یافتن پست: #صدای

Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
چه صبحی میشه اون صبحی که با صدای گوشی از خواب بیدار میشی صدات در نمیاد.. ولی از پشت خط یه صدای مهربون میگه: تنبل کوچولوی من پاشو میخوام روزمو با شنیدن صدات شروع کنم!!! {-41-}
دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 23:48
+2
korosh
korosh

بهروان هم حریف عصبانیت دایی نشد


پرسپولیس نیوز : کاروان تیم فوتبال پرسپولیس پس از بازی مقابل سپاهان با دو اتوبوس راهی تهران شد.


پس از شکست ناعادلانه پرسپولیس مقابل سپاهان در هفته دهم رقابت‌های لیگ برتر فوتبال، بازیکنان پرسپولیس پیتزا خوردند و بازیکنان و دیگر همراهان این تیم با دو اتوبوس راهی تهران شدند.

همچنین پیش از شروع نشست، غلامرضا بهروان نزدیک علی دایی آمد تا با او صحبت کرده و او را آرام کند اما دایی با عصبانیت و با صدای بلند گفت "خودم می‌دانم چه اتفاقی افتاده است". پس از آن دایی با عصبانیت وارد محل برگزاری نشست شد.

دیدگاه  •   •   •  1392/06/30 - 01:22
+5
-1
xroyal54
xroyal54
آغ.وش هیچ خیالی ...
بوی آشنای بازوانت را نداشت ...
و نجوای هیچ بارانی ...
هم صدای لبهای تو نبود ...
اینک تو را ...
بیخیال و بی باران ...
کجای این شب حسرت ...
جستجو کنم ؟ ...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 23:59
+6
saman
saman
با من بهار جز به بدی تا نمی کند
دست نسیم پنجره را وا نمی کند
در ذهن کوچه شعر دل انگیز عشق را
دیگر صدای پای تو نجوا نمی کند
آواز گام های تو درهای بسته را
دعوت به روشنایی فردا نمی کند
چندی است چشم ناز و نوازشگرت مرا
از لابلای پرده تماشا نمی کند
دستت مرا به گردش صحرا نمی برد
چشمت مرا مسافر دریا نمی کند
در کوچه های گمشده یعقوب چشم من
آثاری از حضور تو پیدا نمی کند
در غربتی که از تو بجا مانده این دلم
جز تو هوای هیچ کسی را نمی کند
بازآ دوباره پنجره ها را مرور کن
بی تو کسی در آینه ام ها نمی کند
دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 23:39
+2
saman
saman
من آن ستاره ی نامرئی ام که دیده نشد
صدای گریه ی تنهایی اش شنیده نشد
من آن شهابِ شرار آشنای شعله ورم
که جز برای زمین خوردن آفریده نشد
من آن فروغِ فریبای آسمان گردم
که با تمام درخشندگی سپیده نشد
من آن نجابت درگیر در شبستانم
که تار وسوسه بر قامتش تنیده نشد
نجابتی که در آن لحظه های دست و ترنج
حریرِ عصمتِ پیراهنش دریده نشد
من از تبار همان شاعرم که سروِ قدش
به استجابت دریوزگی خمیده نشد
همان کبوتر بی اعتنا به مصلحتم
که با دسیسه ی صیاد هم خریده نشد
رفیق من ! همه تقدیم مهربانی تو
اگرچه حجم غزل های من قصیده نشد
دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 23:36
+2
saman
saman
از خواب چشم های تو تا صبح می پرم
این روزها هــوای تو افتاده در سرم
هر سایه ای که بگـذرد از خلوتم تویی
افتاده ای به جان غزل های آخرم
گاهی صدای روشنت از دور می وزد
گاهی شبیه ماه نشستی برابرم
یا روبه روی پنجره ام ایستاده ای
پاشیده عطر پیرهنت روی بستـــرم
گاهی میان چادر گلدار کودکی ات
باران گرفته ای سر گلدان پرپرم
مثل پری در آینه ها حـرف می زنی
جز آه…هرچه گفته ای از یاد می برم
نزدیک صبح، کنج اتاقم نشسته ای
لبخند می زنی و من از خواب میپرم…

(نجیب زاده)

دیدگاه  •   •   •  1392/06/29 - 19:46
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گاهی....

راهی برای رفتن

نفسی برای بریدن

کوله بارم بردوش

مسافر میشوم گاهی....

عشقی برای خواندن

بغضی برای شکفتن

خاطراتم در دست

بازیچه میشوم گاهی....

نگاهی در راه

اعتمادی پر پر

پاهایم خسته

هوایی میشوم گاهی....

فکرهایی کوتاه

صبری طولانی

صدایی در باد

زمستان میشوم گاهی....

روزهای رفته

ماه های مانده

تقویمم بی تاب

دلتنگ میشود گاهی....

جای پایی سرد

رد پایی گنگ

در این سایه ی تنهایی

چه بی رنگ میشوم گاهی.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 21:28
+1
saeed
saeed

پشت دیوارر حیاط


تو سکوت خلوت شب


با صدای نم نم بارون


من در آغوش تو


تو در آغوش من


چه لحظه زیبایی بود تورا بوسیدن


اما زمان کوتاه بود


و یک روز در پشت دیوار حیاط تنها به انتظار نشستم


تکیه بر دیوار زدم و گریه کردم


چون تو دیگر در آغوشم نبودی


تا گرمای تو قلب سردم را دوباره زنده کند


ولی یک خاطره زیبا در پشت حیاط یک ویلا بر جای ماند

دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 20:42
+3
*elnaz* *
*elnaz* *
صدای #قه قه هایم می خورد ب کوه احساست...انعکاس ان #هق هق می شود.................
دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 19:19
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




امروز با همه ی دنیا قهرم
امآ...تو صدایم کن
برمیگردم


دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 17:37
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ