یافتن پست: #چشم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﻳﺨﭽﺎﻝ ﮔﺮﺍﻳﻲ ﭼﻴﺴﺖ ؟!
ﻧﻮﻋﻲ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﺭﻭﺍﻧﻴﺴﺖ ﮐﻪ ﻓﺮﺩ ﺭﺍ ﺗﺤﺮﻳﮏ ﺑﻪ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺭﺏ ﻳﺨﭽﺎﻝ ﻣﻲﮐﻨﺪ،
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺻﻼ ﻣﻴﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﻪ ﻣﻲﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺍﺯ ﻋﻼﺋﻢ ﺍﻳﻦ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻓﺮﺩ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﻴﺸﻮﺩ
ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﺭﺍﻩ ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﻴﺶ ﻣﻲﮔﻴﺮﺩ ﺩﺭﺏ ﻳﺨﭽﺎﻝ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﻲﮐﻨﺪ،
ﭼﻴﺰﻱ ﺑﺮ ﻧﻤﻴﺪﺍﺭﺩ ﺩﺭﺏ ﺭﺍ ﻣﻲﺑﻨﺪﺩ
ﺍﻳﻦ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﺑﻪ ﻭﻓﻮﺭ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺘﻮﻟﺪﻳﻦ ﺩﻫﻪﻫﺎﻱ ۶۰ ﻭ ۷۰ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﻲﺧﻮﺭﺩ!
4 دیدگاه  •   •   •  1392/04/6 - 18:36
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
گرچة بنی ادم اعضای یک پیکرند ولی چشم و ابرو و مو مشکی ها از همه سرترند !! اصلا هم اشاره ای به خودم ندارما {-11-}{-26-}
دیدگاه  •   •   •  1392/04/6 - 17:43
+2
saqar
saqar
در CARLO
آري من سپيدي همان بوم بي رنگم. سرد مثل برف اما به روشني ماه كه سادگي و صداقت رسمم بود ...من نيستم از آن روز كه روياي رنگين كمان مرا از يادت برد. اما حال كه همه رنگ ها پيش چشمت رنگ باختند و آرامش سادگي دلت را افروخته افسوس كه چه دير مي آيد آن روز كه سخت دلتنگم ميشوي
امروز مينويسم براي روزي كه دلتنگم ميشوي و به ياد مي آوري روزي راكه چقدردلتنگت بودم و نديدي ، صدايت كردم و نشنيدي ، سوختم و نفهميدي و هيچ نبودم برايت تا بداني ميدانستم روزي خواهد آمد كه تو هم دلتنگم ميشوي
دیدگاه  •   •   •  1392/04/6 - 17:26
+3
saqar
saqar
در CARLO
چه روز تلخيست روزي كه خواهد آمد و سخت دل تنگم ميشوي .
روزي كه خسته اي ، شكسته اي ، ميان جمله ي تن ها،تنها در گوشه اي نشسته اي و چه غمگينانه دلتنگم ميشوي... روزي كه اشك هاي خنده دارم مهمان چشمت شده و قلبت غريب است در تنت دلتنگم ميشوي...
روزي دردت را نميفهمند ، باورت نميكنند، ديوانه ات نميشوند، در راهت كه هيچ؛ همراهت هم نميشوند روزي كه در خواب نمي آيند به ديدارت روزي كه خيالت كسي را غرق تماشا نميكند دلتنگم ميشوي ....
عاشقانه دلتنگم ميشوي ولي نه دل تنگ خنده هايم و نه نگاه و صدا و دست هايم حتي شايد مرا از ياد برده باشي اما باز دلتنگم ميشوي...
دلتنگ سادگي و صداقتم ، دلتنگ قلبم و محبتم . دلتنگ رنگم ميشوي رنگي كه نه سبدلتنگم ميشويز باطراوت بود و نه آبي آسمان بي نهايت . نه زيبا بودم براي كشيدن نه آوازي براي خواندن و نه شعري براي سرودن اما ميدانم و يقين دارم كه روزي خواهد امد كه دلتنگم ميشوي .
روزي كه در آسماني ،روي بال رنگين كماني ،روزي كه در بهشت جاوداني اما بي قراري، در فراري از رنگهاي زيبا از آبشار و چشمه و دريا در پي همان بوم سفيد و تنها...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/6 - 17:23
+3
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
چشمانم به نگاهت حسودی می کنند

و نگاه مشتاق و تشنه تو

به دستان گریزان من

ناگسستنی است..

چقدر خستگی ناپذیرست...

آشوب نگاه تو.
دیدگاه  •   •   •  1392/04/5 - 23:46
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تیر آرش در کمانم...نام ایران بر زبانم...
قله ها در زیر پایم...کهکشانها آشیانم...
سرکشم چون کوه آتش آتشم... آتشفشانم...
چون سیاوش پاک پاکم...همچو رستم پهلوانم...
کاوه ام آزاده مردم...تار و پود کاویانم...
من زماد و از هخایم...از ارشک ساسانیانم...
مازیارم...بابکم...من رهبر آزادگانم...
جشن یلدا جشن نوروز...هم سده هم مهرگانم...
نور خورشید نور چشمم...آسمانها زیر پایم...
زاده پاک اهورا...از نژاد آریایم...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/5 - 23:26
+3
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
نميگم خيلي زيباست و باز نشر كن
اول بخون بعد قضاوت كن

: از یک عاشق شکست خورده پرسیدم


بزرگ ترین اشتباه؟


گفت عاشق شدن


گفتم بزرگ ترین شکست؟



گفت شکست عشق


گفتم بزرگترین درد؟



گفت از چشم معشوق افتادن


گفتم بزرگترین غصه؟



گفت یک روز چشم های معشوق رو ندیدن


گفتم بزرگترین ماتم؟


گفت در عزای معشوق نشستن


گفتم قشنگ ترین عشق؟


گفت شیرین و فرهاد


گفتم زیبا ترین لحظه؟



گفت در کنار معشوق بودن


گفتم بزرگترین رویا؟



گفت به معشوق رسیدن


پرسیدم بزرگترین ارزوت؟


اشک تو چشماش حلقه زدو با نگاهی سرد گفت:



)) مرگ))
دیدگاه  •   •   •  1392/04/5 - 16:57
+7
saqar
saqar
در CARLO
شير نري دلباخته‏ي آهوي ماده شد.
شير نگران معشوق بود و مي‏ترسيد بوسيله‏ حيوانات ديگر دريده شود.
از دور مواظبش بود…
پس چشم از آهو برنداشت تا يك بار كه از دور او را مي نگريست،
شيري را ديد كه به آهو حمله كرد. فوري از جا پريد و جلو آمد.
ديد ماده شيري است. چقدر زيبا بود، ...
گردني مانند مخمل سرخ و بدني زيبا و طناز داشت.
با خود گفت: حتما گرسنه است. همان جا ايستاد و مجذوب زيبايي ماده شير شد.
و هرگز نديد و هرگز نفهميد كه آهو خورده شد…
نتيجه اخلاقي : هيچ وقت به اميد معشوقتون نباشيد !! و در دنيا رو سه چيز حساب نكنيد اولي خوشگلي تون دومي معشوقتون و سومي را يادم رفت. اها اينكه تو ياد كسي بمونيد وقتي لازمه .
دیدگاه  •   •   •  1392/04/5 - 16:45
+2
saman
saman
سه چیز را با احتیاط بردار:

قدم،قلم، قسم!

سه چیز را پاک نگه دار:

جسم،لباس،خیال

از سه چیزکار بگیر:

عقل،همت، صبر!

از سه چیز خود را دورنگهدار:

افسوس، فریاد، نفرین!

سه چیز را آلوده نکن:

قلب، زبان، چشم!

اما سه چیز را هیچ گاه فراموش نکن:

خدا، مرگ و دوست.
دیدگاه  •   •   •  1392/04/5 - 16:36
+4
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
کاش همه دوستا اینجوری بودن

11 دیدگاه  •   •   •  1392/04/5 - 16:09
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ