...::: M.E.H.D.I :::...
پدر یعنی تپش در قلب خانه
پدر یعنی تسلط بر زمانه
پدر احساس خوب تکیه بر کوه
پدر یعنی تسلی بخش اندوه ......
روز پدر پیشاپیش مبارک
mah3a
زد بازی - تهران مال منِ -شعر آهنگ
ورس ۱ (مهراد هیدن)
زاخار تور بینمون که نیست/ وقتی مس توپه تنیس
میپپریم از پاریس ونیک/ خرج اضافه میشه یه ریز
ولی ما بچه شمرونیم/ آخرشم تهرونیم
یه چند ماه اینجا معهمون، تورو رات نمیدان حیوونی
اون که حال نکرد پس واسطه بیرون/ واسه ایرون عربده از هنجرهامون تا خون بپاچ بیرون
با این که آبی نیست ولی کوسه داره توش/ گرسنه آرزوشون اینه بزنن یه گاز به گوشت
زاخار اینجا حله مشکلا تو رینگ/ نگو `تش بص اون مال خوشگلا تو فیلمِ
چون این بعضیا تو کتمون نمیر/ چیز خوب نداره بگه بگو خفه خون بگیر
چشم به آسمون، که پاسبونِ خکمون/ پنسمونِ زخمِ باز و بدن ما واسه اون
خوشه پروین کآخ نور که بالا سر تاجمون/ رم میکنیم پاا به جلو دنیا نوک اجمون
کروس
تو دیگه مال من،
نه زاخار نگو مس معنی وقتی اینجا نیستی که ببینی
تو دیگه مال من
کوه کدوم طرف؟ بولوز پلاک تنته و جو میگیرتتو میگی
"تهران مال من تهران مال من،"
تهران مال من تهران مال من،
تهران مال من
زاخار نمیتونی بیعی از اون دور الکی دستارو تکون نده..
ورس ۲ (جیجی)
وقتی عطسه میکنیم تهران سرما میخر/ بعدم میره
d.m
گاهی که دلم
به اندازهء تمام غروبها می گیرد
چشمهایم را فراموش می کنم
اما دریغ که گریهء ، دستانم نیز مرا به تو نمی رساند
من از تراکم سیاه ابرها می ترسم و هیچ کس
مهربانتر از گنجشکهای کوچک کوچه های کودکی ام نیست
و کسی دلهره های بزرگ قلب کوچکم را نمی شناسد
و یا کابوسهای شبانه ام را نمی داند
با این همه ، نازنین ، این تمام واقعه نیست
از دل هر کوه کوره راهی می گذرد
و هر اقیانوس به ساحلی می رسد
و شبی نیست که طلوع سپیده ای در پایانش نباشد
از چهل فصل دست کم یکی که بهار است
مـــ-ن هنــوز تو را دارم
آخرین ویرایش توسط
asemanabi در [1391/01/17 - 01:52]
امیرحسین
خسته ام!
نه اینکه کوه کنده باشم
نه ...!
دل کنــــــــده ام! دل..
آخرین ویرایش توسط
Amir در [1391/01/16 - 20:26]
دلاویزترین
از دل افروزترین روز جهان،
خاطره ای با من هست،
به شما ارزانی:
سحری بود و هنوز،
گوهر ماه به گیسوی شب آویخته بود.
گل یاس، عشق در جان هوا ریخته بود.
من به دیدار سحر می رفتم
نفسم با نفس یاس درآمیخته بود.
می گشودم پر و می رفتم و می گفتم: "های!
بسرای ای دل شیدا، بسرای.
این دل افروزترین روز جهان را بنگر!
تو دلاویزترین شعر جهان را بسرای!
آسمان، یاس، سحر، ماه، نسیم،
روح در جسم جهان ریخته اند،
شور و شوق تو برانگیخته اند،
تو هم ای مرغک تنها، بسرای!
همه درهای رهایی بسته است،
تا گشایی به نسیم سخنی، پنجره ای را،
بسرای!، بسرای ..."
من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می رفتم!
در افق، پشت سراپرده نور
باغ های گل سرخ،
شاخه گسترده به مهر،
غنچه آورده به ناز،
دم به دم از نفس باد سحر؛
غنچه ها می شد باز.
غنچه ها می شد باز،
باغ های گل سرخ،
یک گل سرخ درشت از دل دریا برخاست!
چون گل افشانی لبخند تو،
در لحظۀ شیرین شکفتن، خورشید!
چه فروغی به جهان می بخشید!
چه شکوهی ...!
همه عالم به تماشا برخاست!
من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می گشتم!
(فریدون [!])
ادامه دارد ...
poria
نازنینم
عشقم را نه از روی جملات نامه هایم بلکه
از چشمانم بخوان .
کلمات ، عشق باشکوه مرا حقیرو کوچک میکنند .
برای فهمیدن معنی نگاهم دنبال کتاب ها نرو
جوابش را در قلبت خواهی یافت .