یافتن پست: #دست

saman
saman
در CARLO
پست 500 بود خواستم یه اعتراف واقعی بکنم:

اعتراف می کنم بزرگترین لذت دوران بچگی من این بود که

روزهای بارونی تو راه مدرسه با او چکمه طوسی پلاستیکی که تا زیر زانوم بود
مثل خل ها از جاهایی رد می شدم که آب جمع شده
و وقتی قابلیت چکمه هام رو می دیدم که تا عمق زیاد هم پام خیس نمیشه
کلی کیف می کردم ! :)
حس ماشین شاسی بلند بهم دست می داد …
آخرین ویرایش توسط saman در [1392/04/25 - 16:00]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/25 - 15:59
+7
saman
saman
در CARLO
اینایی که از تاکسی پیاده میشن
بعد تازه دستشونو میکنن تو این جیبشون
بعد دستشونو میکنن تو اون جیبشون
بعد بقیه جیباشونو میگردن
کیف پولشونو درمیارن و یه ۱۰هزار تومنی مثلن میدن
به راننده تاکسی تا اون خوردش کنه ۹۵۰۰تومن بهشون پس بده
رو باید توی میدون اصلیه شهر دار زد ! :|
دیدگاه  •   •   •  1392/04/25 - 15:43
+7
saman
saman
در CARLO
بالاخره یه روز زنگ میزنم چین ،
اون یارو که گوشی رو برداشت گفت 你好
من میگم 陰莖 !
گوشی رو قطع میکنم . بفهمه دنیا دست کیه
ما خر نیستیم که این جنس های بنجلشو بندازه بهمون !
بعععله من یه همچین آدم وطن پرستی هستم :|
دیدگاه  •   •   •  1392/04/25 - 15:12
+7
saman
saman
در CARLO
شوخی پسرا
ﺍﻭﻟﯽ :من ترمز ماشینشو میبرم یه کم دورِ هم بخندیم
ﺩﻭﻣﯽ: ﺣَـﻠــــﻪ ﺩﺍﺩﺍ :D

ﺷﻮﺧﯽ ﺩﺧﺘﺮﺍ:
ﺍﻭﻟﯽ: ﻣﻦ ﻣﺪﺍﺩﺷﻮ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﻧﮕﻮ ﺩﺳﺖ ﻣﻨﻪ
ﺩﻭﻣﯽ : ﻭﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﯼ
عجب هیجــــــــانی
ﺑﺎﺷﻪ ﻋﺰﯾـــﺰززﻡ :|
7 دیدگاه  •   •   •  1392/04/25 - 14:44
+8
saman
saman
در CARLO
یکی ﺍﺯ ﺗﻔﺮﯾﺤﺎﺕ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ
ﭼﻨﺪﺗﺎ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺁﺏ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻡ. ﺑﻌﺪ ﺩﺭﺍﺯ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪﻡ ﻭ ﺷﮑﻤﻤﻮ ﺗﮑﻮﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩﻡ
ﺍﺯ ﺗﻮ ﺷﮑﻤﻢ ﺻﺪﺍﯼ ﺁﺏ ﻣﯿﻮﻣﺪ!
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺳﻮﺍﺣﻞ ﺻﺨﺮﻩ ﺍﯼ ﺑﻬﻢ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺪﺍﺩ ! :D
دیدگاه  •   •   •  1392/04/25 - 12:43
+8
saman
saman
در CARLO
یه بارم با مخاطب خاصـــــم رفتیم کــــوه
لبه پرتگــــاه پاهاش سُر خورد دستاشـــو گرفتم که نره
اما یاد این جملـــه افتادم که میگه عشقتـــــو رها کن اگه برگشت که
مال توئه اگه نه از اولــــم مال تو نبوده،
منم دستاشــو رها کردم دیگه برنگشت یعنی منــو نخواست بیشعور ! :|
دیدگاه  •   •   •  1392/04/25 - 11:08
+4
saman
saman
من بچه بودم آرزو داشتم مادر بزرگم بزاره

دستگیره چرخ خیاطیش رو یه دور بچرخونم !

یه همچین آدمی قانعی بودم من ! :)
دیدگاه  •   •   •  1392/04/25 - 11:02
+5
*elnaz* *
*elnaz* *

#صدایی که از جیب پالتوی من می آید از آن هیچ موبایل نداشته ای نیست دستان نیمه آهنی من است که دارد از بی کسی زنگ می زند...

آخرین ویرایش توسط eli20 در [1392/04/24 - 23:17]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/24 - 23:16
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه جوری وانمود کردی
که گفتم عشق من اینه!
همونی که همه حرفاش
دوروغم باشه شیرینه!
تو ثابت کردی که میشه
به خوب بودن تظاهر کرد
با تکرار دوست دارم
همیشه حفظ ظاهر کرد
ببین وابستگی هامو
کشیدی روی این صحنه
ببین دلواپسی هامو
کنارم روزمین پهنه
چقدر دیر دست تو رو شد
حالا که خالی دستام
دیگه من پشت این صحنه
چقدر داغون چقدر تنهامـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدگاه  •   •   •  1392/04/24 - 19:04
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بخواهید، تا به شما داده شود. بجویید تا بیابید. در بزنید، تا به روی شما باز شود. زیرا هر چیزی را که بخواهید بدست خواهید آورد. هر که بجوید، خواهد یافت. کافی است در بزنید، که در برویتان باز میشود. (اگر کودکی از پدرش نان بخواهد، آیا به او سنگ می دهد؟!) (کتاب انجیل متی)
دیدگاه  •   •   •  1392/04/24 - 18:46
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ