یافتن پست: #مرا

سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
من خدایی دارم، که در این نزدیکی است
نه در آن بالاها !
مهربان، خوب، قشنگ ...
چهره اش نورانیست
گاه گاهی سخنی می گوید،
با دل کوچک من،
ساده تر از سخن ساده من
او مرا می فهمد !
او مرا می خواند،
او مرا می خواهد،
او همه درد مرا می داند ...
یاد او ذکر من است، در غم و در شادی
چون به غم می نگرم،
آن زمان رقص کنان می خندم ...
که خدا یار من است،
که خدا در همه جا یاد من است
او خدایست که همواره مرا می خواهد
او مرا می خواند
او همه درد مرا می داند ..
(عاشقشم{-41-})
دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 22:48
+14
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
چقدر دوست داشتم دیگران حرفهایم را بفهمند
و چقدر دوست داشتم نگاه خیس مرا درک کنند
چقدر دلم می خواست یک نفر به من بگوید
چرا لبخندهای تو اینقدر بی رنگ است
اما کسی نبود همیشه من بودم و....
من و تنهایی
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 22:25
+9
-1
فکل مکل
فکل مکل
قدیمترها لحن مردها:گستاخی مکن زن!!!!!طعام را بیاور.... اکنون:عزیزم ظرفا نوبت منه یا تو {-18-}{-18-}{-18-} طرفداری از خنم ها بود
15 دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 21:26
+7
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
عاشق نگاه خيره به ديوارم
عاشق گم شدن و به اوج رسيدن در خيال هستم
من عاشق سادگي شعرهاي سهرابم و عاشق غناي حافظ
من عاشق صداي مادرم هستم
عاشق آرامشي که به من مي بخشد
عاشق موسيقي ام
من عاشق نواختن هم هستم
و روزي من خواهم نواخت
غم هاي دلم را خواهم نواخت و شکستنش را به تار خوام کشيد
من عاشق لحظات غروبم و عاشق برگ زرد خزان
عاشق خش خش برگ ها زير پاي يک عاشق دل شکسته ام
شايد اين برگ ها هم تابع دل اوست ... !
در آخر اينکه من همراه غروب عاشق مي شوم و همه طول شب را
عاشق مي مانم
به سرزمين خيال مي روم و از عشق مي نويسم
از احساس خوب عاشق بودن
من عاشق همين احساسم همين
دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 20:53
+11
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند
تا کاج جشنهای زمستانی‌ات کنند

پوشانده‌اند «صبح» تو را «ابرهای تار»
تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند

یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند

ای گل گمان مکن به شب جشن می‌روی
شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند

یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه‌ای است که قربانی‌ات کنند
دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 20:43
+9
nahid
nahid
درخت ها مرا به ياد تو مي اندازند!
آدمها مي آيند
زير سايه آرامش بخش ات
درد دل مي كنند...
مي گريند...
و زخمي به يادگار بر قلبت مي نهند و
مي روند!!!
دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 19:20
+15
payam65
payam65
وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی*توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن
دکتر علی شریعتی
دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 17:27
+1
payam65
payam65
شبی در کنج میخانه گرفتم تیغ بر دستم

بگفتم یا کریم الله تو فکر کردی که من مستم

تو از مستی چه میدانی تو فرعون را خدا کردی

تو شیرین را ز فرهادش جدا کردی

سپس آمدی بر روی زمین خود را خدا کردی

چه می دانی در خراسانت چه آتیشی بپا کردی

خداوندا اگر روزی بشر گردی زحالم باخبر گردی

پشیمان شوی از کرده خویش که مرا انسان بپا کردی
دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 17:10
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
یکی الان به من تلنگر زد و گفت
تو که این همه اینجایی پس کی درس میخونی؟!!
ای بابا برم درس بخونم تا صدای همتون در نیومده
روز خوش
مراقب خودتون باشید
دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 16:08
+11
-1
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
زندگی درک همین امروز است ،
ظرف دیروز پر از بودن توست ،
شاید این خنده که امروز دریغ کردی ،
آخرین فرصت همراهی ماست .
2 دیدگاه  •   •   •  1391/01/16 - 15:58
+12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ