یافتن پست: #نرفته

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یکی از سرگرمی هام اینه که هر وقت دارم با ماشین از خیابان رد میشم
برا تمام مردم بوق میزنم ودست تکون می دم.
طرف 2ساعت میره توفکر که این کی بود !؟
13 دیدگاه  •   •   •  1394/11/1 - 18:01
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻣﺎ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﺎﺷﯿﻢ ﮎ ﺧــــﻮﻧﻤﻮﻥ ﺗــــﻮﺍﻟﺖ ﻓـــﺮﻧﮕﯽ ﺩﺍﺭﻩ..
ﻫــــــﻪ..
ﺍﺭﻩ ﺍﯾﻨــــﺠﻮﺭﯾﺎﺳﺖ....
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺩﻣﺘﻮﻥ ﮔﺮﻡ ﻣﻨﻢ ﺗﻮ ﺷــــــــﺎﺧﺎ ﺑﺰﺍﺭﯾﺪ ، ﻗــــﻮﻝ ﻣﯿﺪﻡ ﯼ ﺟﺎ ﺩﺳﺖ ﺏ ﺳﯿﻨﻪ ﺑﺸﯿﻨﻢ...
ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺗﺎ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﺮﻓﺘﻪ..
No ASAB
ﺑﺒﯿﻦ
ﺑﻪ ﺍﺭﻭﺍﺣﻪ ﺣﺪﻡ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﺩﺭ ﺟﺪﻡ
ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺎﻡ ﺑﻠﺪﻡ
تو رو خدا منو ببرین تو شاخا
تازه گرگ هم هستم
دیدگاه  •   •   •  1394/05/8 - 12:01
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خیلیآ می خوان مارو خـراب کنن!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ولی نمی دونن ما خودمون مترجم زبانیم!
!
!
!
بازم هیچ ربطی نداشت؟

من میام اینجا هوووول می شم -_-


وگرنه شاخم! خیلی! :|

تا یادم نرفته No asàb

راستی؛ هه...
دیدگاه  •   •   •  1394/04/22 - 13:03
+2
محمد
محمد

رسم ” خوب ” ها همین است


حرف آمدنشان شادت می کند


و ماندنشان


با دلت چنان می کند


که هنوز نرفته


دلتنگشان می شوی . . .

دیدگاه  •   •   •  1394/04/18 - 09:35
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خیلیـــٰـــآ می خـــــوان مـــٰــارو خـــَـراب کنن

.

ولی نمی دونن ما خودمون مترجم زبانیم
.
بازم هیچ ربطی نداشت، نه؟؟؟
من میام اینجا هوووول می شم -_-

وگرنه شاخم :|
تا یادم نرفته No asàb هه... :|
2 دیدگاه  •   •   •  1394/04/5 - 15:21
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﯾﻪ ﺩﺳﺘﻤﺎل ﺳﻔﯿﺪ، ﻭﺭﺩﺍﺭ ﺑﺮﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ..!

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.





ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ...

ﺁﻣﻨﻪ ﭼﺸﻤﻪ ﺗﻮ ﺟﺎﻡ ﺷﺮﺍﺑﻪ ﻣﻨﻪ ....

ﺁﻣﻨﻪ ﺍﺧﻤﻪ ﺗﻮ ﺭﻧﺠﻮ ﻋﺬﺍﺑﻪ ﻣﻨﻪ ...

ﺟﻮﻧﻢ ﺯِ ﺩﺳﺘﺖ ﺁﺗﯿﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﻬﺮِ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻝ ﺑﯿﺮﻭﻥ

ﻧﺮﻓﺘﻪ ...

ﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁ ﻣﺂﺁﺁﺁﺁﺷﺂﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﻻﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁ

ﺁﺁﺁﺁﺁ

ﻫﺎﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁ ﺑﯿﺎ ﻭﺳﻂ ﻧﺘﺮﺱ ﻫﺂﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁﺁ

ﺩﺱ ﺩﺱ ﺩﺱ ﺩﺱ

" @ /

))

((

_/ \_

متن خاصی به ذهنم نرسید، گفتم یکم فضا رو شاد کنم
دیدگاه  •   •   •  1393/06/13 - 16:13
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



سالاد کرفس

مواد لازم:
کرفس پخته شده با کمی نمک کمی روغن و یه خال کره 300 گرم
ذرت نصف یه قوطی
قارچ 200 گرم آبپز شده
ژامبون مرغ یا گوشت یا سوسیس پنیری سرخ شده هر مقدار که دوست دارین
هویج پخته 2 عدد متوسط
اگه دوست داشتین میتونین 1/4 سینه مرغ پخته و خورد شده هم به سالادتون اضافه کنین
پیازچه خیلی ریز خورد شده 4 عدد متوسط (این به سالادتون عطر میده)
فلفل قرمز و سبز دلمه ای ریز خورد شده همش با هم بشه به مقدار 1 فلفل متوسط
پودر سیر نوک ق چ
فلفل و نمک به میزان لازم
ریحون خورد شده 1 ق غ
سس مایونز 3 ق غ
شربت پرتغال 1 ق غ (اینم خیلی خوشمزش می کنه)
خوب همه مواد رو با هم مخلوط کنین و 10 دقیقه قبل از زمانی که میخواین سروش کنین سس رو بهش اضافه کنین
راستی تا یادم نرفته بگم که باید وقتی سبزیجاتتونو پختین بذارین حسابی آبش توی آبکش بره و خیس نباشه
1 دیدگاه  •   •   •  1393/06/9 - 18:21
+1
korosh
korosh








سازمان ليگ اسامي 21 فرد شاغل در فوتبال ايران که خدمت سربازي را طي نکرده‌اند اعلام کرد.














در يکي دو هفته گذشته بحث‌ پيرامون چند بازيکن ليگ برتري که با کارت پايان خدمت جعلي در ليگ بازي مي‌کردند سوژه اول رسانه‌هاي ورزشي شده بود، تا جايي که سازمان نظام وظيفه هم وارد عمل شد و به طور صريح اعلام کرد دو بازيکني که بيشتر از همه راجع به آن‌ها بحث وجود داشته يعني بختيار رحماني و علي حمودي دوره‌ي سربازي خود را نگذرانده و بايد وظيفه مقدس سربازي را طي کنند تا بتوانند بدون مشکل به فعاليت خود ادامه دهند.

از همان زمان روي بازيکنان زيادي شک و ترديد وجود داشت که آيا خدمت سربازي خود را گذرانده‌اند يا خير؟ حتي سرمربي يکي از تيم‌هاي ليگ برتر که انگار از جزئيات اين موضوع و اينکه چه بازيکناني دوره سربازي خود را نگذرانده‌اند خبر داشت، با بعضي از آن‌ها تماس گرفته بود و از آن‌ها خواسته بود که فصل بعد را در اين تيم سپري کنند تا دوره‌ي سربازي خود را هم طي کرده‌ باشند.

با اين حال سازمان ليگ طبق وعده‌اي که از پيش داده بود فهرست 21 فرد شاغل در فوتبال ايران را که دوره‌ي سربازي خود را طي نکرده‌اند مشخص کرد. سازمان ليگ در نامه‌اي به باشگاه‌هاي ليگ برتري نام اين افراد را اعلام کرده است.

فهرست 21 نفره‌ي اين ليست به اين شرح است:

1. آرش افشين

2. ميلاد غريبي

3. حسين خلاقي

4. شهاب کرمي

5. علي حمودي

6. ساسان انصاري

7. عليرضا حقيقي

8. حسين ماهيني

9. بختيار رحماني

10. سعيد حلافي

11. امين جهان‌مهر

12. محمدجواد شفيع‌زاده

13. مهدي چاه‌کوتاه‌زاده

14. ابراهيم صالحي

15. محمد معاوي

16. حسن معادي

17. ميلاد مديرروستا

18. عقيل عبدالخاني

19. عباس عسگري

20. علي کعبي

21. منصور عظيمي

در ميان اين ليست نام بازيکناني به چشم مي‌خورد که از هفته نخست ليگ بايد براي تيم‌هاي خود به ميدان بروند اما سازمان ليگ در نامه خود به باشگاه‌ها اعلام کرده که آنها حق بازي در تيم‌هاي غيرنظامي را ندارند. همچنين با وجود اينکه مهلت نقل و انتقالات ليگ به پايان رسيده، سازمان ليگ اين فرصت را به اين بازيکنان داده تا در تيم‌هاي نظامي در صورتي که فهرست‌شان جاي خالي داشته باشد، بازي کنند در غير اين صورت اين بازيکنان نمي‌توانند در تيم غيرنظامي ليگ برتري به ميدان بروند.




1 دیدگاه  •   •   •  1393/05/8 - 14:22
+2
yagmur
yagmur

فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست

طلا و غذا نیست..........

فقر ، همان گرد و خاكی است كه بر كتابهای فروش نرفتهء یك كتابفروشی می نشیند

فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،* كه روزنامه های برگشتی را خرد میكند

فقر ، كتیبهء سه هزار ساله ای است كه روی آن یادگاری نوشته اند

فقر ، پوست موزی است كه از پنجره یك اتومبیل به خیابان انداخته میشود

فقر ، همه جا سر میكشد

فقر ، شب را " بی غذا " سر كردن نیست

فقر ، روز را " بی اندیشه" سر كردن است

 


دیدگاه  •   •   •  1393/04/23 - 00:11
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

{ شکلات }

با یه شکلات شروع شد ؛
من یه شکلات گذاشتم تو دستش ؛
اونم یه شکلات گذاشت تو دستم
من بچه بودم ؛ اونم بچه بود ؛ سرمو بالا کردم سرشو بالا کرد ؛
دید که منو میشناسه .
خندیدم ؛ گفت : دوستیم ؟ گفتم : دوست ؛ دوست ؛ گفت : تا کجا ؟
گفتم : دوستی که تا نداره
گفت : تا مرگ ؛ خندیدم ؛ گفتم : من که گفتم تا نداره ؛
گفت : باشه ؛ تا پس از مرگ ؛
گفتم : نه ؛ نه ؛ نه ؛ نه ؛ تا نداره ؛
گفت : قبول ؛ تا اون جایی که همه دوباره زنده میشن ؛ یعنی زندگی پس از مرگ ؛
بازم با هم دوستیم ؛ تا بهشت تا جهنم تا هر جا که باشه با هم دوستیم ؟
خندیدم ؛ گفتم :تو تا هر جا دلت خواست تا بکش ؛ از سر این دنیا تا سر اون دنیا ؛
اما من اصلا براش تا نمیزارم
نگاهم کرد ؛ نگاهش کردم ؛ باور نمیکرد ؛
میدونستم اون میخواست حتما دوستیمون تا داشته باشه ؛ دوستی بدون تا رو نمیفهمید .. گفت : بیا برای دوستیمون یه نشونه بزاریم ؛
گفتم : باشه تو بزار ؛
گفت : شکلات ؛ هر بار همدیگرو می بینیم یه شکلات مال تو ؛ یکی هم مال من باشه
گفتم : باشه ؛ .... هر بار یه شکلات میزاشتم تو دستش ؛
اونم یه شکلات میزاشت تو دست من
باز همدیگرو نگاه میکردیم یعنی دوستیم ؛ دوست ؛ دوست ...
من تندی شکلاتمو باز میکردم میزاشتم تو دهنمو تند تند میمکیدم
میگفت شکمو ؛ تو دوست شکمو من هستی ؛
و شکلاتشو میزاشت تو یه صندوقچه کوچولو خوشگل ؛
میگفتم : بخورش ؛
میگفت تموم میشه ؛ میخوام تموم نشه برای همیشه بمونه ؛
صندوقچه پر از شکلات شده بود ؛ هیچ کدومشو نمیخورد ؛
ولی من همشو خورده بودم
گفتم ؛ اگه یه روز شکلاتاتو مورچه ها بخورن ؟
گفت : مواظبشون هستم ؛ میگفت : میخوام نگهشون دارم تا موقعی که دوست هستیم ...
من شکلاتمو میزاشتم تو دهنم میگفتم : نه ؛ نه ؛ نه ؛ تا نداره دوستی که تا نداره ..
یکسال ، دوسال ؛ سه سال ؛ چهار سال ؛ هفت سال ؛ بیست سال شد
اون بزرگ شد ؛ منم بزرگ شدم ؛ من همه شکلاتامو خوردم ؛ اون همه شکلاتاشو نگهداشته ؛
اون اومده بود تا امشب خداحافظی کنه ؛ میخواد بره ؛ اون دور دورا ؛
میگه : میرم اما زود بر میگردم ؛
من که میدونم میره بر نمی گرده ؛ یادش رفت شکلات به من بده ؛ من که یادم نرفته بود
یه شکلات گذاشتم کف دستش ؛ این برای خوردنه ؛ یه شکلاتم گذاشتم کف اون دستش
این آخرین شکلات برای صندوق کوچیکت ؛
یادش رفته بود صندوقی داره برای شکلاتاش ؛ هر دو تا رو خورد ؛ خندیدم ؛ میدونستم دوستی مون تا نداره ؛ اما دوستی اون تا داره مثل همیشه
خوب شد همه شکلاتامو خوردم ؛ اما اون هیچ کدومشو نخورده ؛
حالا با یه صندوق پر شکلات های نخورده چی کار میکنه ؟؟

دیدگاه  •   •   •  1393/02/17 - 18:42
+4
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ