دیدن
سلام تصـــنعی شنیدن
از سنگ صبـــور بودن و آخر هم مُهر سنگ بودن خوردن
از زهــــــر حرف هایی
که تا آخـــــــر عمر آدم را می آزارد.
کــم آورده‌ام
خسته‌ام
از این همه خواستن ها و نشدن ها
از این که دیگر توان قـــــــــوی ماندن نیست
آرامش میخواهم...
قــرار می خواهم..
در یک کلام
مرگ میخواهم...
1 دیدگاه  •   •   •  1394/11/5 - 18:06
ناظر ارسالی هاnaaman
ناظر ارسالی هاnaaman
همه زین ره عاشقی خسته ایم                 از حرفهایی در گوشی عاشقانه دروغین رنجیده ایم
بیا بگذر از ما که قبلا این ره را ما طی کرده ایم              این حاصلش است پسرک تنها
دیدگاه  •   •   •  1394/11/4 - 12:32
+2
محمد
محمد

قایقی ساخته ام..

جنسش از راز و نیاز

بادبانش از صبر، دکلش از ایمان

در شبی مهتابی _

سفری دور و دراز، می کنم از لب دریا آغاز

دل به امواج بلا خواهم داد...

اگرم ساز مخالف زند و باد به همراهی طوفان

خواهد

که مرا منصرف از راه کند

راه بیراهه کند، مضطر و درمانده کند

.. باکی نیست

من به همراه دعایی دارم

و به دل قطب نمایی دارم

و اگر در طی راه،،

به عنادی شکند زورق امید مرا گردابی

.. باز اندوهی نیست

بازوانی دارم

میزنم آب و شنا می کنم و میدانم

که «« خدایی »» دارم

که اگر خسته شدم دست گیرد بی شک

و به ساحل برساند به یقین....

دیدگاه  •   •   •  1394/11/2 - 23:19
+4
فاطی
فاطی
فکر همسایه بالایمون تو خونشون اسب نگه میدارن:|
13 دیدگاه  •   •   •  1394/11/2 - 13:15
+2
محمد
محمد

مواظب همديگه باشيم !

از يه جايي بــه بعد...............ديگه بزرگ نميشيم؛ پـيــــــــــر ميشيم

از يه جايي بــه بعد............. ديگه خسته نميشيم؛ مي بُــــــــــــرّيم 

از يه جايي بــه بعد..........ديـگه تــکراري نيستيم؛ زيـــــــــــادي هستــــــــيم...!!

پس قدر خودتون ، خانواده تون ، دوستانمونو، زندگيمونو و کلأ حضور خوشرنگ مون رو تو صفحهء دفتر وجود بدونيم... 

 محبت تجارت پاياپاي نيست٫

چرتکه نيندازيم که من چه کردم وتودرمقابل چه کردي!

بيشمار محبت کنيم.

حتي اگربهردليلی کفه ترازوی ديگران سبک تر بود.
دیدگاه  •   •   •  1394/10/29 - 09:17
+4
arash
arash
عصرونه پاییزی

بعد از یک سکانس

سریال احضار


arash mohajer
1 دیدگاه  •   •   •  1394/08/18 - 17:00
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
. دیگر آن دیوانه ی بی تاب سابق نیستم
توبه کردم از گناه عشق،! عاشق نیستم

شیشه بودم، سنگ ها اما نفهمیدند من
فرق دارم با همه، آیینه ی دق نیستم

صاف و ساده بودنم را هیچ کس باور نکرد
خالیم از هر سیاست ،من "مصدق" نیستم!

دور باید شد از این "خاکِ غریبِ" لعنتی
صبر کن "سهراب"جان، من توی قایق نیستم!

آه دنیا خسته ام از زندگی آنقدر که
با ادامه دادانش دیگر موافق نیستم

بغض دارم، بغض یعنی مرگ! اما گریه نه...
شاعری مغرور هستم، اهل هق هق نیستم

می شود فهمید از حال خرابم، ذره ای
دیگر آن دیوانه ی بی تاب سابق نیستم.....
دیدگاه  •   •   •  1394/07/23 - 20:35
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بیر اوشاغام،آنام سن سن
خسته اولسام،داوام سن سن
آغاج اولسام،هاوام سن سن
اورک ائویم سن سیز تالاندی
آنـــــــــا یوردوم،آذربـــــــــایـــــجان
-----------------------------------ترجمه--------------------------------
من یک کودکم،مادرم تویی
اگر خسته و زخمی باشم،مرحم دردم تویی
درخت باشم،هوایم تویی
خانه ی دلم بی تو خرابه است
...ســــــرزمـــــیــــن مـــادریــــم،آذربــــــــــــــایـــــــــــــجـــــان
دیدگاه  •   •   •  1394/07/14 - 20:04
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

این آخرین قدم برای دیدنت
این آخرین پُله واسه رسیدنت
این آخرین نفس کشیدن از برای تو
این آخرین تورو ندیدنم برای تو
برای آخرین نفس بخون ترانه ای
که باید از تو بگذرم به هر بهانه ای
که میشه از تو رَد شد و نظر به جاده کرد
که میشه این غمارو از دلم پیاده کرد
بخون دوباره خوندنت برام مقدسه
بیا دوباره دیدنت برای من بسه
بدون که باید از تو رد شد و دلو ندید
باید بُرید و پَر زد و به آسمون رسید
صدا بزن منو
که باره آخره
بذار ببینمت
قراره آخره
برای بار آخرم شده
فقط بخند
بخند و چشمای قشنگتو
ببند، ببند


بیا به جُرم عاشقی بکش منو نرو
نگاه کن این تن ِ نحیف و زار و خسته رو
تورو به جون ِ خاطرات ِ خوبمون بمون
تورو به جون ِ خاطرات ِ تلخمون نرو
بیا و راحتم کن از نگاه آدما
نذار بگیره دامنم رو آه ِ آدما
بگو چرا باید بسوزه لحظه های من
بخاطر نگاه ِ اشتباه آدما
برای آخرین نفس بخون ترانه ای
که باید از تو بگذرم به هر بهانه ای
که میشه از تو رَد شد و نظر به جاده کرد
که میشه این غمارو از دلم پیاده کرد


این آخرین قدم

دیدگاه  •   •   •  1394/07/14 - 19:40
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ